کد مطلب:312172 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:735

ازدواج ام کلثوم با عمر، شاهد دروغ بودن شهادت
طرح شبهه:

شیعیان ادعا می كنند كه خلیفه دوم قاتل فاطمه زهرا (رضی الله عنها) است؛ اما كدام عقل سلیم می پذیرد كه حضرت علی (رضی الله عنه ) دخترش را به ازدواج قاتل همسر گرامیش ، فاطمه (رضی الله عنها) درآورد و رابطه دوستانه با او برقرار نماید؟

نقد و بررسی:

یكی از شبهاتی كه اهل سنت؛ به ویژه در سال های اخیر به صورت گسترده مطرح كرده اند، ازدواج خلیفه دوم با امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام است.

اهل سنت، استفاده های گوناگونی از این ازدواج می كنند؛ از جمله می خواهند با اثبات این ازدواج، رابطه صمیمانه و دوستانه امیر مؤمنان با خلفا را ثابت و از سوی دیگر، شهادت صدیقه شهیده سلام الله علیها، غصب خلافت و... را انكار نماید.

از این رو، این شبهه اهمیت فوق العاده و پیوند ناگسستنی با اندیشه های شیعیان دارد و باید به صورت دقیق و مستدل بررسی شود.

اندیشه وران شیعه پاسخ های گوناگونی از این مطلب داده اند كه همگی آن ها صحیح و معقول به نظر می رسد؛ برخی همچون رضی الدین حلی، علامه مقرّم، علامه باقر شریف القرشی و... اصل وجود دختری به نام امّ كلثوم را برای حضرت زهرا سلام الله علیها منكر شده و دلیل های متقنی برای آن ارائه كرده اند. كه ما نیز در این مقاله، در دفاع از این نظر، شواهد فراوان بیان كرده ایم.

برخی دیگر، وقوع تعارض در روایات ازدواج را دلیلی واضح برای بطلان مدعای اهل سنت در باره این ازدواج می دانند؛ از جمله شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در دو رساله مجزا به نام های المسائل العُكبریة و المسائل السرویة، و نیز سید ناصر حسین الهندی در كتاب افحام الأعداء والخصوم و آیت الله میلانی و...

ما نیز در این مقاله، تعارض های گسترده در نقل این ماجرا را مطرح و مستندات آن را از كتاب های اهل سنت ذكر كرده ایم.

و اندیشه وران دیگری، همچون سید مرتضی پاسخ داده اند كه این ازدواج با زورگویی و تهدید عمر بن خطاب بوده است.

عده ای از دانشمندان شیعه و سنی با پذیرش اصل ازدواج، نكته دیگری را مطرح كرده اند كه امّ كلثوم همسر عمر، دختر امیر مؤمنان علیه السلام نبود؛ بلكه دختر ابوبكر بوده است؛ از جمله یحیی بن شرف نووی، مهمترین شارح صحیح مسلم در كتاب تهذیب الأسماء این مطلب را نقل كرده و آیت الله مرعشی نجفی از عالمان شیعه در شرح احقاق الحق به این مطلب تصریح كرده اند كه در ادامه مدرك و اصل سخن ایشان خواهد آمد.

گویا از بین پاسخ های موجود، پاسخ اخیر كامل تر است؛ چرا كه از طرفی تمام روایات موجود در كتاب های اهل سنت كه ازدواج دختر امیر مؤمنان علیه السلام را با خلیفه دوم ثابت می كند، با اشكالات سندی مواجه و با تعارض ها و تناقض های غیر قابل جمعی كه دارند، غیر قابل اعتماد هستند و از طرف دیگر در هیچ یك از روایات موجود در كتاب های شیعه، تصریح نشده كه امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان از حضرت زهرا علیهما السلام باشد؛ بلكه ازدواج دختری به نام امّ كلثوم را كه در خانه امیر مؤمنان بوده ثابت می كنند.

اعتراف اندیشمندی همچون نووی، برترین شارح صحیح مسلم كه گسترده ترین و مهمترین كتاب فقهی شافعی نیز متعلق به او است، عامل مهم دیگری است كه این دیدگاه را تقویت می كند.

و نیز می گوییم كه حتی در صورت اثبات چنین ازدواجی، نمی توان از آن رابطه صمیمانه امیر مؤمنان را با خلفا اثبات كرد؛ زیرا این ازدواج نه تنها برای خلیفه دوم فضیلت محسوب نمی شود؛ بلكه لكه سیاهی است كه همانند تیرگی غصب خلافت، بر دامان او باقی مانده است؛ چرا كه در ماجرای این ازدواج چیزهایی نقل شده است كه عرق شرم از پیشانی انسان غیرت مند جاری می شود. این مطلب را در محور چهارم بررسی كرده ایم.

محور اول: دختری به نام ام كلثوم وجود نداشته است:

عده ای از اندیشه وران و محققان شیعی، معتقد هستند كه امیر مؤمنان علیه السلام دختری به غیر از حضرت زینب سلام الله علیها، به نام امّ كلثوم از حضرت زهرا سلام الله علیها نداشته است و در حقیقت امّ كلثوم، همان حضرت زینب سلام الله علیها است.

كسانی كه فرزندان امیر مؤمنان از فاطمه زهرا را پنج نفر؛ یعنی امام حسن، امام حسین، محسن، زینب و امّ كلثوم معرفی كرده اند، تنها به مضامین روایات نظر داشته اند كه در آن ها گاهی نام زینب آمده و گاهی امّ كلثوم. به همین سبب نام هر دو را آورده اند؛ غافل از این كه امّ كلثوم كنیه زینب كبری است؛ چنانچه این مطلب در بسیاری از كتب انساب شیعه ذكر شده است.

كلام عالمان شیعه در تایید این دیدگاه:

رضی الدین حلی از عالمان بزرگ شیعه در قرن هشتم هجری در باره فرزندان امیر مؤمنان علیه السلام می نویسد:

كان له ( علیه السلام ) سبعة وعشرون ذكرا وأنثی: الحسن، والحسین، وزینب الكبری المكناة بأم كلثوم من فاطمة بنت رسول الله ( صلی الله علیه وآله )....

تعداد فرزندان علی علیه السلام از دختر و پسر بیست و هفت نفر است. حسن، حسین و زینب كبری كه كنیه وی امّ كلثوم است، همگی از فرزندان دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده اند.

الحلی، رضی الدین علی بن یوسف المطهر، (متوفای705هـ)، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، ص242، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مكتبة آیة الله المرعشی ـ قم، الطبعة الأولی، 1408 هـ.

و آیت الله مرعشی در شرح احقاق الحق به نقل از فضل بن روزبهان از عالمان قرن دهم هجری می نویسد:

ومنهم العلامة فضل الله روزبهان الخنجی الأصفهانی المتوفی سنة 927 فی " وسیلة الخادم إلی المخدوم " در شرح صلوات چهارده معصوم علیهم السلام ( ص 103 ط كتابخانه عمومی آیة الله العظمی نجفی بقم ) قال:... وحضرت امیر المؤمنین علی را هفده فرزند بوده وبه روایتی بیست فرزند، امام حسن، دیگر امام حسین، دیگر محسن - درطفلی وفات كرده - دیگر ام كلثوم واین هر چهار از فاطمه بوده اند.

المرعشی النجفی، آیة الله السید شهاب الدین (متوفای 1369ش)، شرح إحقاق الحق وإزهاق الباطل، ج 30 ص 172، ناشر: منشورات مكتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی ـ قم.

باقر شریف القرشی، محقق معاصر و از مفاخر شیعه ساكن نجف در این باره می گوید:

لیس لصدیقة الطاهرة بنت غیر السیدة زینب. و أنها تكنّا بأُمّ كلثوم. كما ذكرنا الیه بعض المحققین. و علی ایّ حال فإنّی اذهب بغیر تردد اذا ان الصدیقة الطاهرة الزهراء لیس عندها بنت تسمّی بأُم كلثوم.

صدیقه طاهره، دختری غیر از حضرت زینب نداشته است و همو كنیه اش امّ كلثوم بوده است؛ چنانچه برخی از محققین نیز بر این عقیده هستند. به هر حال من بدون تردید عقیده دارم كه صدیقه طاهره دختری به نام امّ كلثوم نداشته است.

القرشی، باقر شریف (معاصر)، حیاة سیدة النساء فاطمة الزهرا سلام الله علیها، ص 219.

كلام علمای اهل سنت در تایید این نظر:

برخی از دانشمندان سنی نیز فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها را فقط چهار نفر و یا سه نفر ذكر و هیچ نامی از امّ كلثوم نبرده اند. صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد می نویسد:

الثانی: فی ولده - رضی الله تعالی عنهم - له من الولد الحسن والحسین ومحسن وزینب الكبری من فاطمة - رضی الله تعالی عنهم - وله أولاد من غیرها كثیرون.

فرزندان علی رضی الله عنه از فاطمه زهرا؛ حسن، حسین، محسن و زینب كبری بود و از دیگر زنانش فرزندان زیادی داشت.

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 288، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414هـ.

و شهاب الدین قلیوبی (متوفای1069هـ) در حاشیه ای كه بر شرح جلال الدین محلی بر منهاج الطالبین دارد، فرزندان امیر مؤمنان علیه السلام را سه نفر ذكر كرده و از جلال الدین سیوطی نیز همین مطلب را نقل می كند:

قوله: ( والاعتبار بالأب ) أی إلا فی حقه (ص) فإن أولاد بنته فاطمة وهم الحسن والحسین وأولادهما من الذكور ینتسبون إلیه، وهم الأشراف فی عرف مصر وإن كان الشرف أصالة لقبا لكل من أهل البیت، وأما أولاد زینب بنت فاطمة، وكذا أولاد بنات الحسن والحسین وأولادهما من غیرهم، فإنهم ینتسبون إلی آبائهم وإن كان یقال للجمیع أولاده (ص) وذریته.

فائدة: قال الجلال السیوطی رحمه الله لم یعقب من أولاده (ص) إلا فاطمة الزهراء فإنها ولدت من علی رضی الله عنه الحسن والحسین وزینب، وتزوجت زینب هذه بابن عمها عبد الله فولد له منها علی وعون الأكبر وعباس ومحمد وأم كلثوم، وكل ذریة فاطمة یقال لهم أولاده (ص) وذریته لكن لا ینسب إلیه منهم إلا الذكور من أولاد الحسن والحسین خاصة لنصه علی ذلك ا ه.

این سخن كه فرزند به پدر نسبت داده می شود، صحیح است؛ مگر در حق رسول خدا (ص)؛ چون فرزندان فاطمه؛ یعنی حسن و حسین و فرزندان پسر این دو به آن حضرت ن سبت داده می شود كه در عرف مردم مصر به آنان اشراف می گویند؛ اگر چه اشراف لقبی است برای هر یك از اهل بیت.

و اما فرزندان زینب دختر فاطمه و همچنین فرزندان دختران حسن و حسین و اولاد این دو كه از غیر اهل بیت هستد به پدرانشان نسبت داده می شوند؛ اگر چه به همه آنان زریه و فرزندان رسول خدا (ص) نیز گفته می شود.

جلال الدین سیوطی گفته است: رسول خدا (ص) فرزندی غیر از فاطمه نداشت، وفاطمه پس از ادواج با علی فرزندانی به نام حسن، حسین و زینب به دنیا آورد، و زینب با پسر عمویش عبد الله ازدواج كرد كه از وی فرزندی به نام علی، عون اكبر، عباس، محمد و امّ كلثوم داشت. به تمام فرزندان فاطمه، فرزندان رسول خدا (ص) نیز می گویند؛ ولی فقط فرزندان پسر از اولاد حسن و حسین می گویند به آن حضرت نسبت داده می شود؛ چون خود پیامبر بر این موضوع تصریح فرموده است.

القلیوبی، شهاب الدین أحمد بن أحمد بن سلامة (متوفای1069هـ)، حاشیة قلیوبی علی شرح جلال الدین المحلی علی منهاج الطالبین، ج 3، ص 236، تحقیق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر، بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.

و شیخ محمد خضری از دانشمندان اهل سنت مصر نیز فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها را فقط سه نفر می داند:

زواج علی بفاطمة علیهما السلام. وفی هذه السنة تزوج علی بن أبی طالب وعمره إحدی وعشرون سنة بفاطمة بنت رسول الله، وسنها خمس عشرة سنة، وكان منها عقب رسول الله صلی الله علیه وسلم بنوه: الحسن والحسین وزینب.

در سال دوم پس از هجرت، علی كه بیست و یك سال داشت با فاطمه كه پانزده سال داشت ازدواج كرد و فرزندان رسول خدا؛ یعنی حسن، حسین و زینب نتیجه این ازدواج بودند.

الخضری، الشیخ محمد (متوفای1298هـ)، نور الیقین فی سیرة سید المرسلین، ج 1، ص 111، تحقیق: أحمد محمود خطاب، ناشر: مكتبة الإیمان - المنصورة / مصر، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1999م.

شواهد این دیدگاه:

شواهد بسیاری می توان بر اثبات این نظریه اقامه كرد كه به چند شاهد بسنده می كنیم:

1. در هیچ روایت صحیح السندی بین نام ام كلثوم و زینب جمع نشده است:

نخستین شاهد این است كه در هیچ روایت صحیح السندی در منابع شیعه، در باره فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها و ماجراهایی كه به ایشان مربوط می شود، نام زینب و امّ كلثوم با هم نیامده؛ بلكه تنها یا نام زینب آمده است و یا نام امّ كلثوم.

و نیز در هیچ روایت صحیح السندی از روایات شیعیان به این مطلب تصریح نشده است كه خلیفه دوم با دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها ازدواج كرده باشد؛ بلكه تمام روایات امّ كلثوم را دختری در خانه امام علی معرفی كرده اند.

و تنها چیزی كه به عنوان مدرك به آن استدلال شده است، اجتهادات و سخنان برخی از علما است كه این هم نمی تواند برای دیگران حجت باشد.

2. عبد الله بن جعفر با چه كسی ازدواج كرده است:

اهل سنت با سند های صحیح نقل كرده اند كه عبد الله بن جعفر همزمان با یكی از همسران امیر مؤمنان و دختر آن حضرت ازدواج كرده است. در برخی از روایات، نام این دختر امّ كلثوم و در برخی دیگر نام او زینب نقل شده است.

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

وَجَمَعَ عبد اللَّهِ بن جَعْفَرٍ بین ابْنَةِ عَلِیٍّ وَامْرَأَةِ عَلِیٍّ.

عبد الله بن جعفر با همسر علی و دختر علی همزمان ازدواج كرد.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 5، ص 1963، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب ما یَحِلُّ من النِّسَاءِ وما یَحْرُمُ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

در شرح این روایت، برخی از عالمان اهل سنت این دختر را زینب معرفی كرده اند:

وجمع عبد الله بن جعفر بین بنت علی وامرأته أما امرأة علی فهی لیلی بنت مسعود وأما بنته فهی زینب.

عبد الله بن جعفر با یكی از همسران علی و دختر او ازدواج كرد. اما همسر او لیلی بنت مسعود و دخترش زینب بود.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 1، ص 321، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت - 1379هـ.

عده ای نیز او را امّ كلثوم معرفی كرده اند:

حَدَّثَنَا سعید حَدَّثَنَا جَرِیر بن عَبد الحمید عَن قثم مولی آل العباس قال جمع عَبد الله بن جعفر بین لیلی بنت مَسعود النهشلیة وكانت امرأة علی وبین أم كلثوم بنت علی لفاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فكانتا امرأتیه.

عبد الله بن جعفر بین لیلی دختر مسعود نهشلی كه در زمانی همسر علی بود و بین دخترش امّ كلثوم فرزند فاطمه یادگار رسول خدا (ص) جمع كرد و هر دو در یك زمان همسران عبد الله بودند.

الخراسانی، سعید بن منصور (متوفای227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 286، ح1011، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م .

سند این روایت كاملا صحیح است. ابن حجر پس از نقل این روایت می گوید:

وقال بن سیرین لا بأس به وصله سعید بن منصور عنه بسند صحیح

این حدیث ایرادی ندارد؛ چون سعید بن منصور آن را با سند صحیح نقل كرده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 155، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

و پسر احمد بن حنبل نیز این دختر را امّ كلثوم می داند:

كانت عند عبد الله بن جعفر أم كلثوم بنت علی ولیلی بنت مسعود وامرأة علی النهشلیة.

امّ كلثوم دختر علی و لیلی دختر مسعود نهشلی كه زمانی همسر علی بوده است، همزمان در خانه عبد الله بن جعفر و همسران وی بوده اند.

عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290 هـ)، مسائل أحمد بن حنبل روایة ابنه عبد الله ج 1، ص 349، تحقیق: زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1401هـ ـ 1981م .

و بیهقی نیز در دو كتاب خود نام همسر عبد الله بن جعفر را امّ كلثوم آورده است:

جمع عبد الله بن جعفر بین لیلی بنت مسعود والنهشلیة وكانت امرأة علی وبین أم كلثوم بنت علی لفاطمة فكانتا امرأتیه.

عبد الله بن جعفر بین لیلی دختر مسعود نهشلی كه پیش از آن همسر علی بود و بین دخترش امّ كلثوم فرزند علی از فاطمه جمع كرد و هر دو در یك زمان همسران عبد الله بودند.

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای458هـ)، معرفة السنن والآثار عن الامام أبی عبد الله محمد بن أدریس الشافعی، ج 5، ص 294، تحقیق: سید كسروی حسن، ناشر: دار الكتب العلمیة ـ بیروت.

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج 7، ص 167، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.

پاسخ اهل سنت به این تعارض:

در جمع بین این دو روایت عالمان اهل سنت ـ چون می دانسته اند اگر زینب را همان امّ كلثوم معرفی كنند، دچار مشكل می شوند ـ توجیه شگفت آور و صد البته غیر قابل قبولی كرده اند.

با این دو خواهر یكی پس از دیگری ازدواج كرده است:

ابن حجر عسقلانی می نویسد:

ولا تعارض بین الروایتین فی زینب وأم كلثوم لأنه تزوجهما واحدة بعد أخری مع بقاء لیلی فی عصمته.

منافاتی بین دو روایت نیست كه در یكی زینب و در دیگری ام كلثوم آمده است؛ زیرا عبد الله بن جعفر با هر یك پس از دیگری ازدواج كرد (نه اینكه در زمان واحد با دو خواهر ازدواج كرده باشد).

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 155، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

این سخن دو احتمال بیشتر ندارد، یا در ابتدا با حضرت زینب سلام الله علیها ازدواج كرده است و پس از آن حضرت با امّ كلثوم، و یا در ابتدا با امّ كلثوم و سپس با حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ تفسیر اول، همان پاسخ هایی است كه در ادامه از اهل سنت نقل خواهد شد؛ اما تفسیر دوم، جدای از تعارض با تصریح عالمان اهل سنت به معنی اول، اشكالات دیگری نیز دارد.

طبق نظر مشهور اهل سنت، حضرت امّ كلثوم، در زمان حیات امام حسن علیه السلام از دنیا رفته است و تا آن زمان به عنوان همسر عبد الله بن جعفر به شمار می آمده است؛ بنابراین ازدواج عبد الله بن جعفر با حضرت زینب، در زمان امیرمؤمنان ممكن نیست؛ زیرا جمع بین اختین می شود؛ اما طبق روایات اهل سنت، عبد الله بن جعفر در زمان حیات آن حضرت، همسر حضرت زینب سلام الله علیها بوده است.

ابوبكر آجری ذیل نقل ماجرای كشته شدن ابن ملجم می گوید:

فعجل علیه عبد الله بن جعفر وكانت زینب بنت علی تحته

عبد الله بن جعفر كه زینب در آن زمان همسر او بود، به قتل ابن ملجم اقدام كرد.

الآجری، أبی بكر محمد بن الحسین (متوفای360هـ، الشریعة، ج 4، ص 2108، تحقیق الدكتور عبد الله بن عمر بن سلیمان الدمیجی، ناشر: دار الوطن - الریاض / السعودیة، الطبعة: الثانیة، 1420 هـ - 1999 م.

این پاسخ ابن حجر با سخنان دیگر عالمان اهل سنت كه گفته اند عبد الله بن جعفر پس از طلاق دادن حضرت زینب یا از دنیا رفتن ایشان با امّ كلثوم ازدواج كرد، در تعارض است.





زینب را طلاق داد و با ام كلثوم ازدواج كرد!!!

برخی ادعا كرده اند كه عبد الله بن جعفر، حضرت زینب سلام الله علیها را طلاق داد و سپس با امّ كلثوم ازدواج كرد.

ابن حزم ظاهری گفته است :

وتزوج أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب، بنت بنت رسول الله - صلی الله علیه وسلم - عمر بن الخطاب، فولدت له زیداً لم یعقب، ورقیة؛ ثم خلف علیها بعد عمر - رضی الله عنه - عون بن جعفر بن أبی طالب؛ ثم خلف علیها بعده محمد بن جعفر بن أبی طالب؛ ثم خلف علیها بعده عبد الله بن جعفر ابن أبی طالب، بعد طلاقه لأختها زینب.

عمر با امّ كلثوم دختر رسول خدا (ص) ازدواج كرد كه نتیجه آن فرزندی به نام زید و رقیه بود. سپس پس از عمر عون بن جعفر بن ابوطالب با وی ازدواج كرد و پس از آن محمد بن جعفر بن ابوطالب و سرانجام عبد الله بن جعفر بن ابوطالب پس از طلاق دادن خواهر امّ كلثوم؛ یعنی زینب با وی ازدواج كرد.

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای456هـ)، جمهرة أنساب العرب، ج 1، ص 38، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ ـ 2003م

در حالی كه طبق روایات شیعه و سنی عبد الله بن جعفر در زمان حیات امیر مؤمنان با حضرت زینب ازدواج كرده است (یكی از این شواهد روایت ابوبكر آجری است كه در قسمت پیش گذشت) و تا آخر عمر حضرت زینب، یعنی تا پس از شهادت امام حسین علیه السلام (سال 61هـ) همسر عبد الله بوده است.

البته شاید، امّ كلثوم دو باره زنده شده باشد و با عبد الله ازدواج كرده باشد!!!.

بیهقی در باره وفات حضرت زینب سلام الله علیها می نویسد:

فأما زینب فتزوجها عبد الله بن جعفر فماتت عنده

زینب، عبد الله بن جعفر با او ازدواج كرد و تا زنده بود، همسر او بود.

البیهقی، أبی بكر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای458هـ)، دلائل النبوة، ج 7، ص 283، طبق برنامه الجامع الكبیر؛

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج 7، ص 70، الرقم 13201، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994؛

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 69، ص 176، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

بنابراین، این ادعا كه عبد الله بن جعفر حضرت زینب سلام الله علیها را طلاق داده و سپس با امّ كلثوم ازدواج كرده است، صحیح نمی باشد.

پس از وفات زینب با ام كلثوم ازدواج كرد!!!

عینی در عمدة القاری، مشكل را این گونه حل كرده است:

أن ابن جعفر تزوج زینب بنت علی وتزوج معها امرأته لیلی بنت مسعود، وقال ابن سعد: فلما توفیت زینب تزوج بعدها أم كلثوم بنت علی بنت فاطمة، رضی الله تعالی عنهم.

عبد الله بن جعفر با زینب دختر علی و همسرش لیلی ازدواج كرد. ابن سعد می گوید: هنگامی كه زینب از دنیا رفت با امّ كلثوم دختر علی و فاطمه ازدواج كرد.

العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 20، ص 101، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

در حالی كه طبق روایات اهل سنت و طبق نظر كسانی كه امّ كلثوم را غیر از زینب می دانند، امّ كلثومی كه با عمر ازدواج كرده، پیش از حضرت زینب و در زمان حیات امام حسن علیه السلام در مدینه و به همراه فرزندش زید از دنیا رفته است و امام حسن و امام حسین علیهما السلام بر جنازه آن دو نماز خوانده اند.

محمد بن حبیب بغدادی در المنمق و ابن عساكر دمشقی در تاریخ مدینة دمشق و صفدی در الوافی فی الوفیات می نویسند:

وقد ذكر بعض أهل العلم أنه وأمه أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب رحمة الله علیهم وكانت تحت عبد الله بن جعفر بن أبی طالب علیه مرضاً جمیعاً وثقلاً ونزل بهما وأن رجالاً مشوا بینهما لینظروا أیهما یموت قبل صاحبه فیرث منه الآخر وأنهما قبضا فی ساعة واحدة ولم یدر أیهما قبض قبل صاحبه فلم یتوارثا.

بعضی از اهل علم گفته اند كه او و مادرش امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب (رحمة الله علیهم) بود كه در آن زمان همسر عبد الله بن جعفر بود هر دو مریض شده و در یك زمان از دنیا رفتند. عده ای بین خانه آن دو در رفت و آمد بودند تا ببینند كه كدامیك پیش از دیگری می میرد، تا دیگری از او ارث ببرد؛ اما آن دو در یك زمان مردند و ندانستند كه كدامیك زودتر مرده است و به همین سبب از هم ارث نبردند.

محمد بن سعد در الطبقات الكبری، سه روایت در این باره نقل می كند:

عن عامر عن بن عمر أنه صلی علی أم كلثوم بنت علی وابنها زید وجعله مما یلیه وكبر علیهما أربعا أخبرنا وكیع بن الجراح عن زید بن حبیب عن الشعبی بمثله وزاد فیه وخلفه الحسن والحسین ابنا علی ومحمد بن الحنفیة وعبد الله بن عباس وعبد الله بن جعفر.

أخبرنا عبید الله بن موسی أخبرنا إسرائیل عن جابر عن عامر عن عبد الله بن عمر أنه كبر علی زید بن عمر بن الخطاب أربعا وخلفه الحسن والحسین.

عبد الله بن عمر بر امّ كلثوم دختر علی و فرزندش زید نماز خواند و چهار تكبیر گفت و نیز روایت دیگری اضافه بر آن آمده است كه حسن، حسین، محمد حنفیه، ابن عباس و عبد الله بن جعفر به امامت عبد الله بن عمر نماز خواندند.

أخبرنا عبید الله بن موسی أخبرنا إسرائیل عن السدی عن عبد الله البهی قال شهدت بن عمر صلی علی أم كلثوم وزید بن عمر بن الخطاب فجعل زیدا فیما یلی الإمام وشهد ذلك حسن وحسین.

عبد الله الهبی می گوید: من نماز خواند عبد الله بن عمر را بر امّ كلثوم و فرزندش زید دیدم و نیز حسن و حسین شاهد نماز خواندن وی بر آن دو نفر بودند.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 464، ناشر: دار صادر - بیروت.

ذهبی در تاریخ الإسلام می نویسد كه سعید بن عاص كه در آن زمان امیر مدینه بود ، بر جنازه امّ كلثوم نماز خوانده است:

وقال حماد بن سلمة، عن عمار بن أبی عمار، إن أم كلثوم وزید بن عمر ماتا فكفنا، وصلی علیهما سعید بن العاص، یعنی إذ كان أمیر المدینة.

و حماد بن سلمه از عمار بن ابی عمار روایت كرده است كه ام كثوم و زید هر دو مرده و با هم كفن شده و بر آن دو در زمان سعید بن عاص نماز خوانده شد، یعنی هنگامی كه سعید بن عاص امیر مدینه بود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 138، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

در حالی كه سعید بن عاص در زمان معاویه امیر مدینه بوده و سال 59هـ از دنیا رفته است.

ذهبی در حوادث این سال می نویسد:

حوادث سنة تسع وخمسین. فیها توفی: سعید بن العاص الأموی، علی الصحیح.

بنا به نقل صحیح، سعید بن عاص اموی در سال 59هـ از دنیا رفت.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 138، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

بنابراین، ازدواج با امّ كلثوم پس از رحلت حضرت زینب سلام الله علیها كه در كربلا نیز حضور داشته است، به معنی زنده شدن دوباره امّ كلثوم، پس از ماجرای كربلا است!!!

3. دو خطبه با نام یك نفر:

در باره خطبه حضرت زینب در كوفه و شام، در كتاب های تاریخی یك خطبه با دو عنوان ذكر شده است "خطبة ام كلثوم بنت علی" و "خطبة زینب بنت علی"؛ یعنی همان خطبه ای كه برای حضرت زینب نقل شده، دقیقاً عین همان خطبه برای امّ كلثوم نیز ذكر شده است.

ابن طیفور از عالمان قرن چهارم در كتاب بلاغات النساء، ابوسعد الآبی در نثر الدرر، و ابن حمدون در التذكرة الحمدونیة، خطبه امّ كلثوم را در كوفه این گونه نقل می كنند:

ورأیت أم كلثوم علیها السلام ولم أر خفرة والله أنطق منها كأنما تنطق وتفرغ علی لسان أمیر المؤمنین علیه السلام وقد أومأت إلی الناس أن اسكتوا فلما سكنت الأنفاس وهدأت الأجراس قالت أبدأ بحمد الله والصلاة والسلام علی جدی أما بعد یا أهل الكوفة یا أهل الختر والخذل إلا فلا رفأت العبرة ولا هدأت الرنة إنما مثلكم كمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة أنكاثاً.

امّ كلثوم را دیدم و دیگر همانند او سخنوری ندیدم؛ گویا از زبان علی سخن می گفت، به مردم اشاهر كرد تا ساكت شوند و چون ساكت شدند و زنگ ها از حرت ایستاد، گفت: سخنم را با ستایش پروردگار و با دورود و سلام بر جدم رسول خدا آغاز می كنم، ای مردم كوفه و ای اهل نیرنگ و خدعه، اشك چشمانتان همیشه جاری باد، و ناله های اندوه شما هیچ وقت پایان نیابد، مَثَل شما، مَثَل كسی است كه رشته خود را پس از محكم شدن از هم می گسست....

أبی الفضل بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفای380 هـ )، بلاغات النساء، ص 24، ناشر: منشورات مكتبة بصیرتی ـ قم و ص 11 طبق برنامه الجامع الكبیر.

الآبی، أبو سعد منصور بن الحسین (متوفای421هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج 4، ص 19، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای608هـ)، التذكرة الحمدونیة، ج 6، ص 265، تحقیق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولی، 1996م.

صفوت، أحمد زكی، جمهرة خطب العرب، ج 2، ص 134، ناشر: المكتبة العلمیة - بیروت.

در حالی كه شیخ مفید و برخی دیگر از علما، همین خطبه را از زبان حضرت زینب سلام الله علیها نقل كرده اند:

ورأیت زینب بنت علی علیهما السلام ولم أر خفرة قط أنطق منها كأنها تفرغ عن لسان أمیر المؤمنین علیه السلام. قال: وقد أومأت إلی الناس أن اسكتوا، فارتدت الأنفاس وسكتت الأصوات فقالت: الحمد لله والصلاة علی أبی رسول الله، أما بعد یا أهل الكوفة، ویا أهل الختل والخذل، فلا رقأت العبرة، ولا هدأت الرنة، فما مثلكم إلا " كالتی نقضت غزلها من بعد قوة أنكاثا، تتخذون أیمانكم دخلا بینكم.

زینب دختر علی را دیدم و همانند او سخنوری ندیدم؛...

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، الأمالی، ص 322، تحقیق الحسین أستاد ولی - علی أكبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.

همچنین در قضیه منع كودكان اهل بیت از خوردن صدقات كوفیان، برخی از علما آن را برای امّ كلثوم و برخی برای حضرت زینب سلام الله علیها نقل كرده اند؛ چنانچه شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه در این باره می نویسد:

وقد اشتهر حكایة منع سیدتنا زینب أو أم كلثوم علیهما السلام للسبایا عن أخذ صدقات أهل الكوفة معللتین بكونها صدقة.

داستان ممانعت اسیران از خوردن صدقه اهل كوفه توسط حضرت زینب یا امّ كلثوم معروف و مشهور است كه چون گرفتن صدقه بر اهل بیت حرام بود، منع می كردند.

الأنصاری ، الشیخ مرتضی (متوفای1281 هـ) كتاب الزكاة، ص353، تحقیق: تحقیق: لجنة تحقیق تراث الشیخ الأعظم، ناشر: المؤتمر العالمی بمناسبة الذكری المئویة الثانیة لمیلاد الشیخ الأنصاری ـ قم، الطبعة: الأولی، 1415 هـ.

4. عزاداری و نوحه خوانی ام كلثوم برای حضرت زهرا سلام الله علیها:

فتال نیشابوری در روضة الواعظین می نویسد:

ثم توفیت صلوات الله علیها وعلی أبیها، وبعلها وبنیها فصاحت أهل المدینة صیحة واحدة واجتمعت نساء بنی هاشم فی دارها، فصرخن صرخة واحدة كادت المدینة ان تزعزع من صراخهن وهن یقلن: یا سیدتاه یا بنت رسول، واقبل الناس مثل عرف الفرس إلی علی " علیه السلام " وهو جالس، والحسن والحسین علیهما السلام بین یدیه یبكیان فبكی الناس لبكائهما، وخرجت أم كلثوم وعلیها برقعة وتجر ذیلها، متجللة برداء علیها تسحبها وهی تقول: یا أبتاه یا رسول الله، الآن حقا فقدناك فقدا لالقاء بعده ابدا واجتمع الناس فجلسوا، وهم یرجون وینظرون ان تخرج الجنازة، فیصلون علیها وخرج أبو ذر فقال: انصرفوا فإن ابنة رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) قد أخر اخراجها فی هذه العشیة فقام الناس وانصرفوا.

هنگامی كه فاطمه از دنیا رفت، مردم مدینه یكپارچه صدای ناله سر دادند، زنان بنی هاشم در خانه آن حضرت گردآمدند و صدای شیون آنان در همه جا پیچید؛ آن چنان كه مدینه از فریاد و ناله آنان به لرزه درآمد و می گفتند: ای سید و سرور ما و ای دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله .

مردم دسته دسته به نزد علی آمده در حالی كه حسن و حسین در جلوی آنحضرت نشسته و گریه می كردند و مردم نیز از گریه آن دو گریان می شدند.

امّ كلثوم در حالی كه روبند بر چهره داشت و چادر عربی برسرش افكنده بود، از خانه بیرون آمد و فریاد می زد: ای جد بزرگوار! و ای رسول خدا! اكنون به حق تو را از دست دادم كه هیچگاه دیگر تو را نخواهیم دید، مردم مدینه همه جمع شده بودند و منتظر بودند تا جنازه فاطمه را بیرون بیاورند تا بر وی نماز بخوانند، ابوذر از خانه بیرون آمد و گفت: همه برگردید و متفرق شوید؛ زیرا امشب بدن زهرا دفن نمی شود و به تأخیر افتاد، مردم همه متفرق شدند.

النیسابوری، محمد بن الفتال (متوفای508هـ)، روضة الواعظین، ص 152، تحقیق: تقدیم: السید محمد مهدی السید حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضی قم - إیران

در این روایت چند نكته قابل توجه است:

1. تنها نام حسن، حسین و امّ كلثوم به عنوان فرزندان و داغدیدگان حضرت زهرا سلام الله علیها ذكر شده و نامی از حضرت زینب سلام الله علیها كه به اتفاق همه بزرگتر از امّ كلثوم بوده برده نشده است.

2. امّ كلثوم در زمان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، طبق نظر مدعیان وجود امّ كلثوم كه گفته اند در واپسین سال های عمر پیامبر به دنیا آمده، در خوشیبنانه ترین حالت، دو سال داشته است. با توجه به این نكته چگونه می توانیم تفاصیل ذكر شده در روایت (از جمله نوحه سرائی و پوشیدن برقع و...) را بر امّ كلثوم حمل نماییم. بنابراین تردیدی وجود ندارد كه این امّ كلثوم همان حضرت زینب سلام الله علیها است.

5. امیر مؤمنان در شب ضربت خوردن، مهمان چه كسی بود؟

روایات متعددی وجود دارد كه امیر مؤمنان علیه السلام در ماه رمضان، هر شب در خانه یكی از فرزندانش افطار می كردند. شبی در خانه امام حسن و شبی در خانه امام حسین و شبی در خانه عبد الله بن جعفر (شوهر حضرت زینب). و در شب شهادت نیز طبق تمام نقل ها در خانه امّ كلثوم بوده است؛ امّ كلثوم همسر كدامیك از افراد نام برده شده است؟

شیخ مفید در كتاب شریف الإرشاد می نویسد:

لما دخل شهر رمضان، كان أمیر المؤمنین علیه السلام یتعشی لیلة عند الحسن ولیلة عند الحسین ولیلة عند عبد الله بن جعفر، وكان لا یزید علی ثلاث لقم، فقیل له فی لیلة من تلك اللیالی فی ذلك، فقال: " یأتینی أمر الله وأنا خمیص، إنما هی لیلة أو لیلتان " فأصیب علیه السلام فی آخر اللیل.

و چون ماه مبارك رمضان فرارسید، امیر مؤمنان علیه السلام شبی را نزد حسن و شبی را نزد حسین و شبی هم خانه عبد الله بن جعفر (شوهر حضرت زینب سلام الله علیها) می گذراند و بیش از سه لقمه غذا نمی خورد، در یكی از شب های رمضان سؤال شد كه چرا غذا كم می خورید؟ فرمود: فرمان خدا (كنایه از مرگ و شهادت) مرادرخواهد یافت و دوست دارم با شكم گرسنه به ملاقات بروم، یك شب یا دو شب بیش باقی نمانده بود كه در آخر شب فرقش را با شمشیر شكافتند.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 14، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.

و قطب الدین راوندی می نویسد:

وكان یفطر فی هذا الشهر لیلة عند الحسن، ولیله عند الحسین، ولیلة عند عبد الله ابن جعفر زوج زینب بنته لأجلها، لا یزید علی ثلاث لقم، فقیل له فی ذلك، فقال: یأتینی أمر الله وأنا خمیص، إنما هی لیلة أو لیلتان، فأصیب من اللیل. وقد توجه إلی المسجد فی اللیلة التی ضربه الشقی فی آخرها، فصاح الإوز فی وجهه، فطردهن الناس، فقال: دعوهن فإنهن نوائح.

... در پایان آن شبی كه فرق علی علیه السلام شكافته شد، آن حضرت به طرف مسجد رفت، پرندگان مقابل وی سروصدا می كردند، مردم مرغابی ها را دور كردند، فرمود: رهایشان كنید كه آنان بر من نوحه گری می كنند.

الراوندی، قطب الدین (متوفای573هـ)، الخرائج والجرائح، ج 1 ص 201، تحقیق ونشر مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام ـ قم، الطبعة: الأولی، 1409هـ.

عالمان اهل سنت نیز همین روایت را به این صورت نقل كرده اند:

كان علی لما دخل رمضان یتعشی لیلة عند الحسن ولیلة عند الحسین ولیلة عند أبی جعفر لا یزید علی ثلاث لقم یقول أحب أن یأتینی أمر الله وأنا خمیص.

ماه رمضان كه فرا می رسید، علی یك شب را نزد حسن و شبی را نزد حسین و شبی هم نزد عبد الله بن جعفر،(همسر زینب) افطار می كرد، و بیش از سه لقمه غذا نمی خورد و می گفت: دوست دارم با شكم گرسنه به دیدار معبودم بشتام.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 128، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 254، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ؛

الزمخشری الخوارزمی، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 249؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 3، ص 312، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

و از طرف دیگر، طبق عده ای از روایات، امیر مؤمنان علیه السلام در آخرین شب، مهمان امّ كلثوم سلام الله علیها بوده است:

قالت أم كلثوم بنت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه: لما كانت لیلة تسع عشرة من شهر رمضان قدمت إلیه عند إفطاره طبقا فیه قرصان من خبز الشعیر وقصعة فیها لبن وملح جریش.

چون شب نوزدهم رمضان فرا رسید، هنگام افطار سفره ای پهن كردم كه دو قرص نان جو و ظرفی شیر و مقدار نمك در آن بود.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 42 ص 276، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

حال چگونه می توان بین این روایات جمع كرد؟ یا باید بگوییم برنامه امیرمؤمنان علی علیه السلام این بوده است كه یك شب در خانه حسن و یك شب در خانه حسین و یك شب در خانه زینب و یك شب در خانه امّ كلثوم سلام الله علیهم باشد، كه منافات با نص روایت مذكور دارد؛ و یا باید خانه امّ كلثوم را یكی از این سه خانه به حساب آوریم، كه تنها می تواند خانه عبد الله بن جعفر باشد. یعنی همسر عبد الله بن جعفر، زینب سلام الله علیها همان امّ كلثوم است.

و نكته دیگر این كه اگر امّ كلثومی وجود داشته است، چرا امیر مؤمنان شبی را به ایشان اختصاص نداده اند؟

6. ام كلثوم بهترین دختر امیر مؤمنان علیه السلام:

قاضی نعمان مغربی، از دانشمندان قرن چهارم شیعه در ضمن نقل روایتی از امیر مؤمنان علیه السلام، امّ كلثوم را بهترین دختر آن حضرت معرفی می كند:

قالت: قال علی علیه السلام یوما لابنته أم كلثوم ـ وكانت خیر بناته ـ: یا بنیة ما أرانی إلا أقل ما أصحبك.....

علی علیه السالم روزی به دخترش امّ كلثوم كه بهترین دخترانش بود، فرمود: دیدار من و تو خیلی كم است....

التمیمی المغربی، أبی حنیفة النعمان بن محمد (متوفای363 هـ)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، ج 2 ص 452، تحقیق: السید محمد الحسینی الجلالی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ.

در حالی كه تردیدی وجود ندارد كه زینب كبری، عقیلة الهاشمیة، برترین دختر آن حضرت بوده است.

7. معاویه، از دختر چه كسی خواستگاری كرد؟

طبق نظر اهل سنت، معاویة بن ابوسفیان، از دختر عبد الله بن جعفر برای پسرش یزید خواستگاری كرد؛ اما با دخالت امام حسین علیه السلام نقشه معاویه خنثی شد و امام حسین علیه السلام او را به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر درآورد.

این كه این دختر چه كسی است، به دو صورت نقل شده است: 1. امّ كلثوم دختر حضرت زینب دختر حضرت زهرا سلام الله علیها؛ 2. زینب دختر امّ كلثوم دختر حضرت زهرا سلام الله علیها.

بلاذری و حموی اعتقاد دارند كه این دختر، فرزند حضرت زینب سلام الله علیها از عبد الله بن جعفر بوده:

كتب معاویة إلی مروان وهو علی المدینة أن یخطب أم كلثوم بنت عبد الله بن جعفر، وأمها زینب بنت علی. وأمها فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، علی ابنه یزید.

معاویه، در نامه ای به مروان كه از طرف او والی مدینه بود، نوشت تا از امّ كلثوم دختر عبد الله بن جعفر كه مادرش زینب دختر علی و مادرش فاطمه دختر رسول خدا است، برای پسرش یزید خواستگاری نماید.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 2، ص 127.

و حموی می نویسد:

وتحدث الزبیریون أن معاویة كتب إلی مروان بن الحكم وهو والی المدینة أما بعد فإن أمیر المؤمنین قد أحب أن یرد الألفة ویسل السخیمة ویصل الرحم فإذا وصل إلیك كتابی فاخطب إلی عبد الله بن جعفر ابنته أم كلثوم علی یزید ابن أمیر المؤمنین.

زبیری ها نقل كرده اند كه معاویه به والی مدینه مروان بن حكم نوشت: دوست دارم كینه ها و دشمنی ها تمام شود و صله رحم تقویت گردد، پس از خواندن نامه نزد عبد الله بن جعفر برو و از دخترش امّ كلثوم برای فرزندم یزید خواستگاری كن.

الحموی، أبو عبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای626هـ)، معجم البلدان، ج 1، ص 469، ناشر: دار الفكر - بیروت.

اما برخی دیگر از عالمان اهل سنت، آن را دختر امّ كلثوم از عبد الله بن جعفر دانسته اند.

أبو الفرج نهروانی از عالمان قرن چهارم می نویسد:

عن أم بكر بنت المسور بن مخرمة قالت سمعت أبی یقول كتب معاویة إلی مروان وهو علی المدینة أن یزوج ابنه یزید بن معاویة زینب بنت عبد الله بن جعفر وأمها أم كلثوم بنت علی وأم أم كلثوم فاطمة بنت رسول الله.

دختر مسور بن مخرمه از پدرش نقل كرده است كه گفت: معاویه به مروان والی مدینه نامه ای نوشت تا از دختر عبد الله بن جعفر به نام زینب كه مادرش امّ كلثوم دختر علی و فاطمه دخت گرامی رسول خدا (ص) بود، خواستگاری نماید.

النهروانی، أبو الفرج المعافی بن زكریا (متوفای390هـ) الجلیس الصالح والأنیس الناصح، ج 1، ص 66.

ابن عساكر دمشقی نیز همین مطلب را نقل كرده است:

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 57، ص 245، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

8. در شام چه كسی دفن شده است:

در رحلة ابن بطوطة (متوفای779هـ) در هنگام سفر به شام به جای زیارت قبر زینب بنت علی می گوید قبر امّ كلثوم دختر علی در نزدیكی دمشق و...

وبقریة قبلی البلد وعلی فرصخ منها مشهد أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب من فاطمة علیهم السلام ویقال أن اسمها زینب وكناها النبی صلی الله علیه وسلم أم كلثوم لشبهها بخالتها أم كلثوم بنت الرسول....

در نزدیكی شهر و یك فرسخ مانده به آن، بارگاه امّ كلثوم دختر علی بن أبی طالب از فاطمه علیهم السلام قرار دارد، برخی گفته اند كه اسم او زینب بوده و چون شباهت به خاله آن حضرت داشته، رسول خدا (ص) كنیه او را امّ كلثوم نهاده است.

ابن بطوطة، محمد بن عبد الله بن محمد اللواتی أبو عبد الله (متوفای779 هـ)، تحفة النظار فی غرائب الأمصار وعجائب الأسفار (مشهور به رحلة ابن بطوطة )، ج 1، ص 113، تحقیق: د. علی المنتصر الكتانی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.

از سخن ابن بطوطه به این نتیجه می رسیم كه این مدفن متعلق به امّ كلثوم است و امّ كلثوم همان حضرت زینب سلام الله علیها است كه رسول خدا این كنیه را به خاطر شباهت به دخترش به او داده است. و نمی تواند امّ كلثوم دختر حضرت زهرا باشد؛ چرا كه طبق نظر افرادی كه امّ كلثوم را غیر از حضرت زینب می دانند، امّ كلثوم در مدینه دفن شده نه در شام.

حموی در معجم البلدان نیز این بارگاه را متعلق به امّ كلثوم می داند:

راویة بكسر الواو ویاء مثناة من تحت مفتوحة بلفظ راویة الماء قریة من غوطة دمشق بها قبر أم كلثوم.

قبر امّ كلثوم در راویه دمشق است.

الحموی، أبو عبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای626هـ)، معجم البلدان، ج 3، ص 20، ناشر: دار الفكر - بیروت.

ابن جبیر اندلسی نیز در سفرنامه خود، آن را مدفن امّ كلثوم می داند:

ومن مشاهد أهل البیت رضی الله عنهم مشهد أم كلثوم ابنة علی بن أبی طالب رضی الله عنهما ویقال لها زینب الصغری وأم كلثوم كنیة اوقعها علیها النبی صلی الله علیه وسلم لشبهها بابنته أم كلثوم رضی الله عنها والله اعلم بذلك ومشهدها الكریم بقریة قبلی البلد تعرف براویة علی مقدار فرسخ وعلیه مسجدكبیر وخارجة مساكن وله اوقاف وأهل هذه الجهات یعرفونه بقبر الست أم كلثوم مشینا الیه وبتنا به وتبركنا برؤیته نفعنا الله بذلك.

از زیارتگاه های اهل بیت (ع) محل دفن امّ كلثوم دختر علی علیه السالم است كه بر او زینب صغری می گویند و امّ كلثوم كنیه ای است كه رسول خدا به او داده است؛ چون به دخترش امّ كلثوم شباهت داشته است. این زیارتگاه در روستای یك فرسخی دمشق است كه مسجدی بزرگ و موقوفاتی دارد، من آن جا را زیارت كرده و شبی آن جا ماندم.

الكنانی الأندلسی، أبی الحسین محمد بن أحمد بن جبیر (متوفای614هـ)، رحلة ابن جبیر، ج 1، ص 196، تحقیق: تقدیم / الدكتور محمد مصطفی زیادة، ناشر: دار الكتاب اللبنانی / دار الكتاب المصری - بیروت / القاهرة.

و عبد الرزاق بیطار، از عالمان قرن چهاردهم، تصریح می كند كه امّ كلثوم همان حضرت زینب و این مدفن مربوط به آن حضرت است:

راویة، وهی قریة من جهة الشرق إلی القبلة من الشام، بینها وبین الشام نحو ثلاثة أمیال، وقد دفن فی هذه القریة السیدة زینب أم كلثوم بنت الإمام علی بن أبی طالب، أمها فاطمة الزهراء بنت رسول الله.

روایه، در سمت قبله و شرق شام روستای است كه سه مایل با شام فاصله دارد. در این روستا زینب دختر علی بن ابوطالب و فاطمه زهرا كه كنیه اش امّ كلثوم است، دفن شده است.

البیطار، عبد الرزاق بن حسن بن إبراهیم (متوفای1335هـ)، حلیة البشر فی تاریخ القرن الثالث عشر، ج 2، ص 50.

در تاریخ مدینه دمشق نیز وی را امّ كلثوم می خواند؛ اما می گوید نمی دانم این دختر كدام امّ كلثوم است؛ زیرا امّ كلثوم دختر علی همسر عمر در مدینه مرده است:

مسجد راویة مستجد علی قبر أم كلثوم وأم كلثوم هذه لیست بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم التی كانت عند عثمان لأن تلك ماتت فی حیاة النبی صلی الله علیه وسلم ودفنت بالمدینة ولا هی أم كلثوم بنت علی من فاطمة التی تزوجها عمر بن الخطاب رضی الله تعالی عنه لأنها ماتت هی وابنها زید بن عمر بالمدینة فی یوم واحد ودفنا بالبقیع....

مسجد راویه، مسجدی است تازه تأسیس و تجدید بنا شده بر قبر امّ كلثوم، و این امّ كلثوم دختر رسول خدا (ص) كه همسر عثمان بوده نیست؛ چون او در زمانی زندگی پیامبر از دنیا رفت و در مدینه دفن شد، و نیز دختر علی از فاطمه كه همسر عمر بود نیز نیست؛ زیرا او با فرزندش زید در یك روز از دنیا رفتند كه در بقیع دفن شده اند.

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 2، ص 309، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

بهترین راه حل این است كه امّ كلثوم همان حضرت زینب باشد.

9. چه كسانی از زنان اهل بیت، در كربلا اسیر شدند:

قاضی نعمان مغربی در شرح الأخبار، نام تمام اسیران كربلا را نقل می كند؛ اما در میان آن ها نامی از حضرت زینب سلام الله علیها نمی برد:

والذین أسروا منهم بعد من قتل منهم یومئذ: علی بن الحسین علیه السلام وكان علیلا دنفا... ومن النساء أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب. وأم الحسن بنت علی بن أبی طالب. وفاطمة. وسكینة ابنتا الحسین بن علی.

افرادی كه در روز عاشورا به اسارت گرفته شدند، یكی از آنان علی بن حسین علیه السلام است كه بیمار بود و از زنان امّ كلثوم دختر علی بن أبی طالب است و امّ حسن دختر علی بن ابوطالب و فاطمه و سكینه دختران حسین بن علی علیه السالم بوده اند.

التمیمی المغربی، أبی حنیفة النعمان بن محمد (متوفای363 هـ)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، ج 3 ص 198، تحقیق: السید محمد الحسینی الجلالی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ .

با توجه به كنیه حضرت زینب كه امّ كلثوم بوده، به احتمال زیاد، مقصود از امّ كلثوم همان حضرت زینب باشد؛ چرا كه به اتفاق همگان حضرت زینب در كربلا حضور داشته است و وجود امّ كلثوم دختر دیگر امیر مؤمنان علیه السلام جای تردید دارد.

10. میراث فاطمه، فقط به ام كلثوم رسید:

علامه مجلسی رضوان الله علیه به نقل از مصباح الأنوار می نویسد:

عن أبی عبد الله، عن آبائه قال: إن فاطمة علیها السلام لما احتضرت أوصت علیا علیه السلام فقالت: إذا أنت مت فتول أنت غسلی، وجهزنی وصل علی وأنزلنی قبری، وألحدنی وسو التراب علی واجلس عند رأسی قبالة وجهی فأكثر من تلاوة القرآن والدعاء، فإنها ساعة یحتاج المیت فیها إلی انس الاحیاء وأنا أستودعك الله تعالی وأوصیك فی ولدی خیرا ثم ضمت إلیها أم كلثوم فقالت له: إذا بلغت فلها ما فی المنزل ثم الله لها.

فاطمه سلام الله علیها در لحظه احتضار به علی علیه السلام فرمود: وقت از دنیا رفتم، خودت غسل مرا به عهده بگیر، كفن بر من بپوشان، بر پیكرم نماز بخوان، مرا در قبر قرار ده، سنگ لحد را بگذار، خاك روی بدم بریز، بالای سرم بنشین و قرآن و دعا زیاد بخوان؛ چون در آن لحظه میت به همنشین زندگان بسیار محتاج است. و تو را ای علی به خدا می سپارم و سفارش می كنم كه به فرزندانم خوبی كن. سپس فاطمه، امّ كلثوم را به خودش چسپاند و فرمود: هنگامی كه این دخترم به سن رشد و بلوغ رسید، وسائل منزل مال او است و او را به خدا می سپارم.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 79 ص 27، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983م.

طبق متن روایت، وسائل خانه حضرت زهرا سلام الله علیها فقط به امّ كلثوم رسیده است؛ حال چگونه می توان آن را طبق نظر افرادی كه امّ كلثوم و زینب را دو نفر می دانند، توجیه كرد؛ با این كه طبق نظر آن ها حضرت زینب از امّ كلثوم بزرگتر بوده است.

11. ازدواج عمر با حضرت زینب (س)!!!

برخی از عالمان اهل سنت تصریح كرده اند كه خلیفه دوم با حضرت زینب سلام الله علیها ازدواج كرده است!!!.

عبد الحی كتانی می نویسد:

ذكر الشیخ المختار الكنتی فی الاجوبة المهمة نقلا عن الحافظ الدمیری اعظم صداق بلغنا خبره صداق عمر لما تزوج زینب بنت علی فانه أصدقها اربعین الف دینار فقیل له فی ذلك فقال والله ما فی رغبة إلی النساء ولاكنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول كل سبب ونسب ینقطع یوم القیامة الا سببی ونسبی فأردت تاكید النسب بینی وبینه صلی الله علیه وسلم فأردت أن أتزوج ابنته كما تزوج ابنتی وأعطیت هذا المال العریض اكراما لمصاهرتی ایاه صلی الله علیه وسلم. منها هذا مع كون عمر نهی عن المغالات فی المهر.

مختار كنتی به نقل از دمیری می نویسد: بزرگترین مهریه ای كه تاكنون شنیده ایم، مهریه ای بود كه عمر برای ازدواج با زینب دختر علی قرار داد، مبلغ این مهریه عبارت بود از چهل هزار دینار . وهنگامی كه از این مهریه سنگین از وی سؤال شد گفت: من میلی به زنان ندارم؛ ولی از رسول خدا شنیدم كه فرمود: تمام نسب ها و سبب ها در قیامت قطع می شود؛ مگر سبب و نسبت داشتن با من؛ بنابراین دوست داشتم تا نسبت بین من و رسول خدا محكم و استوار بماند و لذا با دختر وی همانگونه كه با دختر من ازدواج كرد، ازدواج نمودم و این مهریه سنگین را هم به جهت دامادی رسول خدا به عهده گرفتم.

الكتانی، الشیخ عبد الحی (متوفای1382هـ)، نظام الحكومة النبویة المسمی التراتیب الإدرایة، ج 2، ص 405، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت.

این نیز نشان می دهد كه امّ كلثوم و حضرت زینب سلام الله علیها یك نفر بوده اند و با توجه به این كه می دانیم حضرت زینب سلام الله علیها با خلیفه دوم ازدواج نكرده است ، نتیجه می گیریم كه اصل ازدواج خلیفه با دختر امیر مؤمنان علیه السلام افسانه ای بیش نیست.

12. ام كلثوم در كربلا حضور داشت:

افرادی كه امّ كلثوم را غیر از حضرت زینب سلام الله علیها می دانند، معتقدند كه امّ كلثوم در زمان امام حسن علیه السلام در مدینه از دنیا رفته و در بقیع به خاك سپرده شده است؛ اما طبق برخی از مدارك موجود در كتاب های اهل سنت، امّ كلثوم در قضیه كربلا نیز حضور داشته است.

چنانچه از خطبه امّ كلثوم در كوفه به نقل از بلاغات النساء آمده بود:

قالت أبدأ بحمد الله والصلاة والسلام علی جدی أما بعد یا أهل الكوفة...

چنین گفت كه: با ستایش خدا آغاز به سخن می كنم و درود و سلام بر جدّ خویش می فرستم. ای اهل كوفه!...

أبی الفضل بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفای380 هـ )، بلاغات النساء، ص 24، ناشر: منشورات مكتبة بصیرتی ـ قم و ص 11، طبق برنامه الجامع الكبیر.

و جمال الدین بغدادی از عالمان قرن ششم اهل سنت در بستان الواعظین می نویسد:

فظللن ورأس الحسین بینهن مصلوب تسع ساعات من النهار وإن أم كلثوم رفعت رأسها فرأت رأس الحسین فبكت وقالت یا جداه ترید رسول الله صلی الله علیه وسلم هذا رأس حبیبك الحسین مصلوب.

سر مبارك امام حسین علیه السلام را حدود 9 ساعت در برابر اسیران بالای نیزه قرار دادند، امّ كلثوم به بالا نگاه كرد، سر پدر را در برابر آفتاب بالای نی مشاهده كرد عرضه داشت: ای جد بزرگوار و ای رسول خدا (ص) این سر محبوبت حسین است كه بالای نی قرار دارد.

البغدادی، جمال الدین أبو الفرج عبد الرحمن بن أبی الحسن علی بن محمد (متوفای597هـ)، بستان الواعظین وریاض السامعین، ج 1، ص 264، تحقیق: أیمن البحیری، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1419هـ ـ 1998م.

در این روایات، امّ كلثوم، رسول خدا (ص) را جد خویش معرفی می كند؛ و اگر قبول كنیم كه طبق نظر مشهور اهل سنت، امّ كلثوم در زمان حیات امام حسن و امام حسین علیهما السلام، از دنیا رفته است، این روایات هیچگونه توجیهی جز حمل امّ كلثوم، بر حضرت زینب علیها السلام ندارد.

نتیجه:

با توجه به شواهدی كه ذكر شد، دختری به نام امّ كلثوم از حضرت زهرا سلام الله علیها، جای تردید دارد؛ بلكه می توان گفت كه امّ كلثوم همان حضرت زینب سلام الله علیها است. هنگامی كه امّ كلثوم و حضرت زینب یك نفر شدند، اصل ازدواج با عمر منتفی می شود؛ زیرا همه می دانند كه عبد الله بن جعفر همسر آن حضرت بوده است و نه كسی دیگر.

منكرین ازدواج در اهل بیت به اقرار علمای اهل سنت:

از عبارت برخی از عالمان اهل سنت استفاده می شود كه در میان اهل بیت و سادات نیز كسانی بوده اند كه این ازدواج را منكر شده اند.

ابن حجر هیثمی پس از نقل روایتی در باره ازدواج با سند ضعیف از اهل بیت علیهم السلام در الصواعق المحرقه می نویسد:

وفی روایة أخرجها البیهقی والدارقطنی بسند رجاله من أكابر أهل البیت أن علیا عزل بناته لولد أخیه جعفر فلقیه عمر رضی الله تعالی عنهما فقال له یا أبا الحسن أنكحنی ابنتك أم كلثوم بنت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال قد حبستها لولد أخی جعفر فقال عمر إنه والله ما علی وجه الأرض من یرصد من حسن صحبتها ما أرصد فأنكحنی یا أبا الحسن فقال قد أنكحتكها فعاد عمر إلی مجلسه بالروضة مجلس المهاجرین والأنصار فقال رفئونی قالوا بمن یا أمیر المؤمنین قال بأم كلثوم بنت علی وأخذ یحدث أنه سمع رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول ( كل صهر أو سبب أو نسب ینقطع یوم القیامة إلا صهری وسببی ونسبی ) وأنه كان لی صحبة فأحببت أن یكون لی معها سبب

وبهذا الحدیث المروی من طریقة أهل البیت یزداد التعجب من إنكار جماعة من جهلة أهل البیت فی أزمنتنا تزویج عمر بأم كلثوم؛ لكن لا عجب لأن أولئك لم یخالطوا العلماء ومع ذلك استولی علی عقولهم جهلة الروافض فأدخلوا فیها ذلك فقلدوهم فیه وما دروا أنه عین الكذب ومكابرة للحس إذ من مارس العلم وطالع كتب الأخبار والسنن علم ضرورة أن علیا زوجها له وأن إنكار ذلك جهل وعناد ومكابرة للحس وخبال فی العقل وفساد فی الدین.

در روایتی كه آن را بیهقی و دارقطنی با سندی كه راویان آن از بزرگان اهل بیت هستند، چنین آمده است كه علی دختران خویش را برای ازدواج با فرزندان جعفر نگاه داشته بود؛ عمر او را در راه دیده و گفت: ای اباالحسن، دخترت امّ كلثوم از فاطمه دختر رسول خدا (ص) را به ازدواج من در آور؛ او فرمود: من دختران خود را برای ازدواج با فرزندان برادرم جعفر نگاه داشته ام؛ عمر در پاسخ گفت: قسم به خداوند بر روی زمین كسی نیست كه قصد داشته باشد مانند من با او به بهترین وجه زندگی كند؛ او را به ازدواج من در آور.

علی گفت: او را به ازدواج تو در آوردم؛ عمر به مسجد پیامبر بازگشته و گفت: به من تبریك ازدواج بگویید؛ گفتند با چه كسی ازدواج كرده ای؟

در پاسخ گفت: با امّ كلثوم دختر علی و سپس چنین گفت كه از پیامبر (ص) شنیده است كه فرمود "هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع می گردد، جز سبب و نسب من" و گفته بود كه من از اصحاب پیامبر بودم، دوست داشتم كه ارتباط سببی نیز داشته باشم!!!

و با این روایت كه از طریق اهل بیت نقل شده است، تعجب ما از انكار ازدواج عمر با امّ كلثوم توسط جماعتی از اهل بیت در زمان ما، بیشتر می شود؛ اما جای تعجبی ندارد؛ زیرا آن ها با علما معاشرت نداشته و نادانی رافضه بر عقل آن ها مستولی شده است و در عقل خویش نادانی را وارد كرده اند؛ و به همین سبب در این مورد از روافض تقلید نموده و نمی دانند كه سخن روافض در این زمینه دروغ محض و انكار حسیات است!!! زیرا كسی كه ممارست با علوم داشته و كتاب های اخبار و سنن را مطالعه كند، علم ضروری پیدا می كند كه علی امّ كلثوم را به ازدواج عمر در آورده است و انكار این مطلب نادانی ، عناد ، انكار بدیهیات و نیز بیماری عقلی و فساد در دین است!!!

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 456، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.

جالب اینجاست كه با وجود ادعای ابن حجر، چنین روایت با چنین مضمونی را نه بیهقی و نه دارقطنی نقل نكرده اند!!! تنها روایتی كه پیدا شد، روایتی است كه در سیره ابن اسحاق با یك سند و در سنن دارقطنی با دو سند مرسل آمده (كه یكی از آن ها را از سیره ابن اسحاق گرفته است) و آن نیز با این متن اختلاف های فراوان دارد!!!

13171 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ ثنا الحسن بن یعقوب وإبراهیم بن عصمة قالا ثنا السری بن خزیمة ثنا معلی بن أسد ثنا وهیب بن خالد عن جعفر بن محمد عن أبیه عن علی بن الحسین ح وأخبرنا أبو عبد الله الحافظ ثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا أحمد بن عبد الجبار ثنا یونس بن بكیر عن بن إسحاق حدثنی أبو جعفر عن أبیه علی بن الحسین قال لما تزوج عمر بن الخطاب رضی الله عنه أم كلثوم بنت علی رضی الله عنهم أتی مجلسا فی مسجد رسول الله صلی الله علیه وسلم بین القبر والمنبر للمهاجرین لم یكن یجلس فیه غیرهم فدعوا له بالبركة فقال أما والله ما دعانی إلی تزویجها إلا أنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول كل سبب ونسب منقطع یوم القیامة إلا ما كان من سببی ونسبی لفظ حدیث بن إسحاق وهو مرسل حسن

هنگامی كه عمر بن خطاب با امّ كلثوم دختر علی ازدواج كرد، به جلسه مهاجرین در مسجد رسول خدا (ص) بین قبر و منبر آمده و آن ها برای او دعا به بركت كردند.

عمر گفت: قسم به خدا من را به ازدواج او مایل نكرد، مگر اینكه از پیامبر (ص) شنیدم كه می گفت هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع می شود مگر سبب و نسب من.

این روایت متن روایت ابن اسحاق است و مرسلی نیكو است!!!

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج 7، ص 63، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.

شگفت آور است كه ابن حجر، مرسل بودن روایت را ندیده و تنها و تنها به این علت كه در سند روایت، نام ائمه شیعه آمده است، می گوید چرا اهل بیتی كه منكر این ازدواج هستند، نظر اهل سنت را قبول نمی كنند!!! و ایشان را متهم به نادانی می كند، با اینكه قبول چنین روایتی عین نادانی است.

ما نیز از این همه توهین ابن حجر نسبت به منكرین ازدواج، تعجب نمی كنیم؛ چرا كه او در مكتبی رشد یافته است كه از اهل بیت علیهم السلام و آموزه های آن ها سودی نبرده اند.

خود همین توهین ها نشان دهنده آن است كه اصل ازدواج دروغ و سخن منكرین حقیقت داشته باشد؛ چرا كه اگر ابن حجر از نظریه خود مطمئن بود، هرگز به توهین و جسارت به طرف مقابل پناه نمی آورد و با دلیل و مدرك نظر مخالف را رد می كرد.

آن چه از كلام او استفاده می شود، این است كه در میان اهل بیت كسانی بوده اند كه این ازدواج را قبول نداشته اند و همین برای ما مهم است.

محور دوم: ام كلثوم دختر ابوبكر، یا ام كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام؟

بر خلاف ادعای اهل سنت كه این دختر را فرزند امیر مؤمنان از فاطمه زهرا معرفی كرده اند، در هیچ روایتی از روایات شیعیان به این مطلب اشاره نشده است كه این دختر فرزند امیر مؤمنان از فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) بوده است؛ و تنها به این نكته اشاره دارد كه دختری به نام امّ كلثوم كه در خانه امیر مؤمنان زندگی می كرده، به ازدواج عمر (آنهم به زور) در آمده و امیر مؤمنان پس از مرگ عمر، او را به خانه خود برگردانده است.

بنابراین می گوییم: ممكن است كه این دختر فرزند امیر مؤمنان علیه السلام باشد؛ اما از دیگر همسران آن حضرت. در نتیجه این توجیه احساسی كه وی فرزند فاطمه زهرا (س) بوده است نیز كارگر نخواهد شد.

یا این كه به احتمال زیاد و طبق اعتراف بزرگان اهل سنت، این دختر، ربیبه آن حضرت و دختر ابوبكر باشد.

1. اعتراف مهم ترین شارح صحیح مسلم: عمر داماد أبو بكر

برخی از عالمان اهل سنت اعتراف كرده اند كه امّ كلثومی كه با عمر ازدواج كرده، دختر ابوبكر بوده نه دختر امیر مؤمنان علیه السلام.

محی الدین نووی، مهمترین شارح صحیح مسلم در كتاب تهذیب الاسماء می گوید عمر با امّ كلثوم دختر ابوبكر ازدواج كرده است!!!

أختا عائشة: اللتان أرادهما أبو بكر الصدیق، رضی الله عنه، بقوله لعائشة: إنما هما أخواك وأختاك، قالت: هذان أخوای، فمن أختای؟ فقال: ذو بطن بنت خارجة، فإنی أظنها جاریة. ذكر هذه القصة فی باب الهبة من المهذب، وقد تقدم بیانهما فی أسماء الرجال فی النوع الرابع فی الأخوة، وهاتان الأختان هما أسماء بنت أبی بكر، وأم كلثوم، وهی التی كانت حملاً، وقد تقدم هناك إیضاح القصة، وأم كلثوم هذه تزوجها عمر بن الخطاب، رضی الله عنه.

دو خواهر عائشه؛ همان دو نفری كه مقصود ابوبكر صدیق! از سخنانش به عائشه بودند، كه به او گفت "دو برادرت و دو خواهرت (از من ارث می برند)؛ عائشه گفت: این دو نفر برادران من هستند؛ اما دو خواهر من چه كسانی هستند (من كه یك خواهر بیشتر ندارم)؛ در پاسخ گفت: آن كسی كه در شكم دختر خارجه است؛ من گمان دارم كه او نیز دختر است؛ این ماجرا را در باب هبه كتاب مهذب آورده است.

و سخن در باره آن دو در اسماء الرجال در باب چهارم در خواهران گذشت؛ این دو خواهر، اسماء دختر ابوبكر و امّ كلثوم دختر ابوبكر هستند؛ و او است كه در شكم مادرش بود؛ و در آنجا توضیح ماجرا گذشت؛ و همین امّ كلثوم است كه عمر با او ازدواج كرده است.

النووی، أبو زكریا محیی الدین یحیی بن شرف بن مری (متوفای676 هـ)، تهذیب الأسماء واللغات، ج 2، ص630، رقم: 1224، تحقیق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1996م.

با توجه به این اعتراف، بسیاری از حقایق روشن و ثابت می شود كه ازدواج دختر امیر مؤمنان علیه السلام با عمر، افسانه ای بیش نیست.

این ازدواج با واقعیت های تاریخی نیز سازگارتر است؛ چرا كه خلیفه اول دوم همپیمان و دوست قدیم یكدیگر بودند، با مرگ ابوبكر، طبیعی است كه خلیفه دوم احساس مسؤولیت كرده و بخواهد خانواده او را تحت تكفل خود دربیاورد و ازدواج با دختر ابوبكر بهترین راه بوده است.

تحلیل روایت جعلی رد خواستگاری عمر از دختر أبو بكر توسط عایشه:

البته برخی سعی كرده اند كه بگویند عمر فقط از او خواستگاری كرده است و ازدواج اتفاق نیفتاده؛ اما ماجرای این خواستگاری را به صورتی نقل كرده اند كه نه شیعه قبول دارد و نه سنی می تواند بپذیرد.

عالمان اهل سنت نقل كرده اند كه عمر از دختر ابوبكر خواستگاری كرد؛ اما امّ كلثوم و عائشه با این خواستگاری، به خاطر اخلاق تند و خشونت ذاتی عمر مخالفت كردند. و سپس عایشه به عمرو عاص متوسل شد و عمرو عاص كه دشمنی او با خاندان امیر مؤمنان علیه السلام روشن تر از خورشید است، دختر امیر مؤمنان علیه السلام را پشنهاد كرد.

وخطب أم كلثوم بنت أبی بكر وهی صغیرة وأرسل فیها إلی عائشة فقالت الأمر إلیك فقالت أم كلثوم لا حاجة لی فیه فقالت لها عائشة ترغبین عن أمیر المؤمنین قالت نعم إنه خشن العیش شدید علی النساء.

فأرسلت عائشة إلی عمرو بن العاص فأخبرته فقال أكفیك فأتی عمر فقال یا أمیر المؤمنین بلغنی خبر أعیذك بالله منه قال وما هو قال خطبت أم كلثوم بنت أبی بكر قال نعم أفرغبت بی عنها أم رغبت بها عنی قال لا واحدة ولكنها حدثة نشأت تحت كنف أم المؤمنین فی لین ورفق وفیك غلظة ونحن نهابك وما نقدر أن نردك عن خلق من أخلاقك فكیف بها إن خالفتك فی شیء فسطوت بها كنت قد خلفت أبا بكر فی ولده بغیر ما یحق علیك قال فكیف بعائشة وقد كلمتها قال أنا لك بها وأدلك علی خیر منها أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب.

عمر بن خطاب ابتدا به خواستگاری امّ كلثوم دختر ابوبكر رفت، عایشه این پیشنهاد را با خواهرش مطرح كرد. در پاسخ گفت: مرا با او كاری نیست. عایشه گفت: آیا امیرالمؤمنین را نمی خواهی؟ گفت: آری نمی خواهم، او در زندگی سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است.

عایشه كسی را نزد عمرو عاص فرستاد و ماجرا را برای او بازگو كرد. عمرو عاص گفت: من ماجرا را درست می كنم، آن گاه نزد عمر رفت و گفت: ای امیر مؤمنان خبری شنیده ام كه خدا كند درست نباشد، عمر گفت: چیست؟ گفت: امّ كلثوم دختر ابوبكر را خواستگاری كرده ای؟ گفت: بله، مرا برای او نمی پسندی یا او را برای من نمی پسندی؟ گفت: هیچكدام، ولی او نوسال است و در سایه امّ المؤمنین عایشه با ملایمت و مدارا بزرگ شده و تو تندخویی و ما از تو می ترسیم و نمی توانیم هیچیك از عادات تو را بگردانیم... و من بهتر از او را به تو نشان می دهم: امّ كلثوم دختر علی بن ابوطالب را...

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای 328هـ)، العقد الفرید، ج 6، ص 99، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 451، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

آیا اهل سنت این نكته را قبول می كنند كه خواستگاری عمر از دختر ابوبكر آن قدر وحشتناك بوده است كه عمرو عاص از آن به خدا پناه می برد! اما همین شخص پشنهاد می كند كه از دختر امیر مؤمنان خواستگاری كند. یعنی احترام ابوبكر واجب است و نباید دختر او آزرده خاطر شود؛ اما حضرت زهرا احترام ندارد و آزردن دختر او نیز اشكالی ندارد!!!

آیا اهل سنت متلزم به این مسأله می شوند كه آزردن روح ابوبكر مهمتر از آزردن روح حضرت زهرا سلام الله علیها است؛ با این كه طبق روایات صحیح السند موجود در كتاب های اهل سنت، آزردن فاطمه، آزردن رسول خدا است؛ اما در باره ابوبكر چنین روایتی نیامده است.

مگر اهل سنت از عمر نقل نمی كنند كه گفت: بستگان رسول خدا از بستگان من برای من مهمتر هستند؟

آیا اهل سنت قبول می كنند كه بگویند كه عمر حرمت بستگان ابوبكر را مراعات می كند؛ ولی حرمت خاندان پیامبر را مراعات نمی كند!!! به خاطر خشونت ذاتی از ازدواج با دختر ابوبكر امتناع؛ اما برای ازدواج با ناموس رسول خدا اصرار می كند!!!

اگر این روایت را صحیح بدانیم، اشكالات گفته شده بر اهل سنت وارد می شود؛ و اگر این روایت جعلی باشد (كه چنین است) علت جعل آن مشخص است؛ در زمان جعل این افسانه، این دیدگاه در بین مردم شیوع داشت كه عمر با دختر ابوبكر ازدواج كرده است و نه دختر علی؛ خواستند بگویند یك خواستگاری ساده صورت گرفته است و سپس در پی دختر علی رفته است!!! (همان دروغ هایی كه در بسیاری از ازدواج ها گفته می شود!!! كه این آقا پیش از این همسر نداشته و تنها یك خواستگاری ساده بوده؛ اما مشخص می شود كه زن داشته و...)

نسب شناسان شیعه نیز همین كلام نووی را قبول داشته و امّ كلثوم همسر عمر را از نسل امیرمؤمنان نمی دانند.

آیة الله مرعشی كه تمام شجره نامه های موجود خاندان اهل بیت در اختیار ایشان بود در حاشیه شرح احقاق الحق همین مطلب را اشاره كرده و آن را نظر محققین می دانند.

هاجرت مع زوجها إلی الحبشة، ثم إلی المدینة المنورة، تزوجها بعد جعفر أبو بكر، فتولدت له منها عدة أولاد منهم أم كلثوم وهی التی رباها أمیر المؤمنین علیه السلام وتزوجها الثانی، فكانت ربیته علیه السلام وبمنزلة إحدی بناته، وكان علیه السلام یخاطب محمد بابنی وأم كلثوم هذه بنتی، فمن ثم سری الوهم إلی عدة من المحدثین والمؤرخین فكم لهذه الشبهة من نظیر، ومنشأ الأكثر الاشتراك فی الاسم أو الوصف، ثم بعد موت أبی بكر تزوجها مولانا علی علیه السلام.

همراه با شوهرش به حبشه هجرت كرده و سپس به مدینه آمد؛ پس از جعفر ابوبكر با او ازدواج كرده و چند فرزند برای او آورد كه از جمله آن ها امّ كلثوم است؛ كه امیرمؤمنان علیه السلام او را بزرگ كرده و خلیفه دوم نیز با او ازدواج كرد؛ او دختر خوانده حضرت و مانند یكی از دختران ایشان بود؛ و آن حضرت محمد را پسر خویش و امّ كلثوم را دختر خویش خطاب می كردند؛ و به همین سبب عده ای از محدثین و مورخین به توهم افتاده اند؛ و این اشتباه، مشابهات بسیار دارد كه منشا آن ها اشتراك در اسم یا وصف بوده است؛ و پس از مردن ابوبكر، امیرمؤمنان با اسماء ازدواج كردند.

المرعشی النجفی، آیة الله السید شهاب الدین (متوفای 1369ش)، شرح إحقاق الحق وإزهاق الباطل، ج 30 ص 315 اشر: منشورات مكتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی ـ قم.

حال این دختر چطور در خانه امیرمؤمنان بوده است؟ واضح است؛ هنگامی كه ابوبكر از دنیا رفت، بعضی همسران ابوبكر با امیرمؤمنان ازدواج كردند؛ و به همین سبب ایشان و تعدادی فرزندان ابوبكر در خانه حضرت بزرگ شده اند، مانند محمد بن ابی بكر؛ امّ كلثوم هم یكی از ایشان.

در مقابل این نظر تنها یك اشكال وجود دارد؛ برخی ادعا كرده اند كه این دختر نمی تواند ربیبه امیر مؤمنان علیه السلام باشد؛ چرا كه طبق روایات اهل سنت، مادر امّ كلثوم حبیبة بن خارجة بوده و او نیز پس از مردن ابوبكر با خبیب بن أساف ازدواج كرده، نه با امیر مؤمنان، در پاسخ می گوییم كه ازدواج مادر امّ كلثوم با این شخص نیز از دروغ های جاعل این قصه است، تا تمام راه های كشف حقیقت را ببندد؛ زمانی پرده از دروغ بودن این قصه برداشته می شود كه مشخص شود منابع قدیم تاریخ نزد اهل سنت، خبیب بن أساف در جنگ یمامه و در زمان ابوبكر كشته شده است.

محمد بن حبیب بغدادی در المحبّر می نویسد:

خبیب بن اساف قتل یوم الیمامة.

خبیب بن اساف در روز یمامه (جنگ با مسیلمه كذاب) كشته شد.

البغدادی، أبو جعفر محمد بن حبیب بن أمیة (متوفای245هـ)، المحبر، ج 1، ص 403، طبق برنامه الجامع الكبیر.

2. یك روایت از دو ام كلثوم:

با مراجعه به منابع اهل سنت مشاهده می كنیم كه گاهی یك روایت از یك راوی به دو صورت نقل شده است: در یك نقل آن را از امّ كلثوم دختر ابوبكر و در نقل دیگر از امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام آورده اند و این نشان می دهد كه دختری كه مشهور به امّ كلثوم بنت علی است ، در حقیقت همان امّ كلثوم دختر ابوبكر است.

ابن أبی شیبه، روایت ذیل را از امّ كلثوم دختر ابوبكر نقل می كند:

حدثنا عفان حدثنا حماد بن سلمة أخبرنا جبر بن حبیب عن أم كلثوم بنت أبی بكر عن عائشة أن رسول الله صلی الله علیه وسلم علمها هذا الدعاء اللهم إنی أسألك من الخیر كله عاجله وآجله ما علمت منه وما لم أعلم وأعوذ بك من الشر كله ما علمت منه وما لم أعلم اللهم إنی أسألك من خیر ما سألك عبدك ونبیك وأعوذ بك من شر ما عاذ به عبدك ونبیك اللهم إنی أسألك الجنة وما قرب إلیها من قول أو عمل وأعوذ بك من النار وما قرب إلیها من قول أو عمل وأسألك أن تجعل كل قضاء تقضیه لی خیرا.

عفان برای ما روایت كرد كه حماد بن سلمه برای او روایت كرده است كه جبر بن حبیب برای او روایت كرده است كه امّ كلثوم دختر ابوبكر از عائشه روایت كرده است كه...

إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 6، ص 44، ح29345، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ؛

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 133، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر؛

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، الأدب المفرد، ج 1، ص 222، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ناشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1409 - 1989م.

در حالی كه اسحاق بن راهویه، همین روایت را از امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام به نقل از عائشه نقل كرده است:

أخبرنا النضر نا شعبة نا جبر بن حبیب قال سمعت أم كلثوم بنت علی تحدث عن عائشة أن رسول الله صلی الله علیه وسلم لیكلمه فی حاجة وعائشة تصلی فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم یا عائشة علیك بالجوامع والكوامل قولی اللهم إنی أسألك من الخیر كله عاجله وآجله ما عملت منه وما لم أعلم وأعوذ بك من الشر كله عاجله وآجله ما عملت منه وما لم أعلم اللهم إنی أسألك الجنة وما قرب إلیها من قول أو عمل وأعوذ بك من النار وما قرب إلیها من قول أو عمل اللهم إنی أسألك مما سألك منه محمد وأعوذ بك مما استعاذ منه محمد صلی الله علیه وسلم اللهم ما قضیت لی من قضاء فاجعل عاقبته لی رشدا

نضر برای ما روایت كرده است كه شعبه برای او روایت كرده است كه حبیب بن جبر برای او روایت كرده است كه از امّ كلثوم دختر علی شنیده است كه...

الحنظلی، إسحاق بن إبراهیم بن مخلد بن راهویه (متوفای238هـ)، مسند إسحاق بن راهویه، ج 2، ص 590، ح1165، تحقیق: د. عبد الغفور بن عبد الحق البلوشی، ناشر: مكتبة الإیمان - المدینة المنورة، الطبعة: الأولی، 1412هـ - 1991م.

محور سوم: تعارض های موجود در نقل قضیه:

یكی از دلائل افسانه بودن این ازدواج، این است كه اختلاف های و تناقض های شدیدی در نقل ماجراهای آن دیده می شود. این تناقض ها به حدی است كه مانع اطمینان انسان به صحت آن ها و سبب اطمینان به افسانه بودن آن می شود.

شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در باره این اختلاف ها و تناقض ها می نویسد:

والحدیث بنفسه مختلف، فتارة یروی: أن أمیر المؤمنین علیه السلام تولی العقد له علی ابنته. وتارة یروی أن العباس تولی ذلك عنه. وتارة یروی: أنه لم یقع العقد إلا بعد وعید من عمر وتهدید لبنی هاشم. وتارة یروی أنه كان عن اختیار وإیثار.

ثم إن بعض الرواة یذكر أن عمر أولدها ولدا أسماه زیدا. وبعضهم یقول: إنه قتل قبل دخوله بها. وبعضهم یقول: إن لزید بن عمر عقبا. ومنهم من یقول: إنه قتل ولا عقب له. ومنهم من یقول: إنه وأمه قتلا. ومنهم من یقول: إن أمه بقیت بعده. ومنهم من یقول: إن عمر أمهر أم كلثوم أربعین ألف درهم. ومنهم من یقول: مهرها أربعة آلاف درهم. ومنهم من یقول: كان مهرها خمسمائة درهم.

وبدو هذا الاختلاف فیه یبطل الحدیث، فلا یكون له تأثیر علی حال.

خود همین روایت اختلاف های بسیار دارد؛ گاهی روایت می شود كه خود امیرمؤمنان عقد امّ كلثوم را به عهده گرفت، و در بعضی روایات آمده است كه عباس این كار را به عهده گرفت. در بعضی روایات آمده است كه این عقد صورت نگرفت، مگر پس از تهدید عمر و تهدید شدن بنی هاشم؛ و در بعضی دیگر آمده است كه این عقد به اختیار و از روی میل صورت گرفت.

بعضی از راویان می گویند كه عمر از او صاحب فرزندی به نام زید شد؛ عده ای می گویند كه او پیش از نزدیكی با امّ كلثوم كشته شد، عده ای می گویند كه از زید بن عمر، نسلی بر جای ماند؛ عده ای می گویند كه زید بن عمر كشته شد و فرزندی نداشت؛ عده ای می گویند كه او و مادرش با هم كشته شدند. عده ای می گویند كه مادرش پس از او باقی ماند؛ عده ای می گویند عمر مهر او را چهل هزار درهم قرار داد، عده ای می گویند چهار هزار درهم، و عده ای می گویند پانصد درهم.

و همین اختلاف در حدیث، سبب بطلان آن می شود و بنابراین، این روایت هیچ اثری ندارد.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، المسائل السرویة، ص 90، تحقیق: صائب عبد الحمید، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993م.

از آن جایی كه این اختلاف ها بسیار گسترده است و این مقاله گنجایش نقل تمام آن ها را ندارد، فقط به چند مورد محدود اشاره و مدارك آن از كتاب های اهل سنت ارائه می شود.

1. ام كلثوم پس از عمر با چه كسی ازدواج كرد؟

از آن جایی كه اهل سنت می دانسته اند كه امّ كلثوم پس از عمر زنده مانده است، برای این كه ثابت كنند امّ كلثومی بوده، شوهران بسیاری برای وی تراشیده اند.

نخستین كسی كه از اهل سنت این افسانه را دامن زده، محمد بن سعد زهری ( متوفای 230هـ) در الطبقات الكبری است. بقیه عالمان اهل سنت نیز چشم بسته و بدون این كه به تناقض های موجود در این نقل توجه كنند، آن را در كتاب های ذكر كرده اند. محمد بن سعد می نویسد:

أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی وأمها فاطمة بنت رسول الله وأمها خدیجة بنت خویلد بن أسد بن عبد العزی بن قصی تزوجها عمر بن الخطاب وهی جاریة لم تبلغ فلم تزل عنده إلی أن قتل وولدت له زید بن عمر ورقیة بنت عمر ثم خلف علی أم كلثوم بعد عمر عون بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب فتوفی عنها ثم خلف علیها أخوه محمد بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب فتوفی عنها فخلف علیها أخوه عبد الله بن جعفر بن أبی طالب بعد أختها زینب بنت علی بن أبی طالب.

امّ كلثوم، دختر علی بن أبی طالب... كه مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود... عمر بن خطاب با او ازدواج كرد؛ در حالی هنوز به سن بلوغ نرسیده بود! تا زمانی كه عمر كشته نشده بود در كنار او به سر می برد و زید بن عمر و رقیه را به دنیا آورد. پس از عمر، با عون بن جعفر بن أبی طالب و پس از آن با محمد بن جعفر ازدواج كرد. هنگامی كه محمد بن جعفر از دنیا رفت با برادرش عبد الله بن جعفر پس از حضرت زینب ازدواج كرد...

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بیروت؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 178.

در این حدیث آمده است كه امّ كلثوم پس از به كشته شدن عمر بن خطاب با پسر عمویش عون بن جعفر پس از عون با برادر او محمد و سپس با عبدالله بن جعفر برادر دیگر آن دو ازدواج كرد؛ در حالی كه راوی فراموش كرده كه عون و محمد هر دو در جنگ شوشتر سال 16 یا 17 هجری در زمان خلیفه دوم كشته شده اند؛ یعنی همسر دوم و سوم امّ كلثوم پیش از همسر اول فوت كرده اند!

ابن حجر در الاصابه می گوید:

استشهد عون بن جعفر فی تستر وذلك فی خلافة عمر وما له عقب.

عون بن جعفر در جنگ شوشتر در زمان عمر شهید شد و هیچ فرزندی از او بر جای نماند .

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 744، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

و جالب این است كه ابن حجر عسقلانی در جای دیگر از همین كتابش در ترجمه محمد بن جعفر می گوید:

محمد بن جعفر بن أبی طالب بن عبد المطلب... أنه كان یكنی أبا القاسم وأنه تزوج أم كلثوم بنت علی بعد عمر قال واستشهد بتستر.

محمد بن جعفر بن ابی طالب بن عبد المطلب... كنیه او ابوالقاسم بود و او پس از عمر، با امّ كلثوم دختر علی ازدواج كرده و در تستر شهید شد!

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 7768، رقم: 7769، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

از قدیم گفته اند كه دروغگو فراموش كار است. اگر محمد و عون در زمان عمر در جنگ تستر شهید شده اند، چگونه پس از عمر دوباره زنده شده و با امّ كلثوم ازدواج كرده اند؟!!!

افزون بر این كه ازدواج امّ كلثوم با عبد الله جعفر شوهر حضرت زینب امكان پذیر نیست و مضمون روایت جمع بین دو خواهر می باشد؛ زیرا حضرت زینب تا پس از واقعه كربلا زنده و همسر عبد الله بن جعفر بوده است.

و پس از حضرت زینب نیز نمی تواند با عبد الله بن جعفر ازدواج كند؛ زیرا طبق اعتقاد اهل سنت، امّ كلثوم در زمان حیات امام حسن علیه السلام در مدینه از دنیا رفته است. مدارك این مطلب را پیش از این بیان كردیم.

برخی دیگر از عالمان اهل سنت كه متوجه دروغ بودن ازدواج امّ كلثوم با عون و محمد، و عدم سازگاری آن با واقعیت های تاریخی بوده اند، ادعا كرده اند كه امّ كلثوم پس از عمر با عبد الله بن جعفر ازدواج كرده است.

ثم هلك عمر عن أم كلثوم فتزوجها عبد الله بن جعفر فلم تلد منه.

عمر از دنیا رفته و همسر او امّ كلثوم با عبد الله بن جعفر ازدواج كرد اما از او صاحب فرزند نشد.

الزبیر بن بكار بن عبد الله بن مصعب الزبیری أبو عبد الله (متوفای256هـ)، المنتخب من كتاب أزواج النبی صلی الله علیه وسلم، ج 1، ص 31، تحقیق: سكینة الشهابی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ.

در حالی كه این مطلب را هرگز نمی توان پذیرفت؛ چرا كه به اتفاق شیعه و سنی، حضرت زینب سلام الله علیها در زمان امیر مؤمنان علیه السلام با عبد الله بن جعفر ازدواج كرده و تا آخر عمر همسر او بوده است.

2. سن ام كلثوم هنگام ازدواج

در این كه امّ كلثوم در هنگام ازدواج با عمر چند سال داشته، اختلاف های شدیدی میان عالمان سنی وجود دارد. آن جایی كه دفاع از آبروی خلیفه در میان است، او را آن قدر كوچك جلوه می دهند كه بوسیدن، در بغل گرفتن و حتی برهنه كردن ساقش حرام نیست.

هنوز به حدی نرسیده بود كه شهوت را برانگیزد:

ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه می نویسد:

وتقبیله وضمه لها علی جهة الإكرام لأنها لصغرها لم تبلغ حدا تشتهی حتی یحرم ذلك....

بوسیدن امّ كلثوم و در آغوش گرفتن او، به خاطر اكرام بوده است؛ زیرا او به خاطر كوچك بودن به حدی نرسیده بود كه سبب برانگیختن شهوت شود تا این كار در باره او حرام باشد!!!

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 457، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.

دختری كوچك و غیر بالغ كه با دیگر دختران بازی می كرد:

عبد الرزاق صنعانی او را دختر خردسالی معرفی می كند كه با كنیزكان بازی می كرد:

تزوج عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وهی جاریة تلعب مع الجواری....

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 164، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

محمد بن سعد زهری، او را دختری كه هنوز به سن بلوغ نرسیده، معرفی می كند:

تزوجها عمر بن الخطاب وهی جاریة لم تبلغ.

عمر با امّ كلثوم ازدواج كرد؛ در حالی كه هنوز امّ كلثوم به سن بلوغ نرسیده بود.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بیروت.

و در روایت دیگر او را "صبیة؛ كودك" می داند:

لما خطب عمر بن الخطاب إلی علی ابنته أم كلثوم قال یا أمیر المؤمنین إنها صبیة.

زمانی كه عمر، امّ كلثوم را از علی (علیه السلام) خواستگاری كرد، علی (علیه السلام) فرمود: ای امیر مؤمنان، او كودكی بیش نیست.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 464، ناشر: دار صادر - بیروت.

ابن عساكر و ابن جوزی نیز همین مطلب را نقل كرده اند.

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 485، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 4، ص 237، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.

بلاذری، ابن عبد البر، زمخشری و... گفته اند كه او در هنگام ازدواج با عمر "صغیرة" بوده است.

خطب عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت علی - رضی الله تعالی عنهم - فقال: إنها صغیرة.

عمر از امّ كلثوم دختر علی خواستگاری كرده و علی به او گفت: او دختری كوچك است.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 296؛

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1954، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ؛

الزمخشری الخوارزمی، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 468.

ابن جوزی می گوید، ای ازدواج در سال هفدهم اتفاق افتاده و در زمانی كه عمر با او ازدواج كرده، هنوز به سن بلوغ نرسیده بوده:

وفی هذه السنة (17هـ) تزوج عمر رضی الله عنه أم كلثوم بنت علی رضی الله عنه... فزوجها إیاه ولم تكن قد بلغت فدخل بها فی ذی القعدة ثم ولدت له زیدا.

ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 4، ص 237، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.

ده سال یا بیشتر داشت:

و زمانی كه نیاز دارند وجود فرزندی را برای امّ كلثوم ثابت و از عدم تناسب سنی او با عمر پاسخ دهند، او را ده ساله و حتی بیشتر معرفی می كنند:

أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب الهاشمیة أمها فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم ولدت فی أواخر عهد النبی صلی الله علیه وسلم وتزوجها عمر بن الخطاب ولها عشر سنین أو أكثر فولدت له زیدا وماتت هی وابنها زید فی یوم واحد

امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب هاشمی، مادرش فاطمه دختر رسول خدا (ص)؛ در اواخر زندگانی پیامبر (ص) به دنیا آمده و عمر با او ازدواج كرد؛ وی در هنگام ازدواج ده سال یا بیشتر داشت و برای عمر زید را به دنیا آورد و او و فرزندش زید در یك روز از دنیا رفتند.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإیثار بمعرفة رواة الآثار ج 1، ص 211، 328، تحقیق: سید كسروی حسن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1413هـ.

ذهبی در یك كتابش اعتقاد دارد كه او در سال ششم هجری به دنیا آمده است:

أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم الهاشمیة شقیقة الحسن والحسین ولدت فی حدود سنة ست من الهجرة ورأت النبی صلی الله علیه وسلم ولم ترو عنه شیئا. خطبها عمر بن الخطاب وهی صغیرة.

امّ كلثوم دختر علی بن ابوطالب، خواهر حسن و حسین، در حدود سال ششم هجرت به دنیا آمد، رسو لخدا را دید؛ ولی از او روایتی نقل نكرده است، عمر از او خواستگاری كرد؛ در حالی كه هنوز خردسال بود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 500، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

و اگر ازدواج را مطابق نظر اهل سنت در سال هفدهم یا هجدهم بدانیم، او یازده یا دوازده ساله بوده است!!!

با این حال ذهبی در كتاب دیگرش می گوید در حیات رسول خدا به دنیا آمد و زمانی كه عمر با او ازدواج كرد، خردسال بود:

أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب الهاشمیة. ولدت فی حیاة جدها صلی الله علیه وسلم، وتزوجها عمر وهی صغیرة.

امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب هاشمی، در زمان حیات پدر بزرگش به دنیا آمد و عمر در حالی كه او كوچك بود، با او ازدواج كرد.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 137، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

با توجه به آن چه كه از ابن سعد گذشت كه امّ كلثوم "صبیه" بوده و یا به حد بلوغ نرسیده بوده، چگونه می توان پذیرفت كه او در سال ششم هجری به دنیا آمده باشد!!.

3. مقدار مهریه ام كلثوم:

در مقدار مهریه امّ كلثوم نیز اختلاف های چشمگیری وجود دارد، برخی ده هزار دینار و اكثر عالمان سنی آن را چهل هزار درهم ذكر كرده اند.

الف: ده هزار دینار:

یعقوبی در تاریخ خود می نویسد:

فتزوجها وأمهرها عشرة آلاف دینار.

عمر با او ازدواج كرده و ده هزار دینار برای او مهریه تعیین كرد.

الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای292هـ، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص150، ناشر: دار صادر - بیروت.

ب: چهل هزار دینار:

لما تزوج زینب بنت علی فانه أصدقها اربعین الف دینار.

هنگامی كه عمر با زینب دختر علی ازدواج كرد، به او چهل هزار دینار مهریه داد!!!

الكتانی، الشیخ عبد الحی (متوفای1382هـ)، نظام الحكومة النبویة المسمی التراتیب الإدرایة، ج 2، ص 405، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت.

ج: چهل هزار درهم:

بسیاری از بزرگان اهل سنت با چندین سند نقل كرده اند كه مهریه امّ كلثوم، چهل هزار درهم بوده است:

أن عمر تزوج أم كلثوم علی أربعین ألف درهم

عمر با امّ كلثوم دختر علی در مقابل چهل هزار درهم مهر ازدواج كرد.

إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 3، ص 494، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ؛

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بیروت؛

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1955، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 293، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

جدای از تناقض های موجود در مقدار مهریه، مشكل دیگر در زیاد بودن مهریه امّ كلثوم است؛ با اینكه طبق روایات صحیح السندی كه در كتاب های اهل سنت وجود دارد، خود خلیفه از تعیین مهریه كلان جلوگیری می كرده است.

ابن ماجه قزوینی در سنن خود می نویسد:

حدثنا أبو بَكْرِ بن أبی شَیْبَةَ ثنا یَزِیدُ بن هَارُونَ عن بن عَوْنٍ ح وحدثنا نَصْرُ بن عَلِیٍّ الْجَهْضَمِیُّ ثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ ثنا بن عَوْنٍ عن مُحَمَّدِ بن سِیرِینَ عن أبی الْعَجْفَاءِ السُّلَمِیِّ قال قال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ لَا تُغَالُوا صَدَاقَ النِّسَاءِ فَإِنَّهَا لو كانت مَكْرُمَةً فی الدُّنْیَا أو تَقْوًی عِنْدَ اللَّهِ كان أَوْلَاكُمْ وَأَحَقَّكُمْ بها مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وسلم ما أَصْدَقَ امْرَأَةً من نِسَائِهِ ولا أُصْدِقَتْ امْرَأَةٌ من بَنَاتِهِ أَكْثَرَ من اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أُوقِیَّةً وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیُثَقِّلُ صَدَقَةَ امْرَأَتِهِ حتی یَكُونَ لها عَدَاوَةٌ فی نَفْسِهِ وَیَقُولُ قد كَلِفْتُ إِلَیْكِ عَلَقَ الْقِرْبَةِ أو عَرَقَ الْقِرْبَةِ وَكُنْتُ رَجُلًا عَرَبِیًّا مَوْلِدًا ما أَدْرِی ما عَلَقُ الْقِرْبَةِ أو عَرَقُ الْقِرْبَةِ.

عمر بن خطاب گفت: مهر زنان را بالا نگیرید؛ زیرا اگر بالا بودن مهر، سبب كرامت دینی شده و یا جزو تقوا به حساب می آمد، سزاوار ترین شخص به این كار، پیامبر (ص) بود كه برای هیچ زنی از همسران و یا دخترانش بیش از دوازده اوقیه قرار نداده است.

و به درستی كه مرد هنگامی كه مهریه زن را بالا ببرد، در دل دشمنی او را پیدا كرده و می گوید من به خاطر تو مجبور به كارهای سخت شدم، با اینكه من مردی عرب بوده و نمی دانستم سختی كار چیست!!!

القزوینی، محمد بن یزید أبو عبدالله (متوفای275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 607، ح1887، بَاب ضَرْبِ النِّسَاءِ، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفكر - بیروت.

البانی این روایت را در صحیح ابن ماجه شماره 1532 تصحیح كرده است.

و ابوداوود در سنن خود می نویسد:

حدثنا محمد بن عُبَیْدٍ ثنا حَمَّادُ بن زَیْدٍ عن أَیُّوبَ عن مُحَمَّدٍ عن أبی الْعَجْفَاءِ السُّلَمِیِّ قال خَطَبَنَا عُمَرُ رَحِمَهُ الله فقال ألا لَا تُغَالُوا بِصُدُقِ النِّسَاءِ فَإِنَّهَا لو كانت مَكْرُمَةً فی الدُّنْیَا أو تَقْوَی عِنْدَ اللَّهِ لَكَانَ أَوْلَاكُمْ بها النبی صلی الله علیه وسلم ما أَصْدَقَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم امْرَأَةً من نِسَائِهِ ولا أُصْدِقَتْ امْرَأَةٌ من بَنَاتِهِ أَكْثَرَ من ثِنْتَیْ عَشْرَةَ أُوقِیَّةً

عمر بن خطاب گفت: مهر زنان را بالا نگیرید؛ زیرا اگر بالا بودن مهر، سبب كرامت دینی شده و یا جزو تقوا به حساب می آمد، سزاوار ترین شخص به این كار، پیامبر (ص) بود كه برای هیچ زنی از همسران و یا دخترانش بیش از دوازده اوقیه قرار نداده است.

السجستانی الأزدی، سلیمان بن الأشعث أبو داود (متوفای275هـ)، سنن أبی داود، ج 2، ص 235، ح2106، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفكر.

البانی این روایت را در صحیح ابی داوود شماره 1852 تصحیح كرده است.

و ترمذی نیز همین روایت را نقل و آن را تصحیح می كند:

حدثنا بن أبی عُمَرَ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن أَیُّوبَ عن بن سِیرِینَ عن أبی الْعَجْفَاءِ السُّلَمِیِّ قال قال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ ألا لَا تُغَالُوا صَدُقَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّهَا لو كانت مَكْرُمَةً فی الدُّنْیَا أو تَقْوَی عِنْدَ اللَّهِ لَكَانَ أَوْلَاكُمْ بها نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ما عَلِمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم نَكَحَ شیئا من نِسَائِهِ ولا أَنْكَحَ شیئا من بَنَاتِهِ علی أَكْثَرَ من ثِنْتَیْ عَشْرَةَ أُوقِیَّةً.

قال أبو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ وأبو الْعَجْفَاءِ السُّلَمِیُّ اسْمُهُ هَرِمٌ وَالْأُوقِیَّةُ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ أَرْبَعُونَ دِرْهَمًا وَثِنْتَا عَشْرَةَ أُوقِیَّةً أربعمائة وَثَمَانُونَ دِرْهَمًا

عمر بن خطاب گفت: مهر زنان را بالا نگیرید؛ زیرا اگر بالا بودن مهر، سبب كرامت دینی شده و یا جزو تقوا به حساب می آمد، سزاوار ترین شخص به این كار، پیامبر (ص) بود كه برای هیچ زنی از همسران و یا دخترانش بیش از دوازده اوقیه قرار نداده است...

و اوقیه نزد اهل علم چهل درهم است و دوازه اوقیه، چهارصد و هشتاد درهم.

الترمذی السلمی، محمد بن عیسی أبو عیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج 3، ص 422، ح1114، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

و سیوطی در جامع الأحادیث می نویسد:

عن مسروقٍ قَالَ: رَكِبَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ المِنْبَرَ ثُمَّ قَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ مَا إِكْثَارُكُمْ فی صِدَاقِ النسَاءِ وَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ وَأَصْحَابُهُ وَإِنَّمَا الصدَاقُ فِیمَا بَیْنَهُمْ أَرْبَعُمَائَةُ دِرْهَمٍ فَمَا دُونَ ذالِكَ، فَلَوْ كَانَ الإِكْثَارُ فی ذالِكَ تَقْوَی عِنْدَ اللَّهِ أَوْ مَكْرُمَةً لَمْ تَسْبِقُوهُمْ إِلَیْهَا ) ( ص، ع ).

از مسروق روایت شده است كه عمر از منبر رسول خدا (ص ) بالا رفته و گفت: ای مردم، چه شده است كه مهریه زنان خود را بالا می گیرید؟ با اینكه رسول خدا (ص) و اصحاب او چهارصد درهم و یا كمتر از آن را مهر قرار می دادند.

اگر زیاد بودن مهر، جزو تقوا و یا خصال نیك بود، به طور قطع ایشان پیش از شما چنین می كردند .

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 14، ص 271، ح3318.

بنابراین، مقدار مهریه امّ كلثوم در قدم نخست مخالف با سنت رسول خدا است؛ چرا كه طبق روایاتی كه گذشت، رسول خدا مهریه هیچ یك از زنان و دخترانش را زیاد نمی گذاشته.

وثانیاً: مخالف سیره و سنت خود عمر است. آیا اهل سنت می توانند چنین نسبتی را به عمر بدهند با اینكه این مطلب مصداق این آیه كریمه است كه خداوند می فرماید:

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ. كَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون . الصف / 2 و 3.

ای افرادی كه ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید كه عمل نمی كنید؟!. نزد خدا بسیار باعث خشم است كه سخنی بگویید كه عمل نمی كنید!

4. آیا عمر از ام كلثوم فرزندی داشته است؟

یكی از چیزهایی اصل وقوع این ازدواج را زیر سؤال می برد، فرزندانی است كه برای امّ كلثوم تراشیده اند. برخی فرزندی برای امّ كلثوم ذكر نكرده اند، برخی فقط برای او یك فرزند به نام زید، برخی رقیه را نیز اضافه كرده و برخی سه فرزند به نام های: زید، رقیه و فاطمه نقل كرده اند.

فرزندی نداشت:

مسعودی شافعی در باره اولاد عمر می نویسد:

أولاد عمر. وكان له من الولد: عبد اللّه، وحفصة زوج النبی صلی الله علیه وسلم، وعاصم، وعبید اللّه، وزید، من أًم، وعبد الرحمن، وفاطمة، وبنات آخر، وعبد الرحمن الأصغر - وهو المحدود فی الشراب، وهو المعروف بأبی شحمة - من ام.

فرزندان عمر: او فرزندانی به نام های ذیل داشت: عبد الله و حفصه همسر پیامبر (ص) و عاصم و عبید الله و زید از یك مادر؛ و عبد الرحمن و فاطمه و دخترانی دیگر، و عبد الرحمن اصغر وهمو است كه به خاطر شرابخواری حد خورده و معروف به ابی شحمه است، این ها هم از یك مادر هستند.

المسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای346هـ)، مروج الذهب، ج 1، ص 299

طبق این نقل خلیفه دوم فقط یك پسر به نام زید داشته كه او هم برادر عاصم و عبید الله بود كه مادر آن ها امّ كلثوم بنت جرول است و هیچ نامی از فرزندان عمر از امّ كلثوم در این نقل دیده نمی شود.

یك فرزند داشت:

بسیاری از بزرگان اهل سنت فقط یك فرزند را برای عمر نقل كرده اند:

بیهقی در سنن كبرای خود می نویسد:

وأما أم كلثوم فتزوجها عمر بن الخطاب رضی الله عنه فولدت له زید بن عمر ضرب لیالی قتال بن مطیع ضربا لم یزل ینهم له حتی توفی ثم خلف علی أم كلثوم بعد عمر عون بن جعفر فلم تلد له شیئا حتی مات.

امّ كلثوم، عمر با او ازدواج كرده و برای او زید بن عمر را به دنیا آورد كه در شب درگیری ابن مطیع، ضربه ای به او وارد شده و تا زمان مردن، از این ضربه در رنج بود؛ سپس پس از عمر، عون بن جعفر با امّ كلثوم ازدواج كرد اما از او صاحب فرزندی نشد تا از دنیا رفت.

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج 7، ص 70، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.

و نویری در نهایة الأرب می نویسد:

وتزوج أم كلثوم عمر بن الخطاب فولدت له زید بن عمر، ثم خلف علیها بعده عون بن جعفر فلم تلد له حتی مات.

امّ كلثوم به ازدواج عمر بن خطاب در آمده و برای او زید بن عمر را به دنیا آورد؛ پس از عمر، عون بن جعفر با او ازدواج كرد اما فرزندی برای او نیاورد تا از دنیا رفت.

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 18، ص 142، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

و صفدی نیز، فقط یك فرزند برای امّ كلثوم نقل می كند:

وأم كلثوم تزوجها عمر بن الخطاب رضی الله عنه فولدت له زیدا.

و امّ كلثوم، عمر با او ازدواج كرده و برای عمر، زید را به دنیا آورد.

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 1، ص 79، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.

و ابن كثیر دمشقی سلفی نیز می نویسد:

وأما أم كلثوم فتزوجها أمیر المؤمنین عمر بن الخطاب فولدت له زیدا ومات عنها فتزوجت بعده ببنی عمها جعفر واحدا بعد واحد....

امّ كلثوم، امیر المومنین عمر! با او ازدواج كرده و او برای عمر، زید بن عمر را به دنیا آورد. عمر مرد و پس از عمر با فرزندان عمویش جعفر یكی پس از دیگری ازدواج كرد...

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 5، ص 293، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.

دو فرزند داشت:

اكثر عالمان سنی، گفته اند كه دو فرزند داشته است؛ آن ها در ذكر فرزندان عمر از امّ كلثوم چنین گفته اند:

وزید الأكبر لا بقیة له ورقیة وأمهما أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم وأمها فاطمة بنت رسول الله.

و زید اكبر، فرزندی نداشت و رقیه؛ مادر این دو امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هاشم است و مادر او نیز فاطمه دختر رسول خدا (ص) است.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 3، ص 265، ناشر: دار صادر - بیروت؛

الزبیری، أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب (متوفای 236هـ)، نسب قریش، ج 10، ص 349، تحقیق: لیفی بروفسال، القاهرة، ناشر:دار المعارف؛

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 2، ص 144، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولی، 1395هـ - 1975م؛

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 450، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

سه فرزند داشت:

بلاذری در انساب الأشراف دختران امّ كلثوم از عمر را دو نفر معرفی می كند كه با زید سه فرزند می شوند:

عبد الرحمن بن زید بن الخطاب: كانت تحته فاطمة بنت عمر، وأمها أم كلثوم، بنت علی بن أبی طالب، وجدتها فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، وأخوها لأبیها وأمها زید بن عمر بن الخطاب، فولدت لعبد الرحمن: عبدَ الله وابنةً. وإبراهیم بن نعیم النحام بن عبد الله بن أسید بن عبد بن عوف بن عبید بن عویج بن عدی بن كعب، كانت عنده رقیة بنت عمر، أخت حفصة لأبیها، وأمها: أم كلثوم بنت علی.

عبد الرحمن بن زید بن خطاب، همسر او فاطمه دختر عمر بود كه مادرش امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب و مادر بزرگش فاطمه دختر رسول خدا (ص) است. برادر پدری و مادری او زید بن عمر است و برای عبد الرحمن، فرزندی به نام عبد الله و یك دختر به دنیا آورد.

ابراهیم بن نحام بن عبد الله بن اسید بن عبد بن عوف بن عبید بن عویج بن عدی بن كعب، همسر او رقیه دختر عمر بود، خواهر پدری حفصه؛ و مادرش امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 189.

زید برادر عمر بود یا پسر عمر؟

ابن عساكر دمشقی، روایتی را نقل می كند كه طبق آن، امّ كلثوم همسر خطاب بوده، نه عمر بن الخطاب.

وحدثنی عمر بن أبی بكر المؤملی حدثنی سعید بن عبد الكبیر عن عبد الحمید بن عبد الرحمن بن زید بن الخطاب وأمه أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وكان سبب ذلك أن حربا وقعت فیما بین عدی بن كعب.

... از عبد الحمید بن عبد الرحمن بن زید بن خطاب كه مادرش امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب است روایت شده است كه...

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 487، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

زید اصغر بزرگتر از زید اكبر!!!

جدای از این نكته، به مطلب مهمتری اشاره می كنیم و آن كلمات و سخنانی است كه عالمان اهل سنت در باره زید و خود امّ كلثوم زده شاند:

اهل سنت برای عمر بن الخطاب دو فرزند به نام زید ذكر كرده اند، یكی از امّ كلثوم بنت جرول و یكی از امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان. امّ كلثوم بنت جرول در جاهلیت زن عمر بود و با اسلام آوردن عمر از او جدا شد و سپس با شخص دیگری ازدواج كرد.

وأمُّ عبید الله أم كلثوم: واسمها ملیكة بنت جرول الخزاعیة، وكانت علی شركها حین نزلت "ولا تمسكوا بعصم الكوافر" فطلقها عمر فتزوجها أبو فهم بن حذیفة صاحب الخمیصة، وقد تقدم ذكره فی أول الكتاب.

مادر عبید الله مشهور به امّ كلثوم، نام او ملیكه دختر جرول خزاعی است؛ و هنگامی كه آیه "ولا تمسكوا بعصم الكوافر" نازل شد، او كافر باقی ماند؛ عمر او را طلاق داد و ابوفهم بم حذیفه، با او ازدواج كرد كه در اول كتاب ذكر او گذشت.

الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بكر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 258.

و ابن حجر عسقلانی می نویسد:

زید بن عمر بن الخطاب القرشی العدوی شقیق عبد الله بن عمر المصغر أمهما أم كلثوم بنت جرول كانت تحت عمر ففرق بینهما الإسلام لما نزلت ولاتمسكوا بعصم الكوافر فتزوجها أبو الجهم بن حذیفة وكان زوجها قبله عمر ذكر ذلك الزبیر وغیره فهذا یدل علی أن زیدا ولد فی عهد النبی.

زید بن عمر بن خطاب قرشی عدوی، برادر عبد الله بن عمر اصغر؛ مادر آن دو امّ كلثوم دختر جرول است كه همسر عمر بوده و هنگامی كه آیه "ولا تمسكوا بعصم الكوافر" نازل شد، اسلام بین آن دو جدایی انداخت؛ سپس ابوجهم بن حذیفه با او ازدواج كرد؛ و پیش از او عمر همسر او بود؛ زبیر و غیر او این مطلب را ذكر كرده اند و این نشان می دهد كه زید (اصغر) در حیات پیامبر به دنیا آمده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 628، رقم: 2961، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

نكته جالب توجه در این نقل این است كه پسر امّ كلثوم بنت جرول را كه در زمان رسول خدا به دنیا آمده، "زید اصغر" نامیده اند و زید پسر امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان را "زید اكبر". این مطلب اصل وجود فرزندی به نام زید از امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام زیر سؤال می برد. چگونه می شود كه پسر بزرگتر را "زید اصغر" نامید و پسر كوچكتر را "زید اكبر"!!!.

عالمان اهل سنت بدون توجه به این نكته، این چنین گفته اند:

وزید الأكبر ورقیة وأمهم أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وأمها فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم وزید الأصغر وعبیدالله وأمهما أم كلثوم بنت جرول. وفرق الإسلام بین عمر وبین أم كلثوم بنت جرول

و زید اكبر و رقیه، مادر آن دو امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب و مادر او فاطمه دختر رسول خدا (ص) است؛ و زید اصغر و عبید الله مادر آن دو امّ كلثوم دختر جرول است؛ و اسلام سبب جدایی عمر و امّ كلثوم دختر جرول شد.

ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 4، ص 131، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.

بنابراین با كلام عالمان اهل سنت ثابت شد كه امّ كلثوم دختر ابوبكر است و زید فرزند عمر هم از امّ كلثوم بنت جرول بوده، نه از امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام و اهل سنت با استفاده از همین تشابه اسمی، این افسانه را ساخته اند.

البته برخی از عالمان سنی، همسر دیگری به نام امّ كلثوم را نیز برای عمر ذكر كرده اند. عاصمی مكی در تعداد زنان عمر می نویسد:

والرابع عاصم أمه أم كلثوم جمیلة بنت عاصم بن ثابت بن أبی الأفلح حمی الدبر.

چهارمین فرزند عمر، عاصم است؛ مادر او امّ كلثوم جمیله دختر عاصم بن ثابت بن ابی افلح است.

العاصمی المكی، عبد الملك بن حسین بن عبد الملك الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 2، ص 508، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمیة.

یعنی خلیفه دوم چهار زن به نام "امّ كلثوم" داشته: 1. امّ كلثوم دختر جرول؛ 2. امّ كلثوم دختر ابوبكر؛ 3. امّ كلثوم دختر عاصم بن ثابت؛ 4. امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان.!!!.

گویا عالمان اهل سنت با استفاده از این تشابهات اسمی، امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام را نیز اضافه كرده باشند.

عمر، دخترش رقیه را به ازدواج ابراهیم بن نعیم آورد:

یكی از شواهد دروغ بودن این مدعا آن است كه برخی از عالمان اهل سنت ادعا كرده اند كه خود عمر بن الخطاب دخترش رقیه را كه از امّ كلثوم بوده به ازدواج شخصی به نام ابراهیم بن نعیم درآورده است. ابن قتیبه دینوری می گوید:

ویقال إن اسم بنت أم كلثوم من عمر رقیة وأن عمر زوجها إبراهیم بن نعیم النحام فماتت عنده ولم تترك ولدا.

و گفته شده است كه نام دختر امّ كلثوم از عمر، رقیه بود كه عمر او را به ازدواج ابراهیم بن نعیم نحام در آورده و او نیز نزد ابراهیم از دنیا رفته برای او فرزندی نیاورد.

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، المعارف، ج 1، ص 185، تحقیق: دكتور ثروت عكاشة، ناشر: دار المعارف - القاهرة .

و ابن اثیر جزری نیز می گوید:

وقد ذكر الزبیر بن أبی بكر أن عمر بن الخطاب زوج ابنته رقیة من إبراهیم بن نعیم بن عبد الله النحام

زبیر بن ابی بكر گفته است كه عمر بن خطاب دختر خویش را به ازدواج ابراهیم بن نعیم بن عبد الله نحام در آورد.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 71، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.

ابن حجر عسقلانی در این باره می نویسد:

وقال الزبیر زوج عمر بن الخطاب إبراهیم هذا ابنته قلت وعند البلاذری أنه كانت عنده رقیة بنت عمر من أم كلثوم بنت علی.

زبیر گفته است كه عمر بن خطاب، این دختر خویش را به ازدواج ابراهیم در آورد؛ بلاذری نیز گفته است كه رقیه دختر عمر از امّ كلثوم همسر او بوده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 178، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

با توجه به آن چه كه در محور پیشین گفته شد، خلیفه دوم در سال هفدهم و یا هیجدهم هجرت با امّ كلثوم ازدواج كرده است و در سال 23 هجرت از دنیا رفته؛ یعنی حد اكثر شش سال با امّ كلثوم زندگی كرده است.

و نیز با توجه به این كه زید بن عمر، فرزند دیگر امّ كلثوم!!! از او بزرگتر بوده و زید در واپسین سال عمر پدرش به دنیا آمده، چگونه می توان پذیرفت كه عمر بتواند رقیه را كه با خوشبینانه ترین وضعیت فقط یك یا دو سال داشته، به ازدواج كسی دربیاورد؟

ابن حجر در باره تاریخ تولد زید می گوید:

وكان مولده فی آخر حیاة أبیه سنة ثلاث وعشرین.

تولد او در آخر عمر پدرش در سال بیست و سه بوده است.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإیثار بمعرفة رواة الآثار ج 1، ص 79، تحقیق: سید كسروی حسن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1413هـ.

شاید چون جناب خلیفه، با خود امّ كلثوم در كودكی ازدواج كرده ، دوست داشته كه دختر او نیز در سن شیرخوارگی ازدواج كند!!!.

5. تاریخ وفات ام كلثوم و زید:

در باره تاریخ وفات امّ كلثوم و زید نیز اختلاف های وجود دارد. برخی گفته اند كه در زمان امام حسن علیه السلام از دنیا رفته اند و برخی گفته اند كه به دست عبد الملك بن مروان مسموم شده اند.

مرگ در زمان حكومت عبد الملك بن مروان (73 ـ 86هـ):

عبد الرزاق صنعانی، زمان مرگ آن دو را زمان حكومت عبد الملك بن مروان ذكر كرده است. عبد الملك بن مروان سیزده سال حكومت كرد و در سال 86 هجری از دنیا رفت؛ یعنی امّ كلثوم و زید حد اقل تا سال 73 هجری زنده بوده اند:

قال عبد الرزاق وأم كلثوم من فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم ودخل علیها عمر وأولد منها غلاما یقال له زید فبلغنی أن عبد الملك بن مروان سمهما فماتا وصلی علیهما عبد الله بن عمر وذلك أنه قیل لعبد الملك هذا بن علی وبن عمر فخاف علی ملكه فسمهما.

عبد الرزاق می گوید: و امّ كلثوم فرزند فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است كه عمر با او ازدواج كرده و از او صاحب پسری به نام زید شد؛ و به من خبر رسید كه عبد الملك بن مروان آن دو را سم داده و كشت؛ و عبد الله بن عمر بر آن دو نماز خواند؛ و علت اینكار این بود كه به عبد الملك گفته شد كه زید، پسر علی و پسر عمر است؛ و به همین سبب او بر خلافت خویش از زید ترسید و آن دو را سم داد!

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 164، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

مرگ در زمان امارت سعید بن العاص (48 ـ 54هـ):

روایات مشهور اهل سنت ثابت می كند، كه هر دوی آن ها در زمان سعید بن العاص كه از سال 48هـ تا 54هـ امیر مدینه بوده، از دنیا رفته اند.

صفدی در الوافی بالوفیات می نویسد:

وتوفی زید رحمه الله شابا فی حدود الخمسین للهجرة.

زید رحمه الله در جوانی در حدود سال پنجاه هجری از دنیا رفت.

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 15، ص 24، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.

و ابن حجر عسقلانی می گوید:

زید بن عمر بن الخطاب القرشی العدوی أمه أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب مات مع أمه فی یوم واحد وكان مولده فی آخر حیاة أبیه سنة ثلاث وعشرین ومات وهو شاب فی خلافة معاویة فی ولایة سعید بن العاص علی المدینة

زید بن عمر بن خطاب قرشی عدوی، مادر او امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب است كه به همراه مادرش در یك روز از دنیا رفتند.

ولادت او در اواخر عمر پدرش در سال 23 بود و در جوانی در خلافت معاویه در زمان امارت سعید بن عاص بر مدینه از دنیا رفت.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإیثار بمعرفة رواة الآثار ج 1، ص 79، تحقیق: سید كسروی حسن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1413هـ.

بین این دو نقل بیش از بیست سال تفاوت وجود دارد!!!.

مرگ، پس از واقعه كربلا:

و طبق خطبه ای كه ابن طیفور از آن حضرت در كوفه نقل كرده، ثابت می كند كه امّ كلثوم تا پس از قضیه كربلا زنده بوده اند:

قالت أبدأ بحمد الله والصلاة والسلام علی جدی أما بعد یا أهل الكوفة...

چنین گفت كه: با ستایش خدا آغاز به سخن می كنم و درود و سلام بر جدّ خویش می فرستم.

ای اهل كوفه!...

أبی الفضل بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفای380 هـ )، بلاغات النساء، ص 24، ناشر: منشورات مكتبة بصیرتی ـ قم و ص 11، طبق برنامه الجامع الكبیر.

6. نحوه وفات ام كلثوم و زید:

در باره نحوه وفات امّ كلثوم و زید نیز اختلاف های وجود دارد. برخی گفته اند كه هر دوی آن ها مریض و همین مریضی سبب مرگ همزمان هر دوی آن ها شد.

مرگ بر اثر مریضی:

محمد بن حبیب بغدادی در المنمق و ابن عساكر دمشقی در تاریخ مدینة دمشق و صفدی در الوافی فی الوفیات می نویسند:

وقد ذكر بعض أهل العلم أنه وأمه أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب رحمة الله علیهم وكانت تحت عبد الله بن جعفر بن أبی طالب علیه مرضاً جمیعاً وثقلاً ونزل بهما وأن رجالاً مشوا بینهما لینظروا أیهما یموت قبل صاحبه فیرث منه الآخر وأنهما قبضا فی ساعة واحدة ولم یدر أیهما قبض قبل صاحبه فلم یتوارثا.

بعضی از اهل علم گفته اند كه او و مادرش امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب (رحمة الله علیهم) بود كه در آن زمان همسر عبد الله بن جعفر بود هر دو مریض شده و در یك زمان از دنیا رفتند. عده ای بین خانه آن دو در رفت و آمد بودند تا ببینند كه كدامیك پیش از دیگری می میرد، تا دیگری از او ارث ببرد؛ اما آن دو در یك زمان مردند و ندانستند كه كدامیك زودتر مرده است و به همین سبب از هم ارث نبردند.

البغدادی، أبو جعفر محمد بن حبیب بن أمیة (متوفای245هـ)، المنمق فی أخبار قریش، ج 1، ص 312، تحقیق: خورشید أحمد فارق، ناشر: عالم الكتب - بیروت، الطبعة: الأولی، 1405هـ ـ 1985م؛

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 487 تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995؛

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 15، ص 24، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م.

مرگ بر اثر اصابت سنگ:

برخی گفته اند كه سنگی به سرش خورد و از دنیا رفت.

ابن حبان می نویسد:

فأما أم كلثوم فزوجها علی من عمر فولدت لعمر زیدا ورقیة وأما زید فأتاه حجر فقتله.

امّ كلثوم را علی به ازدواج عمر در آورده و برای او زید و رقیه را به دنیا آورد؛ اما زید سنگی به سر او اصابت كرده و او را كشت!

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ)، الثقات، ج 2، ص 144، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفكر، الطبعة: الأولی، 1395هـ - 1975م.

ابن قتیبه دینوری اعتقاد دارد كه زید در جنگی كه بین بنی عویج و بنی رزاح اتفاق افتاده، كشته شده است.

وأما زید بن عمر بن الخطاب فرمی بحجر فی حرب كانت بین بنی عویج وبین بنی رزاح فمات ولا عقب له ویقال أنه مات هو وأم كلثوم أمه فی ساعة واحدة فلم یرث واحد منهما من صاحبه...

اما زید بن عمر، در درگیری بین بین عویج و بنی رزاح سنگی به سر او خورد و او را كشت، در حالی كه او فرزندی نداشت.

همچنین گفته شده است كه او مادرش در یك ساعت از دنیا رفته و به همین علت از همدیگر ارث نبردند...

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، المعارف، ج 1، ص 188، تحقیق: دكتور ثروت عكاشة، ناشر: دار المعارف - القاهرة.

و برخی دیگر از عالمان اهل سنت نوشته اند كه زید در جنگی كه بین قبیله بنی عدی اتفاق افتاده كشته شده است:

وتوفیت أم كلثوم وابنها زید فی وقت واحد وقد كان زید أصیب فی حرب كانت بین بنی عدی لیلا كان قد خرج لیصلح بینهم فضربه رجل منهم فی الظلمة فشجه وصرعه فعاش أیاما ثم مات وهو وأمه فی وقت واحد وصلی علیهما ابن عمر...

امّ كلثوم و فرزندش زید در یك زمان از دنیا رفتند؛ زید در جنگی شبانه بین بنی عدی برای آشتی دادن آن ها رفته بود اما در تاریكی یكی از آن ها ضربتی به سر او زده او را زخمی كرد .

زید چند روز پس از این ماجرا زنده بود، تا اینكه در یك زمان به همراه مادرش از دنیا رفتند؛ و ابن عمر بر آن دو نماز خواند....

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1956، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 425، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م

مرگ بر اثر اصابت تیر:

فولدت له زید بن عمر وهو زید الأكبر ورقیة بنت عمر وكانت وفاتها ووفاة ابنها فی ساعة واحدة وكان سبب موته سهما أصابه لیلا فی ثائرة وقعت بین عدی وبنی حذیفة

امّ كلثوم، از عمر صاحب فرزندی به نام زید شد-كه زید اكبر همین فرزند است- و دختری به نام رقیه؛ و مردن امّ كلثوم و فرزندش در یك زمان بود.

علت مردن زید آن بود كه در یك درگیری شبانه بین بنی عدی و بنی حذیفه، تیری به او اصابت كرد.

السهیلی، عبد الرحمن بن عبد الله أبو القاسم (متوفای581هـ)، الفرائض وشرح آیات الوصیة، ج 1، ص 138، تحقیق: د. محمد إبراهیم البنا، ناشر: المكتبة الفیصلیة - مكة المكرمة، الطبعة: الثانیة، 1405هـ.

مرگ بر اثر خوردن سم:

عبد الرزاق صنعانی، استاد بخاری می نویسد:

قال عبد الرزاق وأم كلثوم من فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم ودخل علیها عمر وأولد منها غلاما یقال له زید فبلغنی أن عبد الملك بن مروان سمهما فماتا وصلی علیهما عبد الله بن عمر وذلك أنه قیل لعبد الملك هذا بن علی وبن عمر فخاف علی ملكه فسمهما.

عبد الرزاق می گوید: و امّ كلثوم فرزند فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است كه عمر با او ازدواج كرده و از او صاحب پسری به نام زید شد؛ و به من خبر رسید كه عبد الملك بن مروان آن دو را سم داده و كشت؛ و عبد الله بن عمر بر آن دو نماز خواند؛ و علت اینكار این بود كه به عبد الملك گفته شد كه زید، پسر علی و پسر عمر است؛ و به همین سبب او بر خلافت خویش از زید ترسید و آن دو را سم داد!

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 164، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

7. آیا زید، فرزند داشت؟

در باره این كه زید بن عمر، فرزندی داشته یا نه، نیز دیدگاه های گوناگونی نقل شده. برخی ادعا كرده اند كه دارای فرزندانی بوده و برخی با قاطعیت گفته اند كه هیچ بچه ای نداشته است.

فرزندی نداشت:

وزید الأكبر لا بقیة له ورقیة وأمهما أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم وأمها فاطمة بنت رسول الله.

زید اكبر - فرزندی نداشت - و رقیه، مادر آن دو امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هشام و مادر امّ كلثوم، فاطمه دختر رسول خدا است.

النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای262هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 345، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1417هـ-1996م.

چندین فرزند داشت:

ابن قدامه مقدسی، فقیه مشهور حنابله اعتقاد دارد كه او فرزندانی داشته است:

فإن زید بن عمر هو ابن أم كلثوم بنت علی الذی صلی علیه معها وكان رجلا له أولاد كذلك.

زید بن عمر كه پسر امّ كلثوم دختر علی است كه نماز میت او با مادرش، با هم برگزار شد؛ او مردی بود كه فرزندانی داشت.

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفای620هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج 2، ص 221، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1405هـ.

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفای620هـ)، الشرح الكبیر لابن قدامة، ج 2، ص 345.

ابن عساكر دمشقی نیز می گوید:

قال الزبیر وأما زید بن عمر بن الخطاب فكان له ولد فانقرضوا

زبیر گفته است كه زید بن عمر بن خطاب، از او فرزندانی به جا ماند؛ اما نسل او منقرض شد.

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 483، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

8. سن زید هنگام وفات:

زید بن عمر، هنگامی از دنیا رفت، چند سال داشت؟ برخی او را "صغیر؛ خردسال"، برخی دیگر "شاب؛ جوان" و برخی دیگر او را " كان رجلا؛ بزرگسال" معرفی كرده اند.

خردسال بود:

أبی حاتم رازی در الجرح و التعدیل و ابن عساكر دمشقی در تاریخ مدینه دمشق، او را "صغیر" نامیده اند:

زید بن عمر بن الخطاب من أم كلثوم بنت علی سمعت أبی یقول ذلك ویقول توفی هو وأمه أم كلثوم فی ساعة واحدة وهو صغیر لا یدری أیهما مات أول

زید بن عمر بن خطاب، كه مادرش امّ كلثوم دختر علی بود: از پدرم شنیدم كه این را می گفت و می افزود كه او در حالی كه كودك بود به همراه مادرش در یك زمان از دنیا رفتند و مشخص نشد كه كدامیك زودتر مرده است.

الرازی التمیمی، أبو محمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای327هـ)، الجرح والتعدیل، ج 3، ص 568، رقم: 2576، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271هـ ـ 1952م؛

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 484، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

جوان بود:

ذهبی و ابن حجر، او را "شاب؛ جوان" نامیده اند:

زید بن عمر بن الخطاب، القرشی العدوی، وأمه أم كلثوم بنت فاطمة الزهراء. قال عطاء الخراسانی: توفی شاباً ولم یعقب.

زید بن عمر بن خطاب قرشی عدوی، مادر او امّ كلثوم دختر فاطمه زهرا است.

عطاء خراسانی گفته است كه او در جوانی از دنیا رفته و فرزندی نداشت.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 58، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.

و ابن حجر می گوید:

زید بن عمر بن الخطاب القرشی العدوی أمه أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب مات مع أمه فی یوم واحد وكان مولده فی آخر حیاة أبیه سنة ثلاث وعشرین ومات وهو شاب فی خلافة معاویة فی ولایة سعید بن العاص علی المدینة

زید بن عمر بن خطاب قرشی عدوی؛ مادر او امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب است كه به همراه مادرش در یك روز از دنیا رفت.

ولادت او در آخر عمر پدرش در سال 23 بود و در جوانی در زمان خلافت معاویه و حكومت سعید بن العاص بر مدینه از دنیا رفت.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، الإیثار بمعرفة رواة الآثار ج 1، ص 79، تحقیق: سید كسروی حسن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1413هـ.

بزرگسال بود:

عده ای دیگر از عالمان اهل سنت گفته اند هنگامی كه زید از دنیا رفت، برای خودش مردی شده بود. خطیب بغداد می نویسد:

فولدت له زید بن عمر بن الخطاب فعاش حتی كان رجلا ثم مات

امّ كلثوم، برای عمر، زید را به دنیا آورد و زید زنده ماند تا اینكه مردی شده و سپس از دنیا رفت.

البغدادی، أحمد بن علی أبو بكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 6، ص 182، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.

ابن عساكر دمشقی داستان كتك كاری زید با بسر بن أبی أرطاة را در حضور معاویه نقل می كند. از این داستان استفاده می شود كه زید بزرگسال باشد:

حدثنی رجل من الأنصار عن أبیه قال وفاقا مع زید بن عمر بن الخطاب وأمه أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وأمها فاطمة بنت رسول الله ص إلی معاویة بن أبی سفیان فأجلسه علی السریر وهو یومئذ من أجمل الناس وأشبههم فبینا هو جالس قال له بسر بن أرطأة یا ابن أبی تراب فقال له أإیای تعنی لا أم لك لك أنا والله خیر منك وأزكی وأطیب فما زال الكلام بینهما حتی نزل زید إلیه فخنقه حتی صرعه وبرك علی صدره فنزل معاویة عن سریره فحجز بینهما وسقطت عمامة زید فقال زید والله یا معاویة ما شكرت الحسنی ولا حفظت ما كان منا إلیك حیث تسلط علی عبد بنی عامر فقال معاویة أما قولك یا ابن أخی أنی لكفرت الحسنی فوالله ما استعملنی أبوك إلا من حاجة إلی وأما ما ذكرت من الشكر فوالله لقد وصلنا أرحامكم وقضینا حقوقكم وإنكم لفی منازلكم فقال زید أنا ابن الخلیفتین والله لا ترانی بعدها أبدا عائدا إلیك وإنی لأعلم أن هذا لم یكن إلا عن رأیك قال وخرج زید إلینا وقد تشعث رأسه وسقطت عمامته.

یكی از انصار از پدرش روایت كرد كه او به همراه زید بن عمر بن خطاب كه مادرش امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب و دختر فاطمه زهرا است، به نزد معاویة بن ابی سفیان رفتند.

معاویه او را به همراه خویش بر تخت نشاند. زید در آن زمان از زیباترین مردمان بود.

در این هنگام كه زید بر تخت بود، بسر به او گفت: ای پسر ابوتراب!

زید گفت: آیا مقصود تو من هستم؟ ای بی مادر؟ قسم به خدا من از تو بهتر و پاكیزه تر و برتر هستم.

و آن قدر سخن بین آن دو رد و بدل شد، تا اینكه زید از تخت پایین آمده و بسر را به زمین زد و بر روی سینه او نشست!

معاویه از تخت خویش پایین آمده و بین آن دو واسطه شد و عمامه زید افتاد.

زید گفت: ای معاویه، نیكی های ما را سزای خوبی ندادی؛ و الطافی را كه از جانب ما به تو شده بود، به خوبی حفظ نكردی؛ و بنده ای از بنی عامر را بر من مسلط ساخته ای!

معاویه گفت: اما اینكه به من گفتی نیكی های ما را سزای خوبی ندادی، بدان كه پدرت من را به كار نگرفت مگر به خاطر اینكه او به من محتاج بود!

اما اینكه گفتی الطافی كه از جانب شما به ما رسیده بود را به خوبی حفظ نكردیم، قسم به خدا كه ما با بستگان شما وصلت ایجاد كرده و حقوق شما را ادا كرده ایم و شما اكنون در همان جایگاه سابق هستید.

زید گفت: من پسر دو خلیفه هستم! قسم به خدا دیگر مرا نخواهی دید كه به نزد تو آیم! و می دانم كه این سخن و برخورد بُسر، جز طبق نقشه تو نبوده است!

سپس زید در حالی كه موهایش آشفته و عمامه اش افتاده بود، به نزد ما آمد.

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 484، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

همین داستان را بلاذری در انساب الأشراف، زمخشری در ربیع الأبرار، ابن حمدون در التذكرة الحمدونیة، ابن أثیر در الكامل فی التاریخ و ذهبی در سیر اعلام النبلاء، با اختصار و تفاوت های در متن نقل كرده اند:

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 2، ص 86؛

الزمخشری الخوارزمی، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 469؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای 608هـ)، التذكرة الحمدونیة، ج 9، ص 309، تحقیق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر:دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولی، 1996م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 373، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 502، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

آیا زید می تواند در كودكی و نوجوانی چنین سخنوری كرده و بسر را كه فرمانده لشكر معاویه بود، اینچنین به زمین بزند؟

نیز گذشت كه اهل سنت ادعا كرده بودند زید در واپسین سال وفات عمر به دنیا آمده است؛ حال اگر مرگ او را در زمان سعید بن العاص بدانیم، بیش از 28 سال و اگر توسط عبد الملك بن مروان مسموم شده باشد، بیش از 50 سال سن داشته است!

9. چه كسی بر جنازه زید و ام كلثوم نماز خواند؟

در باره این كه چه كسی بر جنازه زید و مادرش نماز خوانده، نیز روایات گوناگونی نقل شده است. برخی گفته اند كه عبد الله بن عمر و برخی گفته اندكه سعید بن العاص بر جنازه آن دو نماز خواند:

عبد الله بن عمر

ابن حجر عسقلانی، می گوید در روایتی صحیح آمده است كه عبد الله بن عمر بر زید و امّ كلثوم نماز خواند:

وأخرج بسند صحیح أن بن عمر صلی علی أم كلثوم وابنها زید فجعله مما یلیه وكبر أربعا

با سند صحیح روایت شده است كه ابن عمر بر امّ كلثوم و فرزندش زید نماز خواند و زید را در جانب امام قرار داده و چهار تكبیر گفت.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 294، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

محمد بن حسن شیبانی از عالمان قرن دوم اهل سنت می نویسد:

عن عامر الشعبی، قال: صلی ابن عمر رضی الله عنه علی أم كلثوم بنت علی رضی الله عنه وزید بن عمر رضی الله عنه ابنها، فجعل أم كلثوم تلقاء القبلة، وجعل زیدا مما یلی الإمام

از عامر شعبی روایت شده است كه گفت: ابن عمر بر امّ كلثوم دختر علی رضی الله عنه و زید بن عمر رضی الله عنه كه پسر امّ كلثوم بود نماز خواند؛ او امّ كلثوم را در سمت قبله و زید را در سمت امام گذاشت.

الشیبانی، أبو عبد الله محمد بن الحسن بن فرقد (متوفای189هـ)، الآثار لمحمد ابن الحسن، ج 1، ص 318.

و محمد بن سعد و عبد الرزاق صنعانی می نویسد:

عبد الرزاق عن الثوری عن أبی حصین وإسماعیل عن الشعبی أن بن عمر صلی علی أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وزید بن عمر فجعل زیدا یلیه والمرأة أمام ذلك.

از شعبی روایت شده است كه ابن عمر بر امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب و زید بن عمر نماز خواند؛ او زید را نزدیك خویش و زن را در جهت دیگر گذاشت.

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 3، ص 465 ح6336، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ؛

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 464، ناشر: دار صادر - بیروت.

و بخاری در تاریخ الأوسط می نویسد:

419 حدثنا محمد بن الصباح ثنا إسماعیل بن زكریا عن رزین البزاز حدثنی الشعبی قال توفی زید بن عمر وأم كلثوم فقدموا عبد الله بن عمر وخلفه الحسن والحسین ومحمد بن الحنفیة وعبد الله بن جعفر.

از شعبی روایت شده است كه گفت: زید بن عمر و امّ كلثوم از دنیا رفتند؛ مردم عبد الله بن عمر را به عنوان امام جماعت جلو فرستادند؛ و در پشت او حسن و حسین و محمد حنفیه و عبد الله بن جعفر ایستادند.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، التاریخ الأوسط، ج 1، ص 102، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، ناشر: دار الوعی، مكتبة دار التراث - حلب، القاهرة، الطبعة: الأولی، 1397م ـ 1977م.

البته با توجه به این سعید بن العاص در آن زمان امیر مدینه بوده، نماز خواندن عبد الله بن عمر بر جنازه زید و امّ كلثوم بعید به نظر می رسد.

سعید بن العاص:

روایات بسیاری نیز نقل شده است كه سعید بن العاص كه در آن زمان امیر مدینه بوده، بر جنازه آن دو نماز خوانده است.

ابن أبی شیبه می نویسد:

حدثنا حَاتِمُ بن وَرْدَانَ عن یُونُسَ عن عَمَّارٍ مولی بَنِی هَاشِمٍ قال شَهِدْت أُمَّ كُلْثُومٍ وَزَیْدَ بن عُمَرَ مَاتَا فی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فاخرجوهما فَصَلَّی عَلَیْهِمَا سَعِیدُ بن الْعَاصِ فَجَعَلَ زَیْدًا مِمَّا یَلِیهِ وَجَعَلَ أُمَّ كُلْثُومٍ بین یَدَیْ زَیْدٍ وفی الناس یَوْمَئِذٍ نَاسٌ من أَصْحَابِ النبی صلی الله علیه وسلم وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ فی الْجِنَازَةِ.

من در نزد بنی هاشم بودم و دیدم كه امّ كلثوم و زید بن عمر هر دو در یك زمان از دنیا رفتند؛ مردم آن دو را بیرون آورده و سعید بن العاص بر آن دو نماز خواند؛ زید را در جانب خویش گذاشت و امّ كلثوم را پس از زید.

در آن روز در میان مردم گروهی از اصحاب رسول خدا (ص) و حسن و حسین نیز بودند.

إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 3، ص 8، ح11568، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.

و احمد بن حنبل، مؤسس مذهب حنبلی می نویسد:

عن عمار مولی بنی هاشم قال شهدت وفاة أم كلثوم بنت علی وزید بن عمر قال فصلی علیهما سعید بن العاص وقدم أم كلثوم بین یدی زید بن عمر.

از عمار غلام بنی هاشم روایت شده است كه گفت: من در زمان مردن امّ كلثوم دختر علی و زید بن عمر حاضر بودم. سعید بن العاص بر آن دو نماز خواند و محل قرار گرفتن جنازه امّ كلثوم (در هنگام نماز) پس از زید بن عمر بود.

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، العلل ومعرفة الرجال، ج 1، ص 140، تحقیق: وصی الله بن محمد عباس، ناشر: المكتب الإسلامی، دار الخانی - بیروت، الریاض، الطبعة: الأولی، 1408 - 1988.

محمد بن علی شوكانی كه وهابی ها برای سخن او ارزش زیادی قائل هستند، در نیل الأوطار می نویسد:

وَعَنْ الشَّعْبِیِّ أَنَّ أُمَّ كُلْثُومٍ بِنْتَ عَلِیٍّ وَابْنَهَا زَیْدَ بن عُمَرَ تُوُفِّیَا جمیعا فَأُخْرِجَتْ جِنَازَتَاهُمَا فَصَلَّی عَلَیْهِمَا أَمِیرُ الْمَدِینَةِ فَسَوَّی بین رؤوسهما وَأَرْجُلِهِمَا حین صلی عَلَیْهِمَا

از شعبی روایت شده است كه امّ كلثوم دختر علی و پسرش زید بن عمر، هر دو از دنیا رفته و جنازه هر دو را بیرون آوردند؛ در آن زمان امیر مدینه بر آن دو نماز خواند؛ سر و پای آن دو را در یك موازات قرار داده و بر آن دو نماز خواندند.

الشوكانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج 4، ص 110، ناشر: دار الجیل، بیروت - 1973.

نكته جالب در این روایت، این است كه از قول شعبی نقل شده است كه امیر مدینه بر جنازه آن دو نماز خوانده است؛ در حالی كه پیش از این روایاتی از او گذشت كه عبد الله بن عمر نماز جنازه را خوانده است. و این یعنی این كه فقط از شعبی دو قول نقل شده است.

نسائی در المجتبی كه یكی از صحاح سته اهل سنت به حساب می آید، در این باره می نویسد:

وَوُضِعَتْ جَنَازَةُ أُمِّ كُلْثُومِ بِنْتِ عَلِیٍّ امْرَأَةِ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ وبن لها یُقَالُ له زَیْدٌ وُضِعَا جمیعا وَالْإِمَامُ یَوْمَئِذٍ سَعِیدُ بن الْعَاصِ وفی الناس بن عُمَرَ وأبو هُرَیْرَةَ وأبو سَعِیدٍ وأبو قَتَادَةَ فَوُضِعَ الْغُلَامُ مِمَّا یَلِی الْإِمَامَ.

جنازه امّ كلثوم دختر علی همسر عمر بن خطاب و فرزند او را كه نامش زید بود، با هم روی زمین نهادند.

امام جماعت در آن روز سعید بن عاص بود، و در میان مردم عبد الله بن عمر، ابوهریره و ابوسعید و ابوقتاده نیز بودند. جنازه جوان را در جانب امام جماعت نهادند.

النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن، المجتبی من السنن، ج 4، ص 71، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الثانیة، 1406 - 1986.

و مالك بن أنس، مؤسس مذهب مالكی در المدونة الكبری می نویسد:

عن نافع عن بن عمر قال وضعت جنازة أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب من فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم وهی امرأة عمر بن الخطاب وبن لها یقال له زید فصفا جمیعا والإمام یومئذ سعید بن العاص فوضع الغلام مما یلی الإمام وفی الناس بن عباس وأبو هریرة وأبو سعید وأبو قتادة فقالوا هی السنة.

از ابن عمر روایت شده است كه گفت: جنازه امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب از فاطمه زهرا دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را كه همسر عمر بن خطاب بود، به همراه فرزند او كه نامش زید بود، در كنار هم خواباندند؛ زید را در جانب امام جماعت گذاشته و امام در آن روز سعید بن عاص بود و در میان مردم ابن عباس و ابوهریره و ابوسعید و ابوقتاده نیز بودند و گفتند مستحب است كه اینگونه باشد.

ماالك بن أنس أبو عبدالله الأصبحی (متوفای179هـ)، المدونة الكبری، ج 1، ص 182، ناشر: دار صادر - بیروت.

عبد الرازق صنعانی نیز همین روایت را نقل می كند.

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 3، ص 465، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

ابن ملقن انصاری، روایت نماز خواندن سعید بن العاص را صحیح می داند:

980 أثر سعید بن العاص أنه صلی علی زید بن عمر بن الخطاب وأمه أم كلثوم بنت علی فوضع الغلام بین یدیه والمرأة خلفه وفی القوم نحو من ثمانین نفسا من أصحاب النبی صلی الله تعالی علیه وسلم فصوبوه وقالوا هو السنة رواه البیهقی وبنحوه أبو داود والنسائی بإسناد صحیح.

روایتی كه می گوید سعید بن عاص بر زید بن عمر بن خطاب و مادرش امّ كلثوم دختر علی نماز خوانده است و جوان را در كنار امام و زن را بعد از او نهادند و در میان مردم بیشتر از هشتاد نفر از اصحاب پیامبر (ص) بوده و این كار را تایید كرده و گفتند این چنین مستحب است؛ این روایت را بیهقی نقل كرده و شبیه آن را ابوداوود و نسائی با سند صحیح آورده اند.

الأنصاری، عمر بن علی بن الملقن (متوفای804هـ)، خلاصة البدر المنیر فی تخریج كتاب الشرح الكبیر للرافعی، ج 1، ص 138، تحقیق: حمدی عبد المجید إسماعیل السلفی، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1410هـ.

10. حضور أبو قتاده بدری در صف نماز جماعت:

یكی از تناقض های موجود در نقل وفات امّ كلثوم، حضور ابوقتاده بدری است؛ در حالی كه او سالها پیش از این واقعه از دنیا رفته است. ابوبكر بیهقی در كتاب معرفة السنن والآثار، به این اشكال اشاره كرده است:

وروینا فی كتاب الجنائز عن ابن جریج وأسامة بن زید عن نافع مولی ابن عمر فی اجتماع الجنائز أن جنازة أم كلثوم بنت علی إمرأة عمر بن الخطاب وابنها زید بن عمر وضعتا جمیعا والإمام یومئذ سعید بن العاص وفی الناس یومئذ ابن عباس وأبو هریرة وأبو سعید وأبو قتادة فوضع الغلام مما یلی الإمام ثم سئلوا فقالوا: هی السنة.

وقد ذكرنا أن إمارة سعید بن العاص إنما كانت من سنة ثمان وأربعین إلی سنة أربع وخمسین وفی هذا الحدیث الصحیح شهادة نافع بشهود أبی قتادة هذه الجنازة التی صلی علیها سعید بن العاص فی إمارته علی المدینة.

وفی كل ذلك دلالة علی خطأ روایة موسی بن عبد الله ومن تابعه فی موت أبی قتادة فی خلافة علی. ویشبه أن تكون روایة غلط من قتادة بن النعمان أو غیره ممن تقدم موته إلی أبی قتادة.

فقتادة بن النعمان قدیم الموت وهو الذی شهد بدرا منهما. إلا أن الواقدی ذكر أنه مات فی خلافة عمر وصلی علیه عمر وذكر هذا الراوی أن أبا قتادة صلی علیه علی. والجمع بینهما متعذر.

در كتاب جنائز، روایتی از نافع غلام عمر در باره كنار هم نهادن جنازه ها نقل شده است به این صورت كه جنازه امّ كلثوم دختر علی همسر عمر و فرزندش زید را در كنار هم نهادند و امام آن روز سعید بن عاص بود و در میان مردم ابن عباس و ابوهریره و ابوسعید و ابوقتاده بودند و جوان را در جانب امام نهاده و سپس از صحابه سؤال شد؛ آن ها پاسخ دادند كه این كار مستحب است و

و ما گفته ایم كه حكومت سعید بن عاص از سال 48 تا سال 54 بوده است؛ در این روایت صحیح آمده است كه ابی قتاده در این ماجرا كه سعید بن عاص در زمان حكومت خویش در مدینه بر آن نماز خوانده است، حاضر بوده است.

این روایت نشان می دهد كه روایت موسی بن عبد الله و تابعین او در باره مرگ ابوقتاده در زمان خلافت علی اشتباه است؛ و احتمالا روایت درست، قتاده بن نعمان یا دیگر كسانی است كه پیش از ابوقتاده مرده اند.

زیرا قتادة بن نعمان بسیار پیش از این زمان از دنیا رفته است؛ و اوست كه در جنگ بدر شركت داشته است.

اما مشكل اینجا است كه واقدی می گوید او در زمان خلافت عمر مرده است و عمر بر او نماز خوانده است؛ و این راوی گفته است كه علی بر ابوقتاده نماز خوانده است؛ و نمی توان بین این دو قول جمع كرد.

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای458هـ)، معرفة السنن والآثار عن الامام أبی عبد الله محمد بن أدریس الشافعی، ج 1، ص 559، تحقیق: سید كسروی حسن، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.

یعنی در طبق روایات اهل سنت، ابوقتادة در زمان امیرمؤمنان از دنیا رفته و آن حضرت بر او نماز خوانده اند؛ اما طبق این روایت ابوقتاده در بین كسانی بوده است، كه بر امّ كلثوم نماز خوانده اند؛ بیهقی برای حل تعارض می گوید روایت نماز امیرمؤمنان بر ابوقتاده اشتباه است؛ و ما می گوییم كه طبق قرائن، این روایت، یعنی نماز خواندن بر امّ كلثوم و زید، اشتباه بوده و چنین مطالبی زاییده ذهن خیال پردازان است.

ازدواج عمر با ام كلثوم یا با حضرت زینب (س)

اختلاف و تناقض در روایات اهل سنت به حدی است كه خودشان هم نمی دانند عمر با كدام دختر امیر مؤمنان علیه السلام ازدواج كرده است. عبد الحی كتانی اعتقاد دارد كه عمر با حضرت زینب سلام الله علیها ازدواج كرده است!!!

ذكر الشیخ المختار الكنتی فی الاجوبة المهمة نقلا عن الحافظ الدمیری اعظم صداق بلغنا خبره صداق عمر لما تزوج زینب بنت علی فانه أصدقها اربعین الف دینار فقیل له فی ذلك فقال والله ما فی رغبة إلی النساء ولاكنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول كل سبب ونسب ینقطع یوم القیامة الا سببی ونسبی فأردت تاكید النسب بینی وبینه صلی الله علیه وسلم فأردت أن أتزوج ابنته كما تزوج ابنتی وأعطیت هذا المال العریض اكراما لمصاهرتی ایاه صلی الله علیه وسلم ه منها هذا مع كون عمر نهی عن المغالات فی المهر.

مختار كنتی به نقل از دمیری می نویسد: بزرگترین مهریه ای كه تاكنون شنیده ایم، مهریه ای بود كه عمر برای ازدواج با زینب دختر علی قرار داد، مبلغ این مهریه عبارت بود از چهل هزار دینار . وهنگامی كه از این مهریه سنگین از وی سؤال شد گفت: من میلی به زنان ندارم؛ ولی از رسول خدا شنیدم كه فرمود: تمام نسب ها و سبب ها در قیامت قطع می شود؛ مگر سبب و نسبت داشتن با من؛ بنابراین دوست داشتم تا نسبت بین من و رسول خدا محكم و استوار بماند و لذا با دختر وی همانگونه كه با دختر من ازدواج كرد، ازدواج نمودم و این مهریه سنگین را هم به جهت دامادی رسول خدا به عهده گرفتم.

الكتانی، الشیخ عبد الحی (متوفای1382هـ)، نظام الحكومة النبویة المسمی التراتیب الإدرایة، ج 2، ص 405، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت.

12. چه كسی امام جماعت را مقدم كرد؟

اهل سنت برای این كه به این افسانه آب و تاب بیشتری داده باشند، ادعا كرده اند كه امام حسن و امام حسین علیه السلام نیز در تشییع جنازه حضور داشته اند؛ اما برای این كه نماز خواندن سعید بن العاص و یا عبد الله بن عمر را با وجود فرزندان رسول خدا كه برادران امّ كلثوم و سزاوارتر بر نماز بودند، توجیه نمایند، ادعا كرده اند كه خود آن ها عبد الله بن عمر و یا سعید بن العاص را مقدم كردند و خود پشت سر آن دو نماز خواندند!!!

اما این كه كدامیك از آن دو امام همام، چنین كاری را كردند، روایات گوناگون است. برخی گفته اند حسن بن علی و برخی گفته اند حسین بن علی علیهم السلام.

امام حسن علیه السلام:

ابن عبد البر در الإستیعاب می نویسد:

وتوفیت أم كلثوم وابنها زید فی وقت واحد وقد كان زید أصیب فی حرب كانت بین بنی عدی لیلا كان قد خرج لیصلح بینهم فضربه رجل منهم فی الظلمة فشجه وصرعه فعاش أیاما ثم مات وهو وأمه فی وقت واحد وصلی علیهما ابن عمر قدمه الحسن بن علی.

امّ كلثوم و فرزندش زید در یك زمان از دنیا رفتند؛ زید در جنگی شبانه بین بنی عدی برای آشتی دادن آن ها رفته بود اما در تاریكی یكی از آن ها ضربتی به سر او زده او را زخمی كرد .

زید چند روز پس از این ماجرا زنده بود، تا اینكه در یك زمان به همراه مادرش از دنیا رفتند؛ و ابن عمر بر آن دو نماز خواند؛ حسن بن علی او را برای نماز جلو فرستاد!

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1956، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

محب الدین طبری می نویسد:

وحكی الدولابی وغیره القولین فی موتها عنده أوموته عندها قال أبو عمر ماتت أم كلثوم وابنها زید فی وقت واحد وكان زید قد أصیب فی حرب بین بنی عدی لیلا فخرج لیصلح بینهم فضربه رجل منهم فی الظلمة فشجه وصرعه فعاش أیاما ثم مات هو وأمه فی وقت واحد وصلی علیهما ابن عمر قدمه الحسن بن علی فكانت فیهما سنتان فیما ذكروا لم یورث أحدهما من الآخر.

دولابی و غیر او در باره مرگ امّ كلثوم در كنار زید یا مرگ زید در كنار امّ كلثوم دو روایت نقل كرده اند!

ابو عمر گفته است كه امّ كلثوم و پسرش زید در یك زمان از دنیا رفتند؛ زید در درگیری شبانه بین بنی عدی بیرون رفته بود تا بین آنان آشتی دهد؛ اما در تاریكی شخصی به سر او ضربتی وارد كرد و او را بیهوش ساخت.

او چند روز زنده بود تا اینكه به همراه مادرش هر دو در یك زمان از دنیا رفتند؛ ابن عمر بر آن دو نماز خواند؛ حسن بن علی او را برای نماز جلو فرستاد .

الطبری، محب الدین أحمد بن عبد الله (متوفای694هـ)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج 1، ص 17، ناشر: دار الكتب المصریة - مصر.

و عاصمی مكی می گوید:

وكان موتها هی وولدها من عمر المسمی زیدا الأكبر المقتول خطأ بید خالد بن اسلم مولی زوجها عمر رضی الله عنه فی وقت واحد وصلی علیهما ابن عمر قدمه الحسن بن علی.

مرگ امّ كلثوم و پسرش از عمر كه نام او زید اكبر بود و به دست خالد بن اسم، غلام عمر به اشتباه كشته شد، در یك زمان بود؛ ابن عمر بر آن دو نماز خواند و حسن بن علی ابن عمر را برای نماز جلو فرستاد!

العاصمی المكی، عبد الملك بن حسین بن عبد الملك الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1، ص 534، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمیة.

امام حسین علیه السلام:

در عده ای از روایات نیز تصریح شده است كه حسین بن علی علیهما السلام، عبد الله بن عمر را مقدم كرد و اصلاً نامی از امام حسن علیه السلام در روایت برده نشده است.

محمد بن یوسف العبدری می نویسد:

وقد قدم الحسین عبد الله بن عمر للصلاة علی جنازة أخته أم كلثوم وابنها زید بن عمر قال ابن رشد: وهذا لا حجة فیه إذ یحتمل أنه قدمه لسنه ولإقراره بفضله لا لأنه أحق

حسین، عبد الله بن عمر را برای نماز بر جنازه خواهرش امّ كلثوم و فرزندش زید بن عمر جلو فرستاد. ابن رشد گفته است كه این كار حسین حجت نیست؛ زیرا شاید او ابن عمر را به خاطر امری مستحبی و یا به خاطر اعتراف به برتری او مقدم كرده است؛ زیرا ابن عمر سزاوارتر بود!

العبدری، أبو عبد الله محمد بن یوسف بن أبی القاسم (متوفای897هـ)، التاج والإكلیل لمختصر خلیل، ج 2، ص 252، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1398م.

در بعضی از روایات اصلا نامی از حسن بن علی (علیهما السلام) و حضور ایشان در نماز بر امّ كلثوم برده نشده است و تنها نام حسین بن علی برده شده است!

محمد ضیاء الأعظمی می گوید:

الشعبی قال: صَلّی ابن عمر علی زید بن عمر وأمه أم كلثوم بنت علی، فجعل الرجل مما یلی الإمام والمرأة من خلفه، فصَلَّی علیهما فكبر أربعاً وخلفه ابن الحنفیة، والحسین بن علی، وابن عباس.

شعبی گفته است كه ابن عمر، بر زید بن عمر و مادرش امّ كلثوم دختر علی نماز خواند؛ او مرد را در جانب خویش و زن را بعد از جنازه مرد قرار داد و بر آن دو نماز خواند و چهار تكبیر گفت.

پشت سر او محمد حنفیه و حسین بن علی و ابن عباس نیز بودند.

الأعظمی، محمد ضیاء الرحمن (متوفای458هـ)، المنة الكبری شرح وتخریج السنن الصغری، ج 3، ص 52، ناشر: مكتبة الرشد - السعودیة/ الریاض، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.

از روایت بیهقی نیز استفاده می شود كه امام حسن علیه السلام در تشیع جنازه و نماز حضور نداشته است:

أخبرنا أبو الحسین بن الفضل أنبأ عبد الله بن جعفر ثنا یعقوب بن سفیان ثنا أبو نعیم ثنا رزین بیاع الرمان عن الشعبی قال صلی بن عمر علی زید بن عمر وأمه أم كلثوم بنت علی فجعل الرجل مما یلی الإمام والمرأة من خلفه فصلی علیهما أربعا وخلفه بن الحنفیة والحسین بن علی وبن عباس رضی الله عنهما

ابن عمر بر زید بن عمر و مادرش امّ كلثوم دختر علی نماز خواند؛ او جنازه مرد را در جانب خویش و جنازه زن را بعد از آن قرار داد؛ و بر آن دو نماز خوانده و چهار تكبیر گفت.

در پشت سر او محمد حنفیه و حسین علی و ابن عباس بودند.

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج 4، ص 38، ح6743، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.

مردم امام جماعت را مقدم كردند!

و بخاری در تاریخ الأوسط می نویسد:

419 حدثنا محمد بن الصباح ثنا إسماعیل بن زكریا عن رزین البزاز حدثنی الشعبی قال توفی زید بن عمر وأم كلثوم فقدموا عبد الله بن عمر وخلفه الحسن والحسین ومحمد بن الحنفیة وعبد الله بن جعفر.

از شعبی روایت شده است كه گفت: زید بن عمر و امّ كلثوم از دنیا رفتند؛ مردم عبد الله بن عمر را به عنوان امام جماعت جلو فرستادند؛ و در پشت او حسن و حسین و محمد حنفیه و عبد الله بن جعفر ایستادند.

محور چهارم: اهانت به ناموس رسول خدا

اهل سنت برای این كه ازدواج عمر و امّ كلثوم را ثابت كنند، روایات ساختگی فراوانی را نقل كرده اند كه از شنیدن و خواندن آن ها عرق شرم از پیشانی هر مسلمان با غیرتی جاری می شود.

ما از اهل سنت می پرسیم: اثبات حسن روابط به چه قیمتی؟ آیا این قدر ارزش دارد كه چنین روایاتی جعل و چنین تعابیر زشت و زننده ای مطرح كنند؟

اهل سنت با مطرح كردن این روایات هم به رسول خدا و امیر مؤمنان علیهما السلام اهانت كرده اند و هم آبروی خلیفه دوم را ریخته اند.

ازدواج امّ كلثوم با عمر عوارضی دارد كه كمترین عارضه آن خیانت به ناموس رسول خدا توسط خلیفه دوم است، آیا اهل سنت این عوارض را می پذیرند؟

عمر ساق ام كلثوم را برهنه كرده به آن نگاه كرد:

ابن حجر عسقلانی كه یكی از استوانه های علمی اهل سنت و حافظ علی الاطلاق آن ها است، در كتاب تلخیص الحبیر و الاصابة و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت، این جملات توهین آمیز را نقل كرده اند:

عن مُحَمَّدِ بن عَلِیِّ بن الْحَنَفِیَّةِ أَنَّ عُمَرَ خَطَبَ إلَی عَلِیٍّ ابْنَتَهُ أُمَّ كُلْثُومٍ فذكر له صِغَرَهَا فقال أَبْعَثُ بها إلَیْك فَإِنْ رَضِیت فَهِیَ امْرَأَتُك فَأَرْسَلَ بها إلَیْهِ فَكَشَفَ عن سَاقِهَا فقالت لَوْلَا أَنَّك أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَصَكَكْت عَیْنَك وَهَذَا یُشْكَلُ علی من قال إنَّهُ لَا یَنْظُرُ غیر الْوَجْهِ وَالْكَفَّیْنِ.

از محمد بن علی روایت شده است كه عمر امّ كلثوم را از علی (علیه السلام) خواستگاری كرد، امام خردسال بودن او را یادآوری كرد. امام علی علیه السلام فرمود: من امّ كلثوم را به نزد تو می فرستم، اگر خوشت آمد، او را به همسری خود انتخاب كن. امام علیه السلام امّ كلثوم را نزد عمر فرستاد، عمر ساق پای امّ كلثوم را برهنه كرد! امّ كلثوم فرمود: اگر خلیفه نبودی چشمت را كور می كردم!

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 163، ح10352، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ؛

الخراسانی، سعید بن منصور (متوفای227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 173، ح1011، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م .

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1955، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بكر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 260؛

ابن قدامة المقدسی، بد الرحمن بن محمد (متوفای682هـ)، الشرح الكبیر، ج 7، ص 343؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الكبیر، ج 3، ص 147، تحقیق السید عبدالله هاشم الیمانی المدنی، ناشر: - المدینة المنورة - 1384هـ - 1964م؛

الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 293، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992؛

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 14، ص 265؛

الشوكانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج 6، ص 240، ناشر: دار الجیل، بیروت - 1973.

عمر ساق ام كلثوم را برهنه، لمس كرد!

و نیز ذهبی یكی دیگر از استوانه های علمی اهل سنت در سیر أعلام النبلاء و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت، این توهین را به صورت دیگری نقل كرده اند:

قال عمر لعلی: زوجنیها أبا حسن، فإنی أرصُدُ من كرامتها مالا یرصد أحد، قال: فأنا أبعثها إلیك، فإن رضیتها، فقد زَوَّجْتُكها، یعتل بصغرها، قال: فبعثها إلیه ببُرْدٍ، وقال لها: قولی له: هذا البرد الذی قلت لك، فقالت له ذلك. فقال: قولی له: قد رضیت رضی الله عنك، ووضع یده علی ساقها، فكشفها، فقالت: أتفعل هذا؟ لولا أنك أمیر المؤمنین، لكسرت أنفك، ثم مضت إلی أبیها، فأخبرته وقالت: بعثتنی إلی شیخ سوء!.

عمر به علی ( علیه السلام ) گفت: امّ كلثوم را به همسری من در بیاور، من می خواهم به وسیله این ازدواج به كرامتی برسم كه احدی نرسیده است. امام گفت: من او را نزد تو می فرستم، اگر رضایتش را جلب كردی، او را به عقدت درمی آورم ـ گر چه امّ كلثوم به خاطر خردسال بودن بهانه آورد ـ امام (علیه السلام) امّ كلثوم را به همراه پارچه ای نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، این پارچه ای است كه به تو گفته بودم، امّ كلثوم نیز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضی شدم خدا از تو راضی باشد. سپس عمر دستش را بر ساق امّ كلثوم نهاد و آن را برهنه كرد. امّ كلثوم گفت: چرا چنین می كنی؟ اگر خلیفه نبودی، دماغت را می شكستم. سپس نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار كرد و گفت: مرا به نزد پیر مرد بدی فرستادی.

الزبیری، أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب (متوفای236هـ)، نسب قریش، ج 10، ص 349، ناشر: دار المعارف تحقیق: لیفی بروفسال، القاهرة؛

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 19، ص 483، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995؛

ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 4، ص 237، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای608هـ)، التذكرة الحمدونیة، ج 9، ص 309، تحقیق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولی، 1996م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 425، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 4، ص 138، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م؛

سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 501، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 24، ص 272، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م؛

العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 14، ص 168، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت؛

الصفوری، عبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفای894 هـ)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس، ج 2، ص 438، تحقیق: عبد الرحیم ماردینی، ناشر: دار المحبة - دار آیة - بیروت - دمشق - 2001 / 2002م.

آرایش ام كلثوم توسط امیر مومنان پیش از ازدواج، و لمس ساق و بوسیدن او توسط عمر!

همچنین خطیب بغدادی در كتاب تاریخ بغداد تعابیر بسیار زشت تر و زننده تری نقل كرده است:

فقام علی فأمر بابنته من فاطمة فزینت ثم بعث بها إلی أمیر المؤمنین عمر فلما رآها قام إلیها فأخذ بساقها وقال قولی لأبیك قد رضیت قد رضیت قد رضیت فلما جاءت الجاریة إلی أبیها قال لها ما قال لك أمیر المؤمنین قالت دعانی وقبلنی فلما قمت اخذ بساقی وقال قولی لأبیك قد رضیت فأنكحها إیاه.

علی (علیه السلام) دخترش را آرایش كرد و نزد عمر فرستاد، عمر هنگامی كه او را دید، به سوی او آمد و ساق پای او را گرفت و به او گفت: به پدرت بگو، راضی شدم، راضی شدم، راضی شدم. و امّ كلثوم نزد پدرش آمد، امام از او پرسید: عمر به تو چه گفت: امّ كلثوم عرض كرد: مرا صدا زد، و بوسید!، هنگامی كه بلند شدم، ساق پایم را گرفت! گفت: از جانب من به پدرت بگو، راضی شدم.

البغدادی، أحمد بن علی أبو بكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 6، ص 182، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.

كشف ساق توسط عمر، مصدر تشریع برای پیروان او:

از آن جایی كه خلفای سه گانه خود را خلیفه و جانشین مطلق رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانستند، تمام مقامات و اختیارات آن حضرت را نیز برای خود قائل بودند؛ از جمله این كه خود مصدر تشریع می دانستند. بدعت ها و انحراف های كه از آن ها به صورت گسترده در كتاب های اهل سنت نقل شده، بهترین شاهد برای اثبات این مطلب است.

خلفا دیده بودند كه رسول خدا، تعداد ركعات نماز، نحوه خواندن آن، مقدار زكات و... را تعیین می كند؛ فكر كردند كه آن ها نیز می توانند تغییراتی را در احكام شرعی به وجود بیاورند. حذف "حی علی خیر العمل" و اضافه كردن "الصلاة خیر من النوم" در اذان، تغییرات گسترده در نماز، حج، زكات و... از یادگاری های 25 ساله حكومت خلفای سه گانه است.

با تبلیغاتی كه آن ها انجام داده بودند، مردم نیز با همین دید به خلفا می نگریستند؛ تا جایی كه سنت شیخین را در كنار كتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله معتبر و رعایت آن را برای همگان لازم می دانستند.

از جمله كارهایی كه اهل سنت آن را به عمر نسبت داده و پیروان او همین عمل را مصدر تشریع قرار داده و عین همان و حتی به مراتب زشت تر از آن را مرتكب شدند، قضیه كشف ساق بود.

طبق روایات اهل سنت، عبد الله، پسر خلیفه از كسانی بود كه از همین عمل پدرش تقلید كرد و كشف ساق دختران و كنیزكان را پیش از محرمیت حق خود می دانست.

عبد الرزاق صنعانی، در كتاب معتبر المصنف می نویسد:

13200 عبد الرزاق عن عبد الله بن عمر عن نافع عن بن عمر ومعمر عن أیوب عن نافع عن بن عمر كان إذا اراد أن یشتری جاریة فراضاهم علی ثمن وضع یده علی عجزها وینظر إلی ساقیها وقبلها یعنی بطنها.

از ابن عمر روایت شده است كه هر زمان می خواست كنیزی بخرد، هنگامی كه صحبت در باره قیمت را با صاحب كنیز تمام می كرد، دست بر باسن كنیز گذاشته و به ساق و فرج او نگاه می كرد؛ مقصود از فرج در این روایت شكم است!!!

قُبُل در زبان عربی معنای مشخصی دارد؛ اما این كه چرا در این روایت "بطن" معنا شده است، باید ریشه آن را در تعصب و جانبداری كوركورانه پیروان خلیفه از فرزند عمر جستجو كرد.

و در روایت دیگر می نویسد:

13202 عبد الرزاق عن معمر عن عمرو بن دینار عن مجاهد قال مر بن عمر علی قوم یبتاعون جاریة فلما رأوه وهم یقلبونها أمسكوا عن ذلك فجاءهم بن عمر فكشف عن ساقها ثم دفع فی صدرها وقال اشتروا قال معمر وأخبرنی بن أبی نجیح عن مجاهد قال وضع بن عمر یده بین ثدییها ثم هزها.

ابن عمر، بر گروهی گذشت كه كنیزی را می فروختند؛ هنگامی كه او را دیدند، دست از بررسی اعضای بدن كنیز برداشتند! ابن عمر به نزد آن ها آمده و ساق او را برهنه كرده و سپس با دست به سینه او زده و گفت: او را بخرید.

همچنین روایت شده است كه ابن عمر دست خود را بین سینه های او گذاشته و سپس تكان داد!!

و در ادامه می نویسد:

13205 عبد الرزاق عن بن جریج عن نافع أن بن عمر كان یكشف عن ظهرها وبطنها وساقها ویضع یده علی عجزها.

از ابن عمر روایت شده است كه او پشت و شكم و ساق كنیز را برهنه كرده و دست بر باسن او می گذاشت!

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 7، ص 286، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

این عمل كه اهل سنت به خلیفه نسبت دادند، پس از او به عنوان سنتی قابل احترام در میان پیروانش در آمده و اجرای آن را برای خود لازم می دانستند. بُسر بن أبی ارطاة، جنایتكار مشهور تاریخ از كسانی است كه به دستور معاویه همین عمل را در حق زنان مسلمان تكرار كرد.

ابن عبد البر در كتاب الإستیعاب می نویسد:

عن أبی ارباب وصاحب له أنهما سمعا أبا ذر رضی الله عنه یدعو و یتعوذ فی صلاة صلاها أطال قیامها وركوعها وسجودها قال فسألناه مم تعوذت وفیم دعوت فقال تعوذت بالله من یوم البلاء ویوم العورة فقلنا وما ذاك قال أما یوم البلاء فتلتقی فتیان من المسلمین فیقتل بعضهم بعضا.

وأما یوم العورة فإن نساء من المسلمات لیسبین فیكشف عن سوقهن فأیتهن كانمت أعظم ساقا اشتریت علی عظم ساقها فدعوت الله ألا یدركنی هذا الزمان ولعلكما تدركانه قال فقتل عثمان ثم ارسل معاویة بسر بن ارطاة إلی الیمن فسبی نساء مسلمات فأقمن فی السوق.

از ابوارباب و دوست او روایت شده است كه از ابوذر شنیدند كه در دعا كرده و در نماز قیام و ركوع و سجود خویش را طولانی كرد و در آن به خدا پناه می برد!

از او پرسیدیم كه از چه چیزی به خدا پناه می بری؟ پاسخ داد از روز بلا و روز عورت!

گفتیم این دو روز چه روزهایی است؟ در پاسخ گفت: روز بلا، روزی است كه دو گروه از مسلمانان با یكدیگر جنگیده، بعضی از آنان بعضی دیگر را می كشند.

و روز عورت روزی است كه زنان مسلمان را اسیر كرده در بازار ساق های آنان را برهنه می كنند؛ و هر كدام را كه ساق درشت تری داشت، می خرند. از خدا خواستم كه آن زمان را نبینم اما شاید شما آن زمان را ببینید.

چیزی نگذشت كه عثمان كشته شد و معاویه بسر بن ارطاة را به یمن فرستاده و زنان مسلمان را اسیر كرده به بازار آوردند!

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 1، ص 161، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

هنگامی كه اهل سنت چنین روایتی را نقل می كنند كه جانشین رسول خدا، حرمت ناموس رسول خدا را رعایت نمی كند و ساق او را برهنه می كند، از عبد الله بن عمر و یا بُسر بن أبی ارطاة چه انتظاری می توان داشت!!!. به قول سعدی:

اگر ز باغ رعیت ملك خورد سیبی

برآورند غلامان او درخت از بیخ

عالمان اهل سنت، همین عمل را مصدر تشریع قرار داده و استحباب نگاه كردن به بدن زن پیش از ازدواج را استفاده كرده اند.

محمد بن اسماعیل صنعانی در سبل السلام می نویسد:

دلت الأحادیث علی أنه یندب تقدیم النظر إلی من یرید نكاحها وهو قول جماهیر العلماء والنظر إلی الوجه والكفین لأنه یستدل بالوجه علی الجمال أو ضده والكفین علی خصوبة البدن أو عدمها.

وقال الأوزاعی ینظر إلی مواضع اللحم. وقال داود ینظر إلی جمیع بدنها. والحدیث مطلق فینظر إلی ما یحصل له المقصود بالنظر إلیه ویدل علیه فهم الصحابة لذلك ما رواه عبد الرزاق وسعید بن منصور أن عمر كشف عن ساق أم كلثوم بنت علی.

روایات دلالت می كند كه مستحب است به بدن كسی كه می خواهد با او ازدواج كند، نگاه كند! این نظر همه علما است.

اما این نگاه به صورت و دست و پا تا مچ است؛ زیرا صورت علامت زیبایی و دست و پا تا مچ، نشان دهنده سلامت بدن یا عدم آن است.

اوزاعی گفته است به هر جایی كه گوشت می آورد می توان نگاه كرد! و داوود گفته است می توان به همه بدن نگاه كرد!

روایت مطلق است، پس می توان به هر جایی كه مقصود او را از ازدواج برآورده می كند، نگاه كند!

دلیل بر این مطلب فهم صحابه است، و یكی از این موارد، روایتی است كه عبدالرزاق و سعید بن منصور روایت كرده اند كه عمر ساق امّ كلثوم دختر علی را برهنه كرد!

الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفای852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، ج 3، ص 113، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.

توجیه این عمل توسط علمای اهل سنت:

برخی دیگر از عالمان سنی كه می دانسته اند دست درازی خلیفه به ناموس رسول خدا صلی الله علیه وآله، عمل بسیار زشتی محسوب می شود ، برای دفاع از آبروی خلیفه توجیهات خنده داری كرده اند. ابن حجر هیثمی می نویسد:

وتقبیله وضمه لها علی جهة الإكرام لأنها لصغرها لم تبلغ حدا تشتهی حتی یحرم ذلك....

بوسیدن و در آغوش گرفتن امّ كلثوم، به خاطر اكرام او بوده است؛ زیرا امّ كلثوم به علت كمی سن، به حدی نرسیده بود كه شهوت را برانگیزد تا این كارها در باره او حرام باشد!

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 457، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.

چگونه است كه امّ كلثوم، زشتی این عمل را درك می كند و می خواهد دماغ خلیفه را بشكند، یا چشم او را كور كند؛ اما به حدی نرسیده است كه دست درازی به او حرام باشد؟

اگر بوسیدن امّ كلثوم به خاطر احترامش بوده، برهنه كردن ساق او برای چیست؟ آیا تا به حال دیده و یا شنیده اید كه كسی با برهنه كردن ساق دختری، بخواهد او را مورد تكریم قرار دهد؟

جالب این است كه همین دختر خردسالی كه به قول ابن حجر به حدی نرسیده كه شهوت خلیفه را برانگیزد؛ می تواند در مدت كوتاهی سه فرزند به دنیا بیاورد!!!

بررسی این روایات از دیدگاه منصفین:

زشتی این عمل به حدی بوده كه حتی صدای طرفداران را نیز درآورده و به قول معروف آش آن قدر شور شده كه صدای آشپز هم در آمده است.

سبط ابن الجوزی در این باره می گوید:

ذكر جدی فی كتاب منتظم ان علیاً بعثها لینظرها و ان عمر كشف ساقها و لمسها بیده، هذا قبیح والله. لو كانت امة لما فعل بها هذا. ثم باجماع المسلمین لایجوز لمس الاجنبیه.

جدّ من در كتاب منتظم نقل كرده است كه علی (علیه السلام) امّ كلثوم را نزد عمر فرستاد تا او را بنگرد؛ اما عمر ساق پایش را برهنه كرد و با دستش آن را لمس كرد. به خدا قسم چنین چیزی قبیح است، حتی اگر او كنیز بود، عمر حق نداشت این كار را انجام دهد؛ چرا كه به اجماع مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.

سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی، تذكرة الخواص، ص288 ـ 289، ناشر: مؤسسة أهل البیت ـ بیروت، 1401هـ ـ 1981م.

دیدگاه علمای شیعه نسبت به این عمل:

شهید قاضی نور الله تستری در این باره می گوید:

وإنی لأقسم بالله علی أن ألف ضربة علی جسده علیه السلام وأضعافه علی جسد أولاده أهون علیه من أن یرسل ابنته الكریمة إلی رجل أجنبی قبل عقدها إیاه لیریها فیأخذها ذلك الرجل ویضمها إلیه ویقبلها ویكشف عن ساقها وهل یرضی بذلك من له أدنی غیرة من آحاد المسلمین.

من به خدا قسم می خورم كه هزار ضربه بر بدن امیرمؤمنان علیه السلام و بیشتر از آن بر بدن فرزندانش، برای آنان راحت تر است از اینكه دختر گرامی خود را پیش از عقد به نزد مردی نامحرم بفرستد تا اینكه او را ببیند و سپس او را در آغوش گرفته و ببوسد و ساق او را برهنه كند!

آیا كسی از مسلمانان هست كه اندكی غیرت داشته باشد و به این كار راضی شود؟

الصوارم المهرقة - الشهید نور الله التستری - ص 200

و سید ناصر حسین الهندی در این باره می نویسد:

ومن العجائب أن واضع هذ الخبر لقلة حیائه قد افتری أن سیاقه المنكر أن عمر بن الخطاب معاذ الله قد كشف ساق سیدتنا أم كلثوم (ع) وهذا كذب عظیم، وبهتان جسیم، تقشعر منه الجلود، وتنفر عنه كل قلب ولو كان الجلمود، ولعمری إن هذا المفتری الكذاب قد فاق فی الفریة والفضیحة وبالجرأة والجسارة علی مختلق السیاق السابق الذی أورده ابن عبد البر، أولا بغیر سند، فإن ذلك المختلق المدحور قد ذكر فی سیاق المذكور وضع الید علی الساق....

ومن البین أن وضع الید علی الساق وإن كان منكرا قبیحا جدا، ولكن هذا الخبیث الذی یقول: فكشف عن ساقها، یظهر خبثه صراحة... ومما یضحك الثكلی أن وضاع هذا السیاق السائق إلی الجحیم قد نسب إلی سیدتنا أم كلثوم سلام الله علیها أنها لما أحست بقبح عمر بن الخطاب، أقسمت بالله وهددته بلطم عین إمامه.

از عجایب این است كه جاعل این روایت، به خاطر بی حیایی اش، روایت را با متنی غیر قابل پذیرش به دروغ نقل كرده است كه عمر بن خطاب معاذ الله ساق امّ كلثوم را برهنه كرده است! و این دروغی بزرگ و تهمتی زشت است كه بدن ها را می لرزاند و قلب ها را هر چند سخت چركین می كند!

قسم به جان خودم، این دروغگو، در دروغگویی و بی حیایی و جرات و جسارت را از راوی روایت پیشین كه ابن عبد البر آن را بدون سند نقل كرده بود، وارد تر است!!! زیرا آن دروغگو تنها دست نهادن بر ساق را آورده بود!!

واضح است كه دست نهادن بر روی ساق اگر چه قبیح است؛ اما این پلید می گوید او ساق امّ كلثوم را برهنه كرد! و راوی دروغگو به صراحت خبث باطن خود را آشكار می كند.

از مطالبی كه حتی مادر جوان مرده را به خنده می آورد، آن است كه جاعل این روایت، كه مردم را به سوی جهنم فرا می خواند، گفته است كه امّ كلثوم هنگامی كه احساس كرد عمر قصد سوء دارد، به خدا قسم خورده و او را تهدید كرد كه به چشم امامش، سیلی خواهد نواخت!!!

الموسوی الهندی، السید ناصر حسین (معاصر)، إفحام الأعداء والخصوم بتكذیب ما افتروه علی سیدتنا امّ كلثوم علیها سلام الحی القیوم، ج1، ص 169، تقدیم وتحقیق وتعلیق الدكتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مكتبة نینوی الحدیثة ـ طهران.

آیا سزاوار است كه به امیرمؤمنان علیه السلام چنین نسبت های ناروایی داده شود؟ آیا آن حضرت دخترش را پیش از ازدواج و محرمیت به چنین دیدار شرم آوری می فرستد؟

ما نیز به جعلی بودن این روایات یقین داریم؛ اما از آن جایی كه برترین دانشمندان سنی؛ از جمله شمس الدین ذهبی و ابن حجر عسقلانی با آب و تاب فراوان، این مطالب را مطرح كرده اند، از آن ها می پرسیم:

چگونه است كه یك دختر خردسال زشتی چنین عملی را درك می كند؛ اما خلیفه مسلمین آن را درك نمی كند؟

آیا سزاوار است كه جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین عمل زشتی را انجام دهد؟

اگر این عمل را نمی پسندید، چرا آن را در حق ناموس رسول خدا نقل می كنید؟

ام كلثوم، عمر را "امیر المؤمنین" می خواند!!!

نكته شگفت آور و خنده دار در این افسانه این است كه هنگامی كه خلیفه دوم با وقاحت تمام، ساق امّ كلثوم را برهنه و صورتش را می بوسد، و امّ كلثوم با درك زشتی این عمل، می خواهد چشمان خلیفه را كور كند؛ اما در عین حال به او لقب امیرمؤمنان می دهد!!!

آیا امكان دارد كه امّ كلثوم چنین فردی را، امیر و فرمانده افراد با ایمان خطاب كند؟!

سید ناصر حسین الهندی در كتاب إفحام الأعداء والخصوم در این باره می نویسد:

ومما یدل علی قلة حیاء هؤلاء الكذابین أنهم ینسبون إلی سیدتنا أم كلثوم ( ع ) أنها وصفت عمر بن الخطاب بأمیر المؤمنین ولا یشعرون أن السیدة التی ولدت فی بیت النبوة وترعرعت من جرثومة الرسالة كیف تخاطب رجلا وضع یداه علی ساقها، أو كشف ساقاها، واستحق عنده أن یكسر أنفه أو یلطم عینیه بهذا الخطاب الجلیل.

ولعمری أن الواضع للسیاق الأول أحق بالتعسیر والتندید، حیث أورد فی سیاقه بعد ذكر التشویر والتهدید، أنها لما جاءت أباها أخبرته الخبر، وقال: بعثتنی إلی شیخ سوء، أفیكون هذا الشیخ الذی أسوأ المجسم مستحقا للوصف بأمرة المؤمنین؟ حاشا وكلا إن هذا لاختلاق واضح والله لا یهدی كید الخائنین.

از مطالبی كه بی حیایی این دروغگویان را می رساند، آن است كه به بانوی ما امّ كلثوم نسبت می دهند كه او عمر را امیرمؤمنان خوانده است!!! ولی خبر ندارند كه این بانو، در خانه نبوت بزرگ شده و از سرچشمه نبوت سیراب شده است؛ چگونه ممكن است كسی را كه دست بر ساق او نهاده یا آن را برهنه كرده است و به نظر او مستحق شكستن بینی و سیلی زدن به چشم است را اینگونه با این خطاب احترام آمیز، صدا بزند!!!

مشخص است كه جاعل روایت اول، سزاوار تر است كه بیشتر عذاب شود؛ زیرا در سخن خویش بعد از ذكر سخنان امّ كلثوم و تهدید عمر می گوید كه او به نزد پدرش آمده و ماجرا را نقل كرده و می گوید: پدر! من را به نزد پیرمردی پلید فرستادی!

آیا این پیرمرد كه چنین كار زشتی كرده است، سزاوار است كه با وصف امیرمؤمنان مورد خطاب قرار گیرد؟

به طور قطع چنین نیست و این دروغی واضح است و خداوند نیرنگ نیرنگ بازان را به انجام نمی رساند.

الموسوی الهندی، السید ناصر حسین (معاصر)، إفحام الأعداء والخصوم بتكذیب ما افتروه علی سیدتنا امّ كلثوم علیها سلام الحی القیوم، ج1، ص 169، تقدیم وتحقیق وتعلیق الدكتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مكتبة نینوی الحدیثة ـ طهران.

عمر در مقابل اهانت مغیره به ام كلثوم، سكوت كرد:

اهل سنت ادعا می كنند كه عمر با امّ كلثوم ازدواج كرده است، اگر چنین مطلبی صحت دارد، چرا هنگامی كه مغیرة بن شعبه به امّ كلثوم توهین می كند، غیرتش به جوش نمی آید و از همسرش دفاع نمی كند.

ابن خلكان در وفیات الأعیان می نویسد:

ثم إن أم جمیل وافقت عمر بن الخطاب رضی الله عنه بالموسم والمغیرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه المرأة یا مغیرة قال نعم هذه أم كلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بكرة كذب علیك وما رأیتك إلا خفت أن أرمی بحجارة من السماء.

ام جمیل (كسی كه سه نفر شهادت دادند مغیره با او زنا كرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهایی یافت) در حج، با عمر همراه شده و مغیره نیز در آن زمان در مكه بود. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را می شناسی؟

مغیره در پاسخ گفت: آری این امّ كلثوم دختر علی است!

عمر گفت: آیا خودت را به بی خبری می زنی؟ قسم به خدا من گمان می كنم كه ابوبكرة در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان كه تو را می بینم می ترسم كه از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!

إبن خلكان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بكر (متوفای681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.

و ابوالفرج اصفهانی می نویسد:

حدثنا ابن عمار والجوهری قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن یحیی بن زكریا عن مجالد عن الشعبی قال كانت أم جمیل بنت عمر التی رمی بها المغیرة بن شعبة بالكوفة تختلف إلی المغیرة فی حوائجها فیقضیها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغیرة هناك فقال له عمر أتعرف هذه قال نعم هذه أم كلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بكرة كذب علیك وما رأیتك إلا خفت أن أرمی بحجارة من السماء

ام جمیل همان كسی است كه مغیره را به زنای با او متهم كردند و در كوفه به نزد مغیره رفته و كارهای او را انجام می داد! این زن در زمان حج با مغیره و عمر همراه شد. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را می شناسی؟ پاسخ داد: آری این امّ كلثوم دختر علی است!

عمر گفت : آیا در مقابل من خود را به بی خبری می زنی؟ قسم به خدا من گمان ندارم كه ابوبكرة در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمی بینم، مگر آنكه می ترسم از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!

الأصبهانی، أبو الفرج (متوفای356هـ)، الأغانی، ج 16، ص 109، تحقیق: علی مهنا وسمیر جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.

زنا كردن مغیره با امّ جمیل، مشهور و معروف و امّ جمیل به بدكاره بودن شهره شهر و انگشت نمای عام و خاص بود. چرا هنگامی كه مغیرة بن شعبه، دختر رسول خدا بود، با چنین زنی زناكاری مقایسه می كند، خلیفه دوم او را مجازات نمی كند؟

اگر همسر او بود، باید غیرتش به جوش می آمد و از همسرش دفاع می كرد.

محور پنجم: بررسی و تحلیل بهانه عمر برای ازدواج:

طبق ادعای اهل سنت، هنگامی كه خلیفه دوم به خواستگاری امّ كلثوم رفت، امیر مؤمنان علیه السلام خردسال بودن او را بهانه و از پذیرش ازدواج خودداری كرد؛ اما خلیفه دوم اصرار و دلیلی آورد كه امیر مؤمنان پذیرفت!!!.

عبد الرزاق صنعانی می نویسد:

تزوج عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وهی جاریة تلعب مع الجواری فجاء إلی أصحابه فدعوا له بالبركة فقال إنی لم أتزوج من نشاط بی ولكن سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول إن كل سبب ونسب منقطع یوم القیامة إلا سببی ونسبی فأحببت أن یكون بینی وبین نبی الله صلی الله علیه وسلم سبب ونسب

عمر بن خطاب با امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب ازدواج كرد. امّ كلثوم دختری كوچك بود كه با دیگر دختران بازی می كرد! عمر به نزد یاران خویش آمده و آن ها برای او طلب بركت كردند.

عمر گفت: علت ازدواج من به خاطر شور و شوق جوانی نیست! اما از رسول خدا (ص) شنیده ام كه می فرمود: هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع خواهد شد، مگر سبب و نسب من! و من دوست داشتم كه بین من و پیامبر سبب و نسبی باشد.

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 164، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

در حالی كه به اتفاق شیعه و سنی، رسول خدا صلی الله علیه وآله با دختر عمر ازدواج كرده است و نسب عمر از این طریق با رسول خدا متصل شده است؛ بنابراین چه دلیلی دارد كه دو باره با امّ كلثوم ازدواج نماید.

فرقی نمی كند كه شما داماد كسی باشی یا او داماد شما باشد، در هر حال خویشاوندی برقرار می شود و اگر خویشاوندی رسول خدا در قیامت برای كسی فایده داشته باشد، با ازدواج حفصه با رسول خدا محقق شده است.

بنابراین، بهانه خویشاوندی با رسول خدا از طریق ازدواج عمر با امّ كلثوم دروغ است و این سبب می شود كه اصل ازدواج نیز دروغ باشد.

سید ناصر حسین لكنوی در این باره می گوید:

وأما ما وقع فی هذا الخبر المكذوب أن عمر قال للأصحاب: إن رسول الله ( ص ) قال: كل نسب وسبب منقطع یوم القیامة إلا نسبی وسببی، وكنت قد صحبته فأحببت أن یكون هذا أیضا.

فمردود لأن اتصال السبب من رسول الله ( ص ) لعمر بعد الصحبة كان حاصلا بلا شبهة عند أهل السنة من جهة أبنته حفصة: فإنها كانت من أزواج رسول الله ( ص )، وهذا الاتصال یكفی له أن كان عمر بن الخطاب مؤمنا مصدقا لقوله، وإن لم یكن مؤمنا مصدقا للرسول ( ص ) فما یزیده هذا الاتصال الذی طلبه من علی ( ع ) وهو محرم علیه بوجوه عدیدة غیر تقصیر وتخسیر كما لا یخفی علی من له حظ من الإیمان، ونصیب.

اما آنچه در این روایت دروغین آمده است، كه عمر به یاران خویش گفت: به درستی كه رسول خدا فرمودند: تمام سبب و نسب ها در روز قیامت جز سبب و نسب من قطع خواهد شد؛ و من از صحابه حضرت بودم و دوست داشتم كه سبب و نسب هم داشته باشم!

این به طور قطع باطل است؛ زیرا اتصال سببی بین عمر و رسول خدا (ص) پس از صحابی شدن او، بدون هیچ شبهه ای نزد اهل سنت از طرف دختر عمر حفصه، حاصل شده است. زیرا او از همسران رسول خدا (ص) بوده است و همین یك اتصال، در صورتی كه عمر به سخنان رسول خدا (ص) ایمان داشته باشد، برای ایجاد ارتباط با رسول خدا كفایت می كرد.

و اگر به سخنان رسول خدا (ص) ایمان نداشت، تكرار این اتصال برای او، با خواستگاری از دختر علی نیز فایده ای به او نمی رساند؛ جدای از اینكه ازدواح با این دختر از چند جهت برای عمر حرام بوده است؛ و كسی كه بهره ای از ایمان برده باشد، به خوبی این مطلب را درك می كند (اشاره به بحث عدم كفائت كه به صورت مفصل بحث خواهد شد)

الموسوی الهندی، السید ناصر حسین (معاصر)، إفحام الأعداء والخصوم بتكذیب ما افتروه علی سیدتنا امّ كلثوم علیها سلام الحی القیوم، ج1، ص 140، تقدیم وتحقیق وتعلیق الدكتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مكتبة نینوی الحدیثة ـ طهران.

محور ششم: مخالفت با سنت رسول خدا:

خداوند در قرآن كریم خطاب به همه مؤمنین فرموده است:

لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فیِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرًا. الأحزاب / 21.

مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیكویی بود؛ برای آن ها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می كنند.

در این آیه خداوند خطاب به مؤمنین می فرماید كه پیامبر در همه جا برای شما اسوه است و مقصود از اسوه در باره رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) پیروی كردن از او است، و اگر تعبیر به " لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ " شده است و استقرار و استمرار در گذشته را افاده می كند، برای این است كه اشاره كند این وظیفه همیشه ثابت است، و همیشه باید آن حضرت الگوی شما باشد. و نیز معنای آیه این است كه یكی از فلسفه های رسالت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و ایمان آوردن به او، این است كه به ایشان تأسی كنید، هم در گفتارش و هم در رفتارش .

رد خواستگاری أبو بكر و عمر توسط رسول خدا (ص):

این مطلب نیز قطعی است كه هنگامی كه عمر و ابوبكر به خواستگاری حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند، پیامبر اسلام دست رد بر سینه آن ها زد و از آن دو روی گرداند. در حقیقت می خواست به آن دو بگوید كه شما لیاقت این را ندارید كه با خانواده رسول خدا رابطه خویشاوندی برقرار كنید، نه تناسب سنی با حضرت زهرا دارید و نه تناسب دینی ایمانی، و نه اخلاقی و نسبی و...

ابن حجر هیثمی در باب 11 از صواعق محرقه كه آن را بر ضد شیعه نوشته است، می گوید:

وأخرج أبو داود السجستانی أن أبا بكر خطبها فأعرض عنه صلی الله علیه وسلم ثم عمر فأعرض عنه فأتیا علیا فنبهاه إلی خطبتها فجاء فخطبها.

ابو داوود سجستانی نقل كرده است كه ابوبكر از حضرت زهرا خواستگاری كرد، رسول گرامی اسلام از او روی گرداند، سپس عمر خواستگاری كرد و رسول خدا از او نیز روی گرداند...

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 471، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.

ابن حبان در صحیحش و نسائی در سننش می نویسند:

أخبرنا الْحُسَیْنُ بن حُرَیْثٍ قال حدثنا الْفَضْلُ بن مُوسَی عن الْحُسَیْنِ بن وَاقِدٍ عن عبد اللَّهِ بن بُرَیْدَةَ عن أبیه قال خَطَبَ أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ رضی الله عنهما فَاطِمَةَ فقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم أنها صَغِیرَةٌ فَخَطَبَهَا عَلِیٌّ فَزَوَّجَهَا منه.

عبد الله بن بریده از پدرش نقل می كند كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگاری كردند، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به آن ها فرمود: فاطمه خردسال است، سپس علی علیه السلام خواستگاری نمود، پیامبر او را به ازدواج علی علیه السلام درآورد.

النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303 هـ)، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ج 1، ص 136، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ؛

النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن، المجتبی من السنن، ج 6، ص 62، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الثانیة، 1406 - 1986؛

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 15، ص 399، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م؛

الهیثمی، أبو الحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، موارد الظمآن إلی زوائد ابن حبان، ج 1، ص 549، تحقیق: محمد عبد الرزاق حمزة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، النكت الظراف علی الأطراف (تحفة الأشراف)، ج 2، ص 83، تحقیق: عبد الصمد شرف الدین، زهیر الشاویش، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثانیة، 1403 هـ - 1983 م؛

ملا علی القاری، علی بن سلطان محمد، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج 11، ص 259، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م .

حاكم نیشابوری پس از نقل این حدیث می گوید:

هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه.

این حدیث، طبق شرائطی كه بخاری و مسلم در صحت روایت قائل بودند صحیح؛ اما آن دو نقل نكرده اند.

النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفای405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج 2، ص 181، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.

بنابراین، طبق آن چه گذشت، سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله ندادن دختری از اهل بیت به ابوبكر و عمر است و امكان ندارد كه امیرمؤمنان علیه السلام با این سنت مخالفت كرده باشد.

احیاء سنت جاهلی توسط عمر:

یكی دیگر از عوارض اثبات ازدواج امّ كلثوم با عمر، این است كه ثابت می كند، عمر بن الخطاب پس از گذشت سی سال از بعثت نبی مكرم اسلام و چندین سال خلافت بر مسلمین و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، هنوز مبلّغ سنت های جاهلی بوده و نتوانسته سنت های زشت جاهلی را فراموش كند؛ با این كه رسول خدا صلی الله علیه وآله صریحاً او و دیگر مسلمانان را از همان سنت جاهلی منع كرده است.

ابن سعد در الطبقات الكبری می نویسد: پس از آن كه عمر امّ كلثوم را از امام علی (علیه السلام) خواستگاری كرد، به مهاجرین و انصاری كه در كنار قبر پیامبر نشسته بودند گفت:

رفئونی فرفؤوه وقالوا بمن یا أمیر المؤمنین قال بابنة علی بن أبی طالب.

به من تبریك بگویید، پس به او تبریك گفته و پرسیدند، در باره چه كسی تبریك بگوییم؟ عمر گفت: به خاطر ازدواج با دختر علی.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بیروت؛

الخراسانی، سعید بن منصور (متوفای227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 172، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م؛

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای463 هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1955، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای608هـ)، التذكرة الحمدونیة، ج 9، ص 309، تحقیق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولی، 1996م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 425، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م؛

الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بكر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 259؛

الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك (متوفای764هـ)، الوافی بالوفیات، ج 15، ص 23، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفی، ناشر: دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 294، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

تبریك گفتن با عبارت " رفئونی" یا " بالرفاء والبنین " در زمان جاهلیت مرسوم بود؛ هنگامی كه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مبعوث شدند، از این عمل نهی كردند؛ چنانچه نووی تصریح می كند:

وكانت ترفئة الجاهلیة أن یقال ( بالرفاء والبنین ) ثم نهی النبی صلی الله علیه وسلم عنها.

تبریك گفتن جاهلیت به این صورت بود كه می گفتند: " بالرفاء والبنین "، سپس پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از آن نهی كرد.

النووی، أبی زكریا محیی الدین (متوفای676 هـ)، المجموع، ج 16، ص 205، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، التكملة الثانیة.

و عینی، یكی دیگر از شارحین صحیح بخاری در كتاب عمدة القاری می نویسد:

قوله: ( بارك الله لك ) وهذه اللفظة ترد القول: بالرفاء والبنین، لأنه من أقوال الجاهلیة، والنبی صلی الله علیه وسلم كان یكره ذلك لموافقتهم فیه، وهذا هو الحكمة فی النهی.

" بارك الله لك " سخنی است كه گفتن " بالرفاء والبنین " را رد می كند؛ چرا كه این جمله از سخنان عصر جاهلیت بوده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از گفتن این كلمه بدش می آمد و دلیل نهی پیامبر هم به جهت مخالفت با سنن جاهلی بود.

العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 20، ص 146، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

جالب اینجاست كه طبق روایات اهل سنت، عقیل بن ابی طالب، كه در سال هشتم هجرت كرده و پس از آن به علت مریضی از بسیاری از حوادث و وقایع آن زمان دور ماند و بسیاری از سخنرانی های رسول خدا را درك نكرد، از این تحریم با خبر است! اما طبق روایات اهل سنت عمر و اطرافیان او و مهاجرین نخستین، از این نهی خبر ندارند!

خرج إلی رسول الله مهاجرا فی أول سنة ثمان فشهد غزوة مؤتة ثم رجع فعرض له مرض فلم یسمع له بذكر فی فتح مكة ولا الطائف ولا خیبر ولا فی حنین

او در ابتدای سال هشتم هجرت كرده و در جنگ موته حاضر بود؛ سپس بازگشت و مریض شد و به همین سبب دیگر نه در فتح مكه و طائف و خیبر و حنین هیچ خبری از او نیست!

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 4، ص 43، ناشر: دار صادر - بیروت.

احمد بن حنبل در مسند خود می نویسد:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا الْحَكَمُ بن نَافِعٍ حدثنا إسماعیل ابن عَیَّاشٍ عن سَالِمِ بن عبد بن عبد اللَّهِ عن عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدِ بن عَقِیلٍ قال تَزَوَّجَ عَقِیلُ بن أبی طَالِبٍ فَخَرَجَ عَلَیْنَا فَقُلْنَا بِالرِّفَاءِ وَالْبَنِینِ فقال مَهْ لاَ تَقُولُوا ذلك فان النبی صلی الله علیه وسلم قدنهانا عن ذلك وقال قُولُوا بَارَكَ الله فِیكَ وَبَارَكَ الله فیها

عقیل بن ابی طالب ازدواج كرد؛ ما به او گفتیم "بالرفاء والبنین"؛ به ما گفت: هان! مبادا چنین بگویید؛ كه پیامبر (ص) ما را از گفتن این سخنان نهی كرده است؛ بگویید خداوند به تو و به آن زن بركت دهد.

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 201، ح1738، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

آیا اهل سنت قبول می كنند كه عمر بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تلاش می كند كه سنت های عصر جاهلی را دو باره زنده كند؟ مگر پیامبر از این عمل نهی نكرده بود؟

جالب این است كه برخی از عالمان اهل سنت كه از زشتی این كار به خوبی آگاه بوده و آن را مخالف سنت قطعی رسول خدا تشخیص داده اند، برای دفاع از آبروی خلیفه دوم، توجیهات شگفت آور، خنده داری كرده و عذری بدتر از اصل گناه آورده اند.

حلبی در سیره خود می نویسد:

أن سیدنا عمر بن الخطاب رضی الله عنه جاء إلی مجلس المهاجرین الأولین فی الروضة فقال رفئونی فقالوا ماذا یا أمیر المؤمنین قال تزوجت أم كلثوم بنت علی هذا كلامه ولعل النهی لم یبلغ هؤلاء الصحابة حیث لم ینكروا قوله كما لم یبلغ سیدنا عمر رضی الله تعالی عنهم.

سرور ما عمر بن خطاب به مجلس مهاجرین نخستین بین قبر شریف و محراب پیامبر آمده و گفت: به من بگویید "بالرفاء والبنین".

آنان گفتند: ای امیرمؤمنان! چه شده است؟ در پاسخ گفت: من با امّ كلثوم دختر علی ازدواج كرده ام.

شاید نهی رسول خدا (ص) به این گروه از صحابه نرسیده است كه به عمر اشكال نگرفته اند! همانطور كه به سرور ما عمر! نیز نرسیده است.

الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2، ص 42، ناشر: دار المعرفة - بیروت - 1400هـ.

این توجیه حلبی در حقیقت توهینی بدتر از اصل ماجرا است؛ چرا كه ثابت می كند خلیفه دوم پس از چندین سال حكومت بر مسلمانان و جانشینی رسول خدا، هنوز با مسائل و احكام شایع الهی آشنائی ندارد. آیا چنین كسی می تواند بر مسند خلافت نشسته و مسلمانان را به صراط مستقیم الهی رهنمون سازد؟

و شگفت آور تر این كه ادعا شده "مهاجرین الأولین" نیز از این حكم با خبر نبوده اند!!!.

آیا می توان پذیرفت صحابه ای كه بیش از بیست سال با رسول خدا زندگی كرده اند، از این حكم خداوند بی خبر باشند؟

آیا چنین كسانی می توانند مرجعیت دینی مسلمانان را پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله به عهده بگیرند؟

از كجا معلوم كه دیگر احكام الهی نیز به همین سرنوشت دچار نشده باشد؟

جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا حرام است:

دانشمندان اهل سنت برای خرده گیری از امیرمؤمنان علیه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت در زمانی كه فاطمه سلام الله علیها همسر او بود، دختر ابوجهل را نیز خواستگاری كرد. این امر باعث شد كه صدیقه طاهره ناراحت شده و شكایت خود را پیش پیامبر ببرد!! پیامبر اسلام هنگامی كه از این قضیه با خبر شدند، با عصبانیت به مسجد آمد و فرمود:

وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، وَإِنِّی أَكْرَهُ أَنْ یَسُوءَهَا، وَاللَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُل وَاحِد ". فَتَرَكَ عَلِیٌّ الْخِطْبَةَ.

فاطمه پاره تن من است، دوست ندارم چیزی ناراحتش كند، به خدا سوگند! دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در یكجا جمع نمی شوند. پس از این بود كه علی از خواستگاری دختر ابوجهل منصرف شد.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1364 ح 3523، كتاب فضائل الصحابة، ب 16، باب ذِكْرُ أَصْهَارِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم مِنْهُمْ أَبُو الْعَاصِ بْنُ الرَّبِیعِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و در روایت دوم آمده است كه آن حضرت فرمود:

إِنَّ بَنِی هِشَامِ بن الْمُغِیرَةِ اسْتَأْذَنُوا فی أَنْ یُنْكِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِیَّ بن أبی طَالِبٍ فلا آذَنُ ثُمَّ لَا آذَنُ ثُمَّ لَا آذَنُ إلا أَنْ یُرِیدَ بن أبی طَالِبٍ أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْكِحَ ابْنَتَهُمْ فَإِنَّمَا هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی یُرِیبُنِی ما أَرَابَهَا وَیُؤْذِینِی ما آذَاهَا.

فرزندان هشام بن مغیره اجازه گرفتند تا دخترشان را به همسری علی در آورند، اجازه ندادم، اجازه ندادم، اجازه ندادم، مگر آنكه علی بخواهد دخترم را طلاق دهد و با دختر آنان ازدواج كند. فاطمه پاره تن من است، هرچیز او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است، هرچیز او را اذیت كند، مرا اذیت كرده است.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 5، ص 2004، ح4932، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب ذَبِّ الرَّجُلِ عن ابْنَتِهِ فی الْغَیْرَةِ وَالْإِنْصَافِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

از آن جایی كه بحث تنقیص مقام امیرمؤمنان علیه السلام در میان است، عالمان اهل سنت این قضیه را با آب و تاب فراوانی نقل كرده و آن را دلیل بر غضب فاطمه سلام الله علیها بر امیرمؤمنان علیه السلام دانسته اند.

حال پرسش ما این است كه اگر واقعا جمع بین دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا حرام است و رسول خدا به همین خاطر امیرمؤمنان را از خواستگاری دختر ابوجهل بازداشته است ، چرا خلیفه دوم این عمل را مرتكب شده است.

فاطمه دختر ولید بن مغیره، از كسانی است كه خلیفه دوم با او در سال هیجدهم هجری؛ یعنی در همان زمانی كه امّ كلثوم همسر او بوده، ازدواج كرده است.

و ولید بن مغیره، از روسای كفار قریش، و از كسانی است كه در جنگ بدر كشته شده و در ذم او آیه "ذرنی ومن خلقت وحیدا" نازل شده است!

ابن سعد در الطبقات الكبری می نویسد:

عبد الرحمن بن الحارث بن هشام بن المغیرة بن عبد الله بن عمر بن مخزوم بن یقظة بن مرة وأمه فاطمة بنت الولید بن المغیرة بن عبد الله بن عمر بن مخزوم ویكنی عبد الرحمن أبا محمد وكان بن عشر سنین حین قبض النبی صلی الله علیه وسلم ومات أبوه الحارث بن هشام فی طاعون عمواس بالشام سنة ثمانی عشرة فخلف عمر بن الخطاب علی امرأته فاطمة بنت الولید بن المغیرة وهی أم عبد الرحمن بن الحارث

عبد الرحمن بن حارث بن هشام بن مغیرة... مادر او فاطمه دختر ولید بن مغیره است؛ هنگامی كه رسول خدا از دنیا رفت ده ساله بود؛ پدرش حارث بن هشام، در طاعون عمواس در سال 18 از دنیا رفت و عمر با همسر او فاطمه دختر ولید بن مغیره كه مادر عبد الرحمن بود ازدواج كرد!

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 5، ص 5، ناشر: دار صادر - بیروت.

ابن حجر عسقلانی نیز در ترجمه عبد الرحمن بن الحارث بن هشام شبیه همین سخنان را تكرار می كند:

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 5، ص 29، رقم: 6204، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

اگر جمع بین دختر رسول خدا و دشمن خدا حرام است، چرا خلیفه دوم این كار حرام را انجام داده است؟

ولید بن مغیره و ابوجهل، از سرسخت ترین دشمنان رسول خدا بوده اند، پس اگر ازدواج با دختر ابوجهل برای امیرمؤمنان علیه السلام حرام بوده، ازدواج با دختر ولید بن مغیره نیز برای خلیفه دوم حرام است.

آیا اهل سنت می پذیرند كه خلیفه دوم مرتكب این عمل حرام شده باشد؟

نتیجه:

با این توضیحات، آیا امكان دارد كه امیرمؤمنان علیه السلام بر خلاف سنت رسول خدا كاری را انجام دهد؛ با این كه خود امام علی علیه السلام در نهج البلاغه، خطبه قاصعه می فرماید:

وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی كُلِّ یَوْم مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالِاقْتِدَاءِ.

من دنبال او می رفتم همان گونه كه بچه شتر دنبال مادرش می رود، آن بزرگوار هر روز برای من پرچمی از اخلاق فاضله خود بر می افراشت و مرا به پیروی از آن دستور می داد.

نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 198.

در نتیجه قبول چنین ازدواجی از سوی امیرمؤمنان علیه السلام مخالفت با سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم محسوب می شود و امكان ندارد كه امیرمؤمنان علیه السلام با سنت رسول خدا مخالفت كرده باشد.

محور هشتم: عمر با ام كلثوم "كفو" نبود:

با بررسی شخصیت دینی، اخلاقی و نسبی خلیفه دوم و مقایسه آن با شخصیت امّ كلثوم، به این نتیجه می رسیم كه این دو از هیچ نظر با یكدیگر همشأن نبوده اند.

امّ كلثوم دختر رسول خدا بود در دامان صدیقه شهیده بزرگ شده بود؛ اما خلیفه دوم (بنا بر اعتراف اهل سنت) دو سوم عمرش را در بت پرستی گذرانده و در دامان زنی همچون حنتمه بزرگ شده است.

اخلاق تند و خشونت ذاتی خلیفه دوم را عالمان بزرگ اهل سنت با صراحت نقل كرده اند؛ در حالی كه امّ كلثوم كودك خردسال و از خانواده ای است كه رعایت اخلاق و آداب اسلامی برای همه جهانیان اسوه بوده است:

امّ كلثوم در خوشبینانه ترین حالت هفت یا هشت سال بیشتر نداشته؛ ولی خلیفه دوم حد اقل پنجاه و هفت ساله بوده.واقعاً چه تشابهی بین این دو وجود دارد؟

ما این تشابهات را دسته بندی و دلیل عدم شأنیت خلیفه دوم را با امّ كلثوم از دیدگاه اهل سنت بررسی خواهیم كرد.

غیر هاشمی، كفو هاشمی نیست:

برخی از عالمان اهل سنت تصریح كرده اند كه در ازدواج، تناسب دینی و حتی نسبی نیز ضرور است و غیر قریش نمی توانند با دختران قرشی و همچنین غیر بنی هاشم نمی توانند با دختران بنی هاشم ازدواج كنند؛ چرا كه بنی هاشم به خاطر وجود رسول خدا صلی الله علیه وآله قوم برتر هستند و هیچ قومی از نظر فضیلت با آن ها برابری نمی كند.

به همین دلیل بود كه امیرمؤمنان علیه السلام می فرمود: من دخترانم را برای فرزندان جعفر كنار گذاشته ام و جز به آن ها به كسی دیگر دختر نخواهم داد.

أَنَّ عُمَرَ خَطَبَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ابْنَتَهُ أُمَّ كُلْثُومٍ فَقَالَ عَلِیٌّ إِنَّمَا حَبَسْتُ بَنَاتِی عَلَی بَنِی جَعْفَرٍ.

عمر بن خطاب، از علی بن ابی طالب دخترش امّ كلثوم را خواستگاری كرد؛ علی در پاسخ گفت: من دختران خویش را برای ازدواج با پسران جعفر از ازدواج منع كرده ام.

الخراسانی، سعید بن منصور (متوفای 227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 172، ح520، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر:الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بیروت.

بجیرمی شافعی، از دانشمندان متأخر اهل سنت (متوفای 1221هـ) تصریح می كند كه امتناع رسول خدا از دادن حضرت زهرا به خلیفه اول و دوم به خاطر این بود كه آن ها از نظر نسبی با خاندان رسول خدا همتا نبودند:

وفی شرح الخصائص: وخُصّ أن آله لا یكافئهم فی النكاح أحد من الخلق وأما تزویج فاطمة لعلیّ، فقیل: إنه لم یكن إذ ذاك كفؤاً لها سواه... وزوّجت له بأمر الله لما رواه الطبرانی عن ابن مسعود: أنه لما خطبها منه أبو بكر وعمر ردهما وقال: ( إن الله أمرنی أن أُزَوّج فاطِمَةَ مِنْ عَلیّ ) وزوجها له فی غیبته علی المختار ویمكن أنه وكل واحداً فی قبول نكاحه فلما جاء أخبره بأن الله تعالی أخبره بذلك فقال رضیت.

در شرح خصائص آمده است كه "از خصوصیات پیامبر (صلی الله علیه وآله) آن است كه هیچ كس با خاندان او در ازدواج هم شان نیست؛ اما در باره ازدواج علی با فاطمه، گفته شده است كه فاطمه جز او همتایی نداشت و به خاطر امر الهی با او ازدواج كرد. زیرا طبرانی از ابن مسعود روایت می كند كه هنگامی كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگاری كردند، رسول خدا آن دو را رد كرده و فرمود خداوند به من دستور داده است كه فاطمه را به ازدواج علی در آوردم؛ و او را در غیاب علی كه برگزیده خدا برای این ازدواج بود، به همسری او در آورد؛ و ممكن است كه رسول خدا شخصی را وكیل در قبول ازدواج از جانب علی كرده باشد؛ و هنگامی كه پیامبر به علی گفت كه خداوند او را به این كار مامور كرده است، راضی شد.

البجیرمی الشافعی، سلیمان بن محمد بن عمر (متوفای1221هـ)، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب ج 4، ص 89، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت/ لبنان - 1417هـ ـ 1996م، الطبعة: الأولی.

و در حاشیه خود بر منهج الطلاب می نویسد:

فَالنَّسَبُ مُعْتَبَرٌ بِالْآبَاءِ إلَّا أَوْلَادُ بَنَاتِهِ، صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَإِنَّهُمْ یُنْسَبُونَ إلَیْهِ فَلَا یُكَافِئُهُمْ غَیْرُهُمْ ح ل ( قَوْلُهُ وَاصْطَفَانِی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ ) فِیهِ دَلَالَةٌ عَلَی بَعْضِ الْمُدَّعَی وَهُوَ قَوْلُهُ وَلَا غَیْرُ هَاشِمِیٍّ وَمُطَّلِبِیٍّ كُفُؤًا لَهُمَا.

نسب تنها از جانب پدران به حساب می آید؛ مگر در فرزندان دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم. زیرا این دختران به رسول خدا منسوب بوده و به همین سبب غیر از ایشان كسی همتایشان نیست. كلام رسول خدا كه فرموده اند "خداوند من را از بنی هاشم برگزید" دلالت بر مقداری از این مدعا دارد، یعنی غیر هاشمی كفو هاشمی و غیر مطلبی، كفو مطلبی نیست!

البجیرمی الشافعی، سلیمان بن محمد بن عمر (متوفای1221هـ)، حاشیة البجیرمی علی منهج الطلاب، ج 3، ص 417، ناشر: المكتبة الإسلامیة - دیار بكر - تركیا.

طبق سخن بجیرمی، رسول خدا به این دلیل فاطمه زهرا سلام الله علیها را به آن دو نداد كه از نظر قومی با بنی هاشم كفو نبودند؛ پس ندادن دختر هاشمی به غیر هاشمی سنت رسول خدا است. آیا امیرمؤمنان علیه السلام می تواند بر خلاف این سنت عمل نماید؟

مقدسی حنبلی به نقل از احمد بن حنبل می نویسد:

وعنه [احمد بن حنبل] أن غیر قریش لا یكافئهم وغیر بنی هاشم لا یكافئهم لقول النبی (ص) إن الله اصطفی كنانة من ولد إسماعیل واصطفی من كنانة قریشا واصطفی من قریش بنی هاشم واصطفانی من بنی هاشم.

از احمد بن حنبل نقل شده است كه غیر قریشی، كفو قریشی نیست؛ و غیر بنی هاشمی، كفو بنی هاشمی نیست؛ زیرا رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند من را از كنانه از نسل اسماعیل برگزید؛ و از میان كنانه قریش را برگزید و از میان قریش بنی هاشم را برگزید و از میان بنی هاشم من را برگزید.

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفای620هـ)، الكافی فی فقه الإمام المبجل أحمد بن حنبل، ج 3، ص 31، ناشر: المكتب الاسلامی - بیروت.

شهاب الدین قلیوبی نیز تصریح می كند كه هیچ قومی با احرار بنی هاشم نمی توانند كفو باشند:

قوله: ( وبنو هاشم إلخ ) نعم الأشراف الأحرار منهم لا یكافئهم غیرهم، وخرج بالأحرار ما لو تزوج هاشمی برقیقة بشرطه، وولدت بنتا فهی مملوكة لسید الأمة وله تزویجها برقیق ودنیء النسب وإن كانت هاشمیة لأن تزویجها بالملكیة، ولذلك لو زوجها السلطان بذلك لم یصح.

ساداتی كه آزاد باشند، هیچ كس كفو آنان نیست. قید آزاد، موردی را استثنا می كند كه یك هاشمی، با یك كنیز ازدواج كند؛ اما مولا شرط كند كه فرزند غلام او باشد؛ اگر این شخص دختری به دنیا آورد، این دختر، كنیز صاحب مادرش می شود؛ و مالك می تواند او را به برده و یا شخصی با نسب پایین تزویج كند. حتی اگر هاشمی باشد؛ زیرا او برده است. و به همین سبب حتی اگر سلطان بخواهد او را به عقد غیر هاشمی در آورد نمی تواند! (زیرا برده سلطان نیست)

القلیوبی، شهاب الدین أحمد بن أحمد بن سلامة (متوفای1069هـ)، حاشیتان. قلیوبی: علی شرح جلال الدین، المحلی علی منهاج الطالبین، ج 3، ص 236 تحقیق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.

آیا می توان خانواده و نسب عمر را با نسب امّ كلثوم مقایسه كرد؟ آیا صهاك با حضرت خدیجه، و حنتمه با حضرت زهرا كه سیده زنان اهل بهشت است، می تواند یكسان باشد؟ آیا خطّاب را می توان با رسول اكرم و امیرمؤمنان علیهما السلام برابر دانست؟

اگر امّ كلثوم را دختر امیرمؤمنان بدانیم، به هیچ وجه نمی توان ادعا كرد كه عمر با آن حضرت كفو بوده است!!!

جالب این است كه حتی خود خلیفه دوم نیز كفائت نسبی را شرط ازدواج می داند و از پیوند افرادی كه از خانواده پست بودند با خانواده های اصیل جلوگیری می كردند.

سرخسی حنفی از بزرگان اهل سنت در كتاب المبسوط می نویسد:

وبلغنا عن عمر رضی الله عنه أنه قال لأمنعن النساء فروجهن الا من الأكفاء... وفیه دلیل أن الكفاءة فی النكاح معتبرة.

از عمر روایت شده كه می گفت: من از ازدواج زنان جلوگیری می كنم؛ مگر این كه با همتای او ( هم كفو او) باشد و این دلیل بر این است كه در ازدواج همتا بودن معتبر است.

السرخسی، شمس الدین أبو بكر محمد بن أبی سهل (متوفای483هـ)، المبسوط، ج 4، ص 196، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

و عبد الرزاق صنعانی می نویسد:

عن إبراهیم بن محمد بن طلحة قال قال عمر بن الخطاب لأمنعن فروج ذوات الأحساب إلا من الأكفاء.

از ابراهیم بن محمد بن طلحه نقل شده است كه عمر می گفت: من از ازدواج افرادی كه دارای شرافت خانوادگی هستند منع می كنم؛ مگر با همتای او باشد.

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 6، ص 152، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 96؛

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفای620هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج 7، ص 26، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1405هـ.

السیواسی، كمال الدین محمد بن عبد الواحد (متوفای681هـ)، شرح فتح القدیر، ج 3، ص 292، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الثانیة.

ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 19، ص 28، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مكتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.

اما آیا خلیفه دوم نیز به این مسأله پایبند بود؟ آیا بین خلیفه دوم و امّ كلثوم تناسب قومی و كفائت نسبی رعایت شده است؟

عدم كفائت سنی عمر با ام كلثوم:

رعایت تناسب سنی یكی از مسائلی است كه باید در ازدواج رعایت شود. و اتفاقا خود خلیفه دوم با ازدواج پیرمردان با دختران جوان مخالف بوده است.

سعید بن منصور در سنن خود می نویسد:

أُتِیَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِامْرَأَةٍ شَابَّةٍ زَوَّجُوهَا شَیْخَاً كَبِیرَاً فَقَتَلَتْهُ، فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ، وَلْیَنْكَحِ الرَّجُلُ لُمَّتَهُ مِنَ النسَاءِ، وَلْتَنْكَحِ المَرْأَةُ لُمَّتَهَا مِنَ الرجَالِ یَعْنِی شِبْهَهَا

زنی جوانی را كه با پیرمردی ازدواج كرده بود و سپس شوهرش را كشته بود، نزد عمر آوردند، عمر گفت: ای مردم از خدا بترسید، هر مردی باید بازنی همسان خودش (هم كفو خودش ) ازدواج كند و هر زنی نیز باید با مردی ازدواج كند كه همسان او هست.

الخراسانی، سعید بن منصور (متوفای227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج 1، ص 243، ح809، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م .

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الكبیر)، ج 14، ص 263

الهیثمی، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ)، الإفصاح عن أحادیث النكاح، ج 1، ص 32، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: دار عمار - عمان - الأردن، الطبعة: الأولی، 1406هـ.

آیا تناسب سنی بین عمر و امّ كلثوم رعایت شده است؟

بنا به نقل اهل سنت این ازدواج در سال هفده هجری اتفاق افتاده است؛ چنانچه ابن أثیر جزری نیز می نویسد:

وفیها أعنی سنة سبع عشرة... تزوج عمر أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب وهی ابنة فاطمة بنت رسول الله ودخل فی ذی القعدة.

در سال هفدهم عمر با امّ كلثوم دختر علی بن ابی طالب كه فرزند فاطمه دختر رسول خدا (ص) بود ازدواج كرده و در ماه ذی القعدة با او عروسی كرد!

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 382، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 19، ص215 ـ 220، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.

أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج 1، ص 111

ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 4، ص236 ـ 237، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.

امّ كلثوم نیز كه در واپسین سال زندگی نبی مكرم به دنیا آمده است در زمان خواستگاری عمر هفت یا هشت سال بیشتر نداشته است. چنانچه ابن سعد در طبقات به این حقیقت اشاره كرده و می نویسد:

تزوجها عمر بن الخطاب وهی جاریة لم تبلغ.

عمر با امّ كلثوم ازدواج كرد؛ در حالی كه هنوز امّ كلثوم به سن بلوغ نرسیده بود.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 463، ناشر: دار صادر - بیروت.

از طرف دیگر عمر بن الخطاب هنگامی كه در سال 23 هـ كشته شد، شصت و سه سال داشته؛ پس در سال 17 هـ، پنجاه و هفت ساله بوده؛ یعنی بین امّ كلثوم و عمر بیش از 50 سال فاصله سنی وجود داشته است.

پرسش ما از اهل سنت این است كه چه تناسبی بین امّ كلثوم هفت ساله و عمر بن خطاب پنجاه و هفت ساله وجود داشته است؟

هنگامی كه ابوبكر و عمر از مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها خواستگاری كردند، پیامبر عدم تناسب سنی را دلیل بر رد خواستگاری آن ها دانست.

ابن حبان در صحیحش و نسائی در سننش می نویسند:

أخبرنا الْحُسَیْنُ بن حُرَیْثٍ قال حدثنا الْفَضْلُ بن مُوسَی عن الْحُسَیْنِ بن وَاقِدٍ عن عبد اللَّهِ بن بُرَیْدَةَ عن أبیه قال خَطَبَ أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ رضی الله عنهما فَاطِمَةَ فقال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم أنها صَغِیرَةٌ فَخَطَبَهَا عَلِیٌّ فَزَوَّجَهَا منه.

عبد الله بن بریده از پدرش نقل می كند كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگاری كردند، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به آن ها فرمود: فاطمه خردسال است، سپس علی علیه السلام خواستگاری نمود، پیامبر او را به ازدواج علی علیه السلام درآورد.

النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای303 هـ)، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ج 1، ص 136، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ؛

النسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن، المجتبی من السنن، ج 6، ص 62، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامیة - حلب، الطبعة: الثانیة، 1406 - 1986

آیا این تناسب سنی، پس از سال ها بین كوچكترین فرزند حضرت زهرا و شیخین به وجود آمده بود؟

امیرمؤمنان علیه السلام، چون موافق با این ازدواج نبود، عین همان سخن پیامبر را كه در هنگام خواستگاری از حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ آن دو فرموه بود، بیان كرده و می گوید: "امّ كلثوم هنوز خردسال است "

ما از این عالمان سنی می پرسیم، چه سنخیت و چه شباهتی بین عمر 57 ساله و امّ كلثوم 7 ساله وجود داشته است؟

چگونه است كه طبق روایات اهل سنت، خلیفه دوم رعایت تناسب سنی را برای دیگران ضروری می دانند و از ازدواج پیرمردان با دختران جوان جلوگیری می كنند؛ اما خود به این قانون پایبند نیست و با دختری كه هنوز به سن بلوغ شرعی نرسیده است، ازدواج می كند؟

آیا این عمل مصداق این آیه نمی شود:

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبرِِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلا تَعْقِلُون البقرة /44.

آیا مردم را به نیكی دعوت می كنید؛ اما خودتان را فراموش می نمایید؛ با این كه شما كتاب (آسمانی) را می خوانید! آیا نمی اندیشید؟!

عدم صلاحیت اخلاقی عمر برای ازدواج با ام كلثوم:

رعایت كفائت اخلاقی، شرطی است كه همه عاقلان به آن پایبند هستند. طبیعی است كه كسی دختر نازدانه اش را به فردی بد اخلاق و عبوس نخواهد داد. از طرف دیگر اخلاق تند عمر با مردم و به ویژه با خانواده اش، مشهور و روشن بوده است؛ به طوری كه همین اخلاق تند عمر او را در بسیاری از خواستگاری ها ناكام گذاشته است. از آن جایی كه ما در مقاله "بررسی آیه محمد رسول الله" به صورت مفصل به این مطلب پرداخته ایم ، از تكرار همه آن ها خودداری و فقط به چند نمونه اشاره می كنیم:

خودداری دختر عتبه از ازدواج با عمر به خاطر برخورد تند او:

مطابق نقل بلاذری، طبری، ابن اثیر و ابن كثیر هنگامی كه یزید بن ابوسفیان از دنیا رفت، عمر از همسرش امّ ابان ـ دختر عتبه ـ خواستگاری كرد؛ وی نپذیرفت و علّت آن را چنین بیان كرد:

لأنّه یدخل عابساً، ویخرج عابساً، یغلق أبوابه، ویقلّ خیره.

عمر بن خطاب عبوس و ترش رو وارد منزل می شود و عبوس و اخمو خارج می گردد؛ درِ خانه را می بندد. (و اجازه بیرون رفتن به همسرش نمی دهد) و خیرش (رسیدگی به همسرش) اندك است.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 260؛

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، عیون الأخبار، ج 1، ص 379؛

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

الشیبانی، أبو الحسن علی بن أبی الكرم محمد بن محمد بن عبد الكریم (متوفای630هـ)، الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 451، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 139،، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.

امتناع دختر ابو بكر از ازدواج با عمر به خاطر اخلاق تند او:

افرادی كه اصرار دارند خلیفه دوم با دختر امیر مؤمنان علیه السلام ازدواج كرده، نه با دختر أبوبكر، دلیل آن را امتناع دختر ابوبكر به خاطر اخلاق تند و خشونت ذاتی خلیفه دوم دانسته اند:

مطابق نقل ابن عبدالبر، امّ كلثوم دختر ابوبكر به خواهرش عایشه گفت:

تو می خواهی من به ازدواج كسی درآیم كه تندخویی و سخت گیری او را در زندگی می دانی؟!

سپس افزود:

والله لئن فعلتِ لأخرجنّ إلی قبر رسول الله ولأصیحنّ به

به خدا سوگند اگر مرا به این كار وادار كنی، كنار قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می روم و آنجا (به عنوان اعتراض) فریاد خواهم كشید.

إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1807، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412هـ.

می بینیم كه حتی دختر كم سنّ و سالی همانند امّ كلثوم دختر ابوبكر، با آن كه عمر، هم خلیفه مسلمین است و هم با پدرش ابوبكر بسیار دوست و همراه بود؛ ولی حاضر به ازدواج با وی نمی شود.

حال چگونه امكان دارد كه امیر مؤمنان علیه السلام این ویژگی اخلاقی عمر را نادیده بگیرد و دختر خردسالش به دست او بسپارد؟

عمر همسرش را كتك می زد:

یكی از ویژگی های اخلاقی خلیفه دوم این بود كه همواره زنانش را كتك می زد. ابن ماجه قزوینی در سنن خود كه یكی از صحاح سته اهل سنت است می نویسد:

از اشعث بن قیس نقل شده است كه گفت:

ضِفْتُ عُمَرَ لَیْلَةً فلما كان فی جَوْفِ اللَّیْلِ قام إلی امْرَأَتِهِ یَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَیْنَهُمَا.

شبی مهمان عمر بودم نیمه های شب دیدم همسرش را كتك می زند؛ برخاستم و او را از كتك زدن همسرش منع كردم. هنگامی كه به بسترش برگشت گفت:

فلما أَوَی إلی فِرَاشِهِ قال لی یا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّی شیئا سَمِعْتُهُ عن رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لَا یُسْأَلُ الرَّجُلُ فِیمَ یَضْرِبُ امْرَأَتَهُ.

ای اشعث! جمله ای از رسول خدا شنیده ام، آن را به خاطرت بسپار (آن جمله این است): كسی حق ندارد از مرد بپرسید كه چرا همسرت را كتك می زنی.

القزوینی، محمد بن یزید أبو عبدالله (متوفای275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 639 ح1986، بَاب ضَرْبِ النِّسَاءِ، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفكر - بیروت؛

المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای643هـ)، الأحادیث المختارة، ج 1، ص 189، تحقیق عبد الملك بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مكتبة النهضة الحدیثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولی، 1410هـ؛

المزی، یوسف بن الزكی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال، ج 18، ص 31، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 493، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1401هـ.

شبیه همین روایت در مسند احمد بن حنبل:

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 1، ص 20 ، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

آیا هیچ عاقلی حاضر می شود دخترش را به كسی بدهد كه می داند او دخترش را كتك خواهد زد؟

با این وضعیت اخلاقی عمر، چگونه ممكن است امیرمؤمنان علیه السلام دخترش را به چنین فرد خشن و بد اخلاق بدهد و با تن دادن به این ازدواج اسباب آزار و اذیت روح رسول خدا و حضرت زهرا سلام الله علیهما را فراهم كند؟

عدم كفائت دینی عمر با ام كلثوم:

طبق نظر اهل سنت، رعایت كفائت دینی نیز یكی از شرائط ازدواج است.

أبو طالب مكی به نقل از سفیان ثوری می نویسد:

وكان الثوری یقول: إذا تزوّج الرجل وقال: أی شیء للمرأة فاعلم أنه لصّ، فلا تزوّجوه، ولا ینكح إلی مبتدع، ولا فاسق، ولا ظالم، ولا شارب خمر، ولا أكل الربا، فمن فعل ذلك فقد ثلم دینه، وقطع رحمه، ولم یحسن الولایة لكریمته، لأنه ترك الإحسان، ولیس هؤلاء أكفاء للحرة المسلمة العفیفة.

ثوری می گفت: هنگامی كه مردی خواستگاری كرده و بگوید كه این زن چقدر مال دارد، بدانید كه او دزد است! و به او دختر ندهید!

همچنین به بدعت گذار و به فاسق و ستمگر، و شارب خمر و رباخوار نباید دختر داد.

اگر كسی چنین كند، دین خویش را نابود كرده و رحم خویش را قطع كرده و سرپرستی دختر خویش را به خوبی انجام نداده است؛ زیرا او نیكی به این دختر را ترك كرده است! اینها همتای دختر آزاد مسلمان عفیف نیستند!

أبو طالب المكی، محمد بن علی بن عطیة الحارثی (متوفای286هـ)، قوت القلوب فی معاملة المحبوب ووصف طریق المرید إلی مقام التوحید، ج 2، ص 414، تحقیق: د.عاصم إبراهیم الكیالی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1426هـ -2005 م.

ابن قدامه مقدسی، برترین فقیه حنابله تصریح می كند كه "كفائت دینی" در ازدواج شرط است و فاسق نمی تواند با عفیفه ازدواج نماید. و سپس به نقل از احمد بن حنبل می نویسد كه هیچ قومی با بنی هاشم كفو نیستند و نمی توانند با آن ها ازدواج نمایند:

فصل: والكفء ذو الدین والمنصب فلا یكون الفاسق كفءا لعفیفة لأنه مردود الشهادة... وعنه [احمد بن حنبل] أن غیر قریش لا یكافئهم وغیر بنی هاشم لا یكافئهم لقول النبی (ص) إن الله اصطفی كنانة من ولد إسماعیل واصطفی من كنانة قریشا واصطفی من قریش بنی هاشم واصطفانی من بنی هاشم.

همتا كسی است كه دین دار و صاحب رتبه باشد؛ به همین سبب فاسق همتای زن عفیف نیست؛ زیرا شهادت فاسق مردود است...

و از احمد بن حنبل نقل شده است كه غیر قریشی، كفو قریشی نیست؛ و غیر بنی هاشمی، كفو بنی هاشمی نیست؛ زیرا رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند من را از كنانه از نسل اسماعیل برگزید؛ و از میان كنانه قریش را برگزید و از میان قریش بنی هاشم را برگزید و از میان بنی هاشم من را برگزید.

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفای620هـ)، الكافی فی فقه الإمام المبجل أحمد بن حنبل، ج 3، ص 31، ناشر: المكتب الاسلامی - بیروت.

روایت مورد استدلال ابن قدامه را مسلم نیشابوری در صحیحش از وَاثِلَةَ بن الْأَسْقَعِ از رسول خدا صلی الله علیه وآله، نقل كرده است.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 4، ص 1782، ح2276، كِتَاب الْفَضَائِلِ، بَاب فَضْلِ نَسَبِ النبی صلی الله علیه وسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

امیر مؤمنان (ع)، خلیفه دوم را فاجر، ستمگر، دروغگو، خیانتكار و... می داند:

طبق سخن ابن قدامه، خلیفه دوم به هیچ وجه نمی تواند با دختر امیر مؤمنان علیه السلام ازدواج كند؛ چرا كه نه از بنی هاشم است و از نظر دینی شباهتی با امّ كلثوم دارد.

این كه از بنی هاشم نیست، جای پرسش ندارد؛ اما دلیل این كه از نظر دینی نیز با امّ كلثوم همشأن نیست، روایات صحیح السندی در كتاب های اهل سنت آن را به اثبات می رساند ؛ هرچند كه ممكن است با وجود صحت سند، این مطالب را قبول نداشته باشند؛ اما این روایات در صحیح ترین كتاب های آن ها با سند صحیح نقل شده است و این اهل سنت هستند كه باید جوابگوی این مطالب باشند.

روایت اول (ظالم فاجر):

عبد الرزاق صنعانی با سند صحیح از خود خلیفه دوم نقل كرده كه خطاب به عباس و امیر مؤمنان علیه السلام گفت كه شما مرا فاجر می دانید:

ثم ولیتها بعد أبی بكر سنتین من إمارتی فعملت فیها بما عمل رسول الله (ص) وأبو بكر وأنتما تزعمان أنی فیها ظالم فاجر....

من بعد از ابوبكر دو سال حكومت كردم و روش رسول و ابوبكر را ادامه دادم؛ اما شما دو نفر مرا ستمگر و فاجر می دانستید.

إبن أبی شیبة الكوفی، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 5، ص 469، ح9772، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.

روایت دوم (كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا):

مسلم نیشابوری نیز به نقل از عمر بن الخطاب در صحیحش می نویسند كه وی خطاب به امام علی علیه السلام و عمویش عباس گفت:

ثُمَّ تُوُفِّیَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- وَوَلِیُّ أَبِی بَكْرٍ فَرَأَیْتُمَانِی كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.

پس از مرگ ابوبكر، من جانشین پیامبر و ابوبكر شدم، شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حلیه گر و گناهكار خواندید.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَیْءِ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

این اعتقاد واقعی امیرمؤمنان علیه السلام نسبت به خلیفه اول و دوم بوده است؛ زیرا امیر مؤمنان علیه السلام گفتار خلیفه را انكار نكرد، هم چنین تعدادی از اصحاب بزرگ كه حضور داشتند همانند: عثمان بن عفان، عبد الرحمن بن عوف، زبیر بن عوام، سعد بن أبی وقاص و... این قضیه را انكار نكردند؛ بویژه این كه این سخن اواخر خلافت عمر بن خطاب انجام گرفته است و دلالت می كند كه حضرت تا آن زمان بر این عقیده پایبند بوده است.

حال آیا امكان دارد كه شخص عاقل دختر نازنینش را به فردی دروغگو، خائن، حیله گر و گناهكار بدهد؟

طبق روایتی كه بخاری در صحیح ترین كتاب اهل سنت پس از قرآن، نقل كرده است، منافق چهار خصلت دارد: دروغگو، خائن، فریبكار و فاجر است. و طبق دو روایتی كه از كتاب های اهل سنت گذشت، تمام این چهار خصلت در خلیفه دوم بوده و امیرمؤمنان علیه السلام آن ها را تأیید كرده است:

حدثنا سُلَیْمَانُ أبو الرَّبِیعِ قال حدثنا إِسْمَاعِیلُ بن جَعْفَرٍ قال حدثنا نَافِعُ بن مَالِكِ بن أبی عَامِرٍ أبو سُهَیْلٍ عن أبیه عن أبی هُرَیْرَةَ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال آیَةُ الْمُنَافِقِ ثَلَاثٌ إذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا وَعَدَ أَخْلَفَ وإذا أؤتمن خَانَ

حدثنا قَبِیصَةُ بن عُقْبَةَ قال حدثنا سُفْیَانُ عن الْأَعْمَشِ عن عبد اللَّهِ بن مُرَّةَ عن مَسْرُوقٍ عن عبد اللَّهِ بن عَمْرٍو أَنَّ النبی (ص) قال أَرْبَعٌ من كُنَّ فیه كان مُنَافِقًا خَالِصًا وَمَنْ كانت فیه خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كانت فیه خَصْلَةٌ من النِّفَاقِ حتی یَدَعَهَا إذا أؤتمن خَانَ وإذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا عَاهَدَ غَدَرَ وإذا خَاصَمَ فَجَرَ تَابَعَهُ شُعْبَةُ عن الْأَعْمَشِ.

از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است كه فرمود: علامت منافق سه چیز است؛ هنگامی كه سخن بگوید، دروغ می گوید؛ و هنگامی كه وعده بدهد، خلف وعده می كند؛ و هنگامی كه به او اطمینان شود، خیانت می كند!

از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است كه فرمودند چهار علامت است كه اگر در كسی باشد او منافق خالص است! و اگر كسی یكی از آن ها را داشته باشد، در او یكی از علامت های نفاق است مگر آنكه این خصوصیت را ترك كند؛ هنگامی كه به او اطمینان می شود خیانت می كند؛ و هنگامی كه سخن بگوید، دروغ می گوید؛ و هنگامی كه پیمان ببندد، حیله می كند؛ و هنگامی كه دشمنی كند، مرتكب فجور می شود!

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 1، ص 21، ح 33 و 34، كِتَاب الْإِیمَانِ، بَاب عَلَامَةِ الْمُنَافِقِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

پس طبق روایاتی كه در كتاب های اهل سنت با سند صحیح نقل شده است ، خلیفه دوم این ویژگی ها را داشته است ؛ بنابراین از آن ها می پرسیم كه آیا منافق می تواند همشأن دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله باشد؟

طبق این روایات كه اهل سنت آن را نقل كرده اند، خلیفه دوم همشأن امّ كلثوم نیست و نمی تواند با او ازدواج كند.

شراب خواری خلیفه، دلیل بر عدم كفائت:

طبق نظر عالمان اهل سنت، دادن دختر به كسی كه شارب خمر است جایز نیست شارب خمر نمی تواند با دختر مسلمان كفو باشد و كسی كه این كار را انجام دهد، در حقیقت قطع رحم كرده است.

گذشت كه ابوطالب مكی به نقل از سفیان ثوری می نویسد:

وكان الثوری یقول: إذا تزوّج الرجل وقال: أی شیء للمرأة فاعلم أنه لصّ، فلا تزوّجوه، ولا ینكح إلی مبتدع، ولا فاسق، ولا ظالم، ولا شارب خمر، ولا أكل الربا، فمن فعل ذلك فقد ثلم دینه، وقطع رحمه، ولم یحسن الولایة لكریمته، لأنه ترك الإحسان، ولیس هؤلاء أكفاء للحرة المسلمة العفیفة.

ثوری می گفت: هنگامی كه مردی خواستگاری كرده و بگوید كه این زن چقدر مال دارد، بدانید كه او دزد است! و به او دختر ندهید!

همچنین به بدعت گذار و به فاسق و ستمگر، و شارب خمر و رباخوار نباید دختر داد.

اگر كسی چنین كند، دین خویش را نابود كرده و رحم خویش را قطع كرده و سرپرستی دختر خویش را به خوبی انجام نداده است؛ زیرا او نیكی به این دختر را ترك كرده است! اینها همتای دختر آزاد مسلمان عفیف نیستند!

أبو طالب المكی، محمد بن علی بن عطیة الحارثی (متوفای286هـ)، قوت القلوب فی معاملة المحبوب ووصف طریق المرید إلی مقام التوحید، ج 2، ص 414، تحقیق: د.عاصم إبراهیم الكیالی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1426هـ -2005 م.

عبد الرزاق صنعانی كه استاد بخاری محسوب می شود در المصنف می نویسد:

حدثنا أبو بكر قال حدثنا بن مسهر عن الشیبانی عن حسان بن مخارق قال بلغنی أن عمر بن الخطاب سایر رجلا فی سفر وكان صائما فلما أفطر أهوی إلی قربة لعمر معلقة فیها نبیذ قد خضخضها البعیر فشرب منها فسكر فضربه عمر الحد فقال له إنما شربت من قربتك فقال له عمر إنما جلدناك لسكرك.

عمر بن خطاب در سفر همراه مردی روزه دار بود؛ موقع افطار، مرد از مشك عمر كه در آن شراب بود و شتر آن را تكان داده بود نوشید و مست شد! عمر او را حد زد! آن مرد گفت: من از مشك تو نوشیدم!

عمر در پاسخ گفت: من تو را به خاطر مست شدن حد زدم!

الصنعانی، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 5، ص 502، ح28401، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

ابن عبد ربه در عقد الفرید می نویسد:

وقال الشعبی شرب أعرابی من إداوة عمر فانتشی فحده عمر وإنما حده للسكر لا للشراب.

شعبی گفته است كه بیابانگردی، از مشك عمر نوشید و مست شد؛ و عمر او را حد زد؛ و حد زدن او به خاطر مست شدن بود و نه به خاطر نوشیدن شراب!

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای 328هـ)، العقد الفرید، ج 6، ص 382، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م.

حال پرسش ما از برادران اهل سنت این است اگر خلیفه دوم شارب خمر نبوده، شراب در مشك او چه می كرده است؟ احتمالا چون این شخص مشك خلیفه را خالی كرده، بر او حد جاری شده است.

همان طور كه ملاحظه كردید، ما این روایات را از منابع اهل سنت نقل كردیم نه از منابع شیعه؛ لذا این اهل سنت هستند كه باید پاسخگوی این مسائل باشند.

بدعت گذار با دختر عفیفه، كفو نیست:

طبق نظر عالمان اهل سنت، بدعت گذار در دین، با دختر مسلمان و عفیفه، كفو نیست و نمی تواند با او ازدواج كند.

أبو طالب مكی به نقل از سفیان ثوری می نویسد:

وكان الثوری یقول: إذا تزوّج الرجل وقال: أی شیء للمرأة فاعلم أنه لصّ، فلا تزوّجوه، ولا ینكح إلی مبتدع، ولا فاسق، ولا ظالم، ولا شارب خمر، ولا أكل الربا، فمن فعل ذلك فقد ثلم دینه، وقطع رحمه، ولم یحسن الولایة لكریمته، لأنه ترك الإحسان، ولیس هؤلاء أكفاء للحرة المسلمة العفیفة.

ثوری می گفت: هنگامی كه مردی خواستگاری كرده و بگوید كه این زن چقدر مال دارد، بدانید كه او دزد است! و به او دختر ندهید!

همچنین به بدعت گذار و به فاسق و ستمگر، و شارب خمر و رباخوار نباید دختر داد.

اگر كسی چنین كند، دین خویش را نابود كرده و رحم خویش را قطع كرده و سرپرستی دختر خویش را به خوبی انجام نداده است؛ زیرا او نیكی به این دختر را ترك كرده است! اینها همتای دختر آزاد مسلمان عفیف نیستند!

أبو طالب المكی، محمد بن علی بن عطیة الحارثی (متوفای286هـ)، قوت القلوب فی معاملة المحبوب ووصف طریق المرید إلی مقام التوحید، ج 2، ص 414، تحقیق: د.عاصم إبراهیم الكیالی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1426هـ -2005 م.

از طرف دیگر، بدعت های خلیفه دوم در كتاب های اهل سنت و حتی در صحیح بخاری و مسلم كه از صحیح ترین كتاب های اهل سنت پس از قرآن هستند، به صورت گسترده نقل شده است.

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود می نویسد:

وَعَنْ بن شِهَابٍ عن عُرْوَةَ بن الزُّبَیْرِ عن عبد الرحمن بن عَبْدٍ القاریء أَنَّهُ قال خَرَجْتُ مع عُمَرَ بن الْخَطَّابِ رضی الله عنه لَیْلَةً فی رَمَضَانَ إلی الْمَسْجِدِ فإذا الناس أَوْزَاعٌ مُتَفَرِّقُونَ یُصَلِّی الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ وَیُصَلِّی الرَّجُلُ فَیُصَلِّی بِصَلَاتِهِ الرَّهْطُ فقال عُمَرُ إنی أَرَی لو جَمَعْتُ هَؤُلَاءِ علی قَارِئٍ وَاحِدٍ لَكَانَ أَمْثَلَ ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُمْ علی أُبَیِّ بن كَعْبٍ ثُمَّ خَرَجْتُ معه لَیْلَةً أُخْرَی وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلَاةِ قَارِئِهِمْ قال عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هذه وَالَّتِی یَنَامُونَ عنها أَفْضَلُ من التی یَقُومُونَ یُرِیدُ آخِرَ اللَّیْلِ وكان الناس یَقُومُونَ أَوَّلَهُ.

از عبد الرحمن بن عبد القاری روایت شده است كه گفت: همراه با عمر در شبی از شب های ماه رمضان به مسجد رفتیم و مردم را دیدیم كه به صورت پراكنده و گروهی به صورت فرادا و گروهی به صورت جماعت نماز مستحبی می خوانند!

عمر گفت: به نظر من باید اگر همه را پشت سر یك امام جمع كنیم شایسته است! سپس همه را پشت سر ابی بن كعب آورد تا جماعت نماز بخوانند.

شبی دیگر با او به مسجد رفتیم؛ مردم همگی پشت سر یك نفر نماز می خواندند.

عمر گفت این كار خوب بدعتی است! و عبادت در آخر شب، بهتر از این است كه اول شب عبادت كرده و آخر شب بخوابند.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 2، ص 707، ح1906، كِتَاب صَلَاةِ التَّرَاوِیحِ، بَاب فَضْلِ من قام رَمَضَانَ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

بدعت های كه خلیفه دوم در اسلام بنیان گذار آن بوده، بیش از آن است كه در این مختصر بگنجد، طالبین می توانند به كتاب النص والإجتهاد مراجعه كنند. مرحوم شرف الدین در این كتاب موارد متعددی از بدعت های خلفا را از منابع اهل سنت نقل كرده است.

نتیجه:

طبق آن چه گذشت، خلیفه دوم به هیچ وجه با امّ كلثوم همتائی ندارد و كفو او نیست؛ بنابراین امكان ندارد كه امیر مؤمنان علیه السلام این شرایط را در نظر نگرفته باشد و دخترش را به كسی بدهد كه با هیچ معیاری كفو او نیست؛ و اگر از جانب امیرمؤمنان، این ازدواج مورد قبول قرار گرفته باشد، همانند ماجرای حضرت لوط علیه السلام و قبول ازدواج قوم گناهكارش، با دخترانش خواهد بود كه علت ازدواج، خوب بودن رابطه لوط با قومش و یا محترم بودن قومش در نظر حضرت لوط نبود.

محور هشتم: ازدواج با تهدید و زورگویی:

در كتاب های شیعه نیز روایاتی در این باب وجود دارد؛ اما با بررسی تك تك آن ها متوجه خواهیم شد كه این روایات نه تنها روابط دوستانه میان امیر مؤمنان علیه السلام با عمر بن خطاب را ثابت نمی كند؛ بلكه نشان دهنده روابط زورمدارانه و رسیدن به اهداف از راه توسل به زور می باشد.

مرحوم كلینی رضوان الله تعالی علیه در كتاب كافی این روایات را نقل می كند:

1. مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ لَمَّا خَطَبَ إِلَیْهِ قَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إنها صَبِیَّةٌ قَالَ فَلَقِیَ الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِی أَ بِی بَأْسٌ قَالَ وَمَا ذَاكَ قَالَ خَطَبْتُ إِلَی ابْنِ أَخِیكَ فَرَدَّنِی أَمَا وَاللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ وَلَا أَدَعُ لَكُمْ مَكْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَلَأُقِیمَنَّ عَلَیْهِ شَاهِدَیْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَلَأَقْطَعَنَّ یَمِینَهُ فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَسَأَلَهُ أَنْ یَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَیْهِ فَجَعَلَهُ إِلَیْهِ.

هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه آن حضرت فرمود: زمانی كه عمر بن الخطاب از امّ كلثوم خواستگاری كرد، امیرمؤمنان به او فرمود: امّ كلثوم خردسال است. امام صادق می فرماید: عمر با عباس ملاقات كرد و به او گفت: من چگونه ام، آیا مشكلی دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زاده ات دخترش را خواستگاری كردم، دست رد بر سینه ام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم كرد، هیچ كرامتی را برای شما نمی گذارم؛ مگر این كه آن را از بین ببرم، دو شاهد بر می انگیزم كه او سرقت كرده و دستش را قطع خواهم كرد. عباس به به نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست كرد كه تصمیم در این باره را بر عهده او نهد، حضرت امیر نیز مسأله ازدواج را به عهده عباس گذاشت.

الكلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الكافی، ج 5 ص 346، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

2.. حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَمُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا أَ تَعْتَدُّ فِی بَیْتِهَا أَوْ حَیْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلْ حَیْثُ شَاءَتْ إِنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) لَمَّا تُوُفِّیَ عُمَرُ أَتَی أُمَّ كُلْثُومٍ فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَی بَیْتِه.

عبد الله بن سنان و معاویة بن عمار می گویند: از امام صادق علیه السلام در باره زنی كه شوهرش مرد پرسیدم كه در كجا عده نگه دارد؟ حضرت فرمود: هر جا كه بخواهد می تواند عده اش را نگه دارد. سپس فرمود: هنگامی كه عمر مُرد، علی علیه السلام به نزد امّ كلثوم آمد و دست او را گرفت و به خانه خویش برد.

الكلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الكافی، ج 6 ص 115، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

3. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَغَیْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ امْرَأَةٍ تُوُفِّیَ زَوْجُهَا أَیْنَ تَعْتَدُّ فِی بَیْتِ زَوْجِهَا تَعْتَدُّ أَوْ حَیْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلَی حَیْثُ شَاءَتْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) لَمَّا مَاتَ عُمَرُ أَتَی أُمَّ كُلْثُومٍ فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَی بَیْتِهِ.

سلیمان بن خالد می گوید: از امام صادق علیه السلام در باره زنی كه شوهرش مرده پرسیدم كه آیا در خانه شوهرش عده نگه دارد یا هر جا كه دلش خواست؟ امام علیه السلام فرمود: هر جا كه دلش می خواهد، سپس فرمود: هنگامی كه عمر از دنیا رفت، امام علی علیه السلام دست امّ كلثوم را گرفت و به خانه اش آورد.

الكلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الكافی، ج 6 ص 115، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

4. عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی تَزْوِیجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاه.

از امام صادق علیه السلام در باره ازدواج امّ كلثوم پرسیدند، حضرت فرمود: او ناموسی است كه از ما غصب كرده اند. (طبق یك معنی؛ اما طبق ترجمه دیگر، اصل ازدواج زیر سؤال می رود؛ یعنی او زنی است كه به بهانه او ما را تحت فشار قرار می دهند؛ نكته قابل توجه این است كه حضرت با وجود فصاحت تمام، نفرموده اند ذلك فرج غصب منا؛ بلكه خود را مغصوب معرفی كرده اند و فرموده اند غصبناه، و یا غصبنا علیه كه در مصادر دیگر شیعه و مصادر سنی به نقل از شیعه این چنین آمده است، و معنی غصبنا، آن است كه ما مغصوب شدیم و نه آن فرج)

الكلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الكافی، ج 5 ص 346، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

اولاً: همان طور كه پیش از این گذشت ، از این روایات استفاده نمی شود كه امّ كلثوم اشاره شده در این روایات و دیگر روایات شیعیان، همان امّ كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها بوده یا امّ كلثوم دختر ابوبكر و یا امّ كلثوم از دیگر زنان امیر مؤمنان علیه السلام؛ بلكه هر سه احتمال وجود دارد.

ثانیاً: اهل سنت هرگز به این روایات استدلال نخواهند كرد؛ زیرا با كنارهم قرار دادن این روایات، حتی بر فرض وقوع این ازدواج، هیچ خدمتی به حسن روابط بین امام علی علیه السلام و عمر بن الخطاب نمی كند؛ بلكه سوء روابط را ثابت می كند؛ زیرا حد اكثر چیزی كه این روایات ثابت می كنند، ازدواج با تهدید و ارعاب؛ آن هم با دختر خردسالی بوده است كه نه خودش به این ازدواج راضی بوده و نه پدرش.

آیا چنین ازدواجی می تواند برای عمر بن خطاب فضیلت محسوب شود و آیا می تواند دلالت بر صمیمیت و دوستی میان خلیفه دوم و امیرمؤمنان داشته باشد؟

سید مرتضی علم الهدی در این باره می گوید:

فأما انكاحه علیه السلام إیاها، فقد ذكرنا فی كتابنا الشافی، الجواب عن هذا الباب مشروحا، وبینا انه علیه السلام ما أجاب عمر إلی انكاح بنته إلا بعد توعد وتهدد ومراجعة ومنازعة بعد كلام طویل مأثور....

والذی یجب أن یعتمد فی نكاح أم كلثوم، أن هذا النكاح لم یكن عن اختیار ولا إیثار، ولكن بعد مراجعة ومدافعة كادت تفضی إلی المخارجة والمجاهرة....

وقد تبیح الضرورة أكل المیتة وشرب الخمر، فما العجب مما هو دونها؟

اما در باره به ازدواج در آوردن امّ كلثوم، برای عمر؛ ما در كتاب شافی پاسخ از این مطلب را به صورت مفصل آورده و بیان كرده ایم كه آن حضرت، ازدواج عمر با دخترش را قبول ننمود، مگر پس از تهدید و تكرار این درخواست و درگیری، پس از سخنی طولانی كه در روایات آمده است....

آنچه كه در ازدواج امّ كلثوم مورد توجه باید قرار گیرد، این است كه این ازدواج از روی اختیار و میل نبوده و پس از تكرار درخواست و زورگویی كه نزدیك بود به درگیری آشكارا بیانجامد صورت گرفت....

و ضرورت حتی خوردن مردار و نوشیدن شراب را جایز می كند؛ چه رسد به چیزی كه كمتر از آن است.

المرتضی علم الهدی، أبو القاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم علیه السلام (متوفای436هـ)، رسائل المرتضی، ج 3 ص 149، تحقیق: تقدیم: السید أحمد الحسینی / إعداد: السید مهدی الرجائی، ناشر: دار القرآن الكریم - قم، 1405هـ.

در حال ضرورت، ازدواج با كافر نیز جایز است:

شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می گوید:

ثم إنه لو صح لكان له وجهان لا ینافیان مذهب الشیعة فی ضلال المتقدمین علی أمیر المؤمنین علیه السلام: أحدهما: أن النكاح إنما هو علی ظاهر الإسلام الذی هو: الشهادتان، والصلاة إلی الكعبة، والاقرار بجملة الشریعة. وإن كان الأفضل مناكحة من یعتقد الإیمان، وترك مناكحة من ضم إلی ظاهر الإسلام ضلالا لا یخرجه عن الإسلام، إلا أن الضرورة متی قادت إلی مناكحة الضال مع إظهاره كلمة الإسلام زالت الكراهة من ذلك، وساغ ما لم یكن بمستحب مع الاختیار.

وأمیر المؤمنین علیه السلام كان محتاجا إلی التألیف وحقن الدماء، ورأی أنه إن بلغ مبلغ عمر عما رغب فیه من مناكحته ابنته أثر ذلك الفساد فی الدین والدنیا، وأنه إن أجاب إلیه أعقب صلاحا فی الأمرین، فأجابه إلی ملتمسه لما ذكرناه.

والوجه الآخر: أن مناكحة الضال - كجحد الإمامة، وادعائها لمن لا یستحقها - حرام، إلا أن یخاف الإنسان علی دینه ودمه، فیجوز له ذلك، كما یجوز له إظهار كلمة الكفر المضاد لكلمة الإیمان، وكما یحل له أكل المیتة والدم ولحم الخنزیر عند الضرورات، وإن كان ذلك محرما مع الاختیار.

وأمیر المؤمنین علیه السلام كان مضطرا إلی مناكحة الرجل لأنه یهدده ویواعده، فلم یأمنه أمیر المؤمنین علیه السلام علی نفسه وشیعته، فأجابه إلی ذلك ضرورة كما قلنا إن الضرورة تشرع إظهار كلمة الكفر، قال تعالی: (إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ ).

این ازدواج، اگر صحیح باشد، دو توجیه دارد كه با مذهب شیعه در باره گمراهی افرادی كه پیش از امیرمؤمنان بودند سازگار است:

1. شرط ازدواج، اسلام ظاهری است كه شهادتین و نماز به سوی قبله و اقرار كردن به مجموعه شرایع است؛ اگر چه سزاوارتر است كه تنها با كسی كه مومن است، وصلت صورت گیرد و با كسی كه به ظاهر مسلمان است و گمراهی كه سبب خروج او از اسلام شود، ندارد، وصلت ننمود؛ اما هر زمان كه ضرورت اقتضا داشت كه با چنین گمراهی، به شرط تظاهر به اسلام، ازدواجی صورت گیرد، كراهت از بین رفته و این كار جایز می شود؛ و كاری كه در زمان اختیار مستحب نبود، در زمان اضطرار، جایز می شود.

امیرمؤمنان در آن زمان، احتیاج داشتند كه جان ها را حفظ كرده و نزدیكی ایجاد كنند. و چنین دید كه اگر همانند عمر، در خواسته ای كه او مطرح كرده به این عنوان كه با دختر علی ازدواج كند، پافشاری نماید (و دختر خویش را به او ندهد) این مطلب فساد دینی و دنیوی خواهد داشت؛ و اگر این كار را قبول كند، سبب صلاح دینی و دنیوی خواهد بود؛ به همین سبب بود كه خواسته او را برآورده كرد.

2. ادعا كنیم كه ازدواج با گمراهی كه امامت را منكر شده و آن را حق كسی می داند كه مستحق آن نیست، حرام است؛ اما حتی طبق این فرض نیز زمانی كه انسان بر جان و دین خویش بیمناك باشد، می تواند این كار را انجام دهد؛ همانطور كه در زمان تقیه می تواند سخن شرك كه منافات با توحید دارد، بر زبان آورد؛ و همانطور كه خوردن مردار و گوشت خوك در زمان ضرورت جایز است؛ با اینكه در زمان اختیار حرام بوده است.

امیرمؤمنان در این زمان مضطر به قبول ازدواج امّ كلثوم با عمر شدند؛ زیرا او حضرت را تهدید كرده و به همین سبب امیرمؤمنان بر جان خویش و شیعیان بیمناك بودند؛ و به همین سبب از روی ضرورت، خواسته او را پذیرفتند؛ همانطور كه ضرورت سبب جواز گفتن سخنان شرك آلود می شود. خداوند در قرآن فرموده است "مگر افرادی كه (به خاطر ستم دیگران) مجبور به انجام كاری شده و قلب آن ها با ایمان، محكم شده باشد "

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، المسائل السرویة، ص 92 ـ 93، تحقیق: صائب عبد الحمید، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993م.

و در كتاب المسائل العبكریة می نویسد:

وبالجملة إنّ مناكحة الضّال قد وجدت من الأنبیاء علیهم السلام عملا وعرضاً ودعاءً، ولم یمنع من ذالك ضلالهم، ولا أوجب موالاة الأنبیاء لهم، ولا دل علی ذلك. ألا تری أن النبی صلی الله علیه وآله قد أنكح ابنتیه برجلین كافرین، وهما عُتبة بن أبی لهب وأبو العاص بن الرّبیع، ولم یقض ذلك بضلاله صلی الله علیه وآله ولا هداهما، ولا منعت المناكحة بینها من براءة منهما فی الدین. وقد قال الله تعالی مخبراً عن لوط علیه السلام: " یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَكُم " فعرض بناته علی الكفّار من قومه، وقد اذن الله فی إهلاكهم، ولم یقض ذلك بولایته لهم، ولا منع من عداوتهم فی الدین.

و قد اقرّ رسول الله المنافقین علی نكاح المؤمنات، وأقرّ المؤمنین علی نكاح المنافقات، ولم یمنع ذلك من تباین الفریقین فی الدّین.

ازدواج با گمراه، توسط انبیا به صورت عملی با گمراه ازدواج كرده و عده ای (از مومنین) را به ازدواج گمراهان در آورده و گاهی نیز به این كار دعوت كرده اند؛ و گمراهی آنان سبب جلوگیری از این ازدواج ها نشد؛ و نیز سبب نگشت كه انبیا آنان را دوست داشته باشند؛ و حتی دلالت بر این مطلب نیز نمی كند! آیا نمی بینید كه پیامبر دو دختر خویش را به ازدواج دو كافر، یعنی عتبة بن أبی لهب و أبوالعاص بن ربیع در آورد؛ اما این كار منجر به گمراهی پیامبر یا هدایت آن دو نگردید. و حتی ازدواج دو دختر پیامبر با آنها، سبب جلوگیری از بیزاری پیامبر از دین آن ها نگردید.

خداوند نیز در قرآن از لوط علیه السلام خبر داده است كه فرمود:" ای قوم! اینان دختران من برای شما پاكیزه ترند!"؛ او دختران خویش را در معرض ازدواج با كفار قوم خویش قرار داد آنهم زمانی كه خداوند اذن در هلاك آن قوم داده بود! اما این كار سبب دوستی بین لوط و قومش نشد، و سبب عدم دشمنی دینی قومش با او نگردید.

رسول خدا (ص) ازدواج منافقین با زنان مومن را جایز دانست؛ و ازدواج مومنین با زنان منافق را نیز جایز دانست؛ اما این كار سبب جدایی دینی دو گروه نمی شود!

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، مصنفات الشیخ المفید، ج6 (المسائل العبكریة = المسائل الحاجبیة)، ص62، تحقیق: علی اكبر الالهی الخراسانی، ناشر: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید ـ قم، 1413هـ.

ازدواج اجباری عمر با عاتكه:

ازدواج با امّ كلثوم، نخستین ازدواج اجباری خلیفه نیست؛ بلكه پیش از آن نیز اتفاق افتاده است كه ازدواج با عاتكه دختر زید از نمونه های آن است.

محمد بن سعد در الطبقات الكبری می نویسد:

أَنَّ عَاتِكَةَ بِنْتَ زَیْدٍ كَانَتْ تَحْتَ عَبْدِ اللَّهِ بنِ أَبی بَكْرٍ، فَمَاتَ عَنْهَا وَاشْتَرَطَ عَلَیْهَا أَلاَّ تَزَوَّجَ بَعْدَهُ، فَتَبَتَّلَتْ وَجَعَلَتْ لاَ تَزَوَّجُ، وَجَعَلَ الرجَالُ یَخْطِبُونَهَا وَجَعَلَتْ تَأْبَی، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِوَلِیهَا: اذْكُرْنِی لَهَا، فَذَكَرَهُ لَهَا فَأَبَتْ عَلی عُمَرَ أَیْضَاً، فَقَالَ عُمَرُ: زَوجْنِیهَا: فَزَوَّجَهُ إِیَّاهَا، فَأَتَاهَا عُمَرُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَعَارَكَهَا حَتَّی غَلَبَهَا عَلی نَفْسِهَا فَنَكَحَهَا، فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ: أُفَ أُفَ أُفَ، أَفَّفَ بها ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا وَتَرَكَهَا لاَ یَأْتِیهَا، فَأَرْسَلَتْ إِلَیْهِ مَوْلاَةً لَهَا أَنْ تَعَالَ فَإِنی سَأَتَهِیَّأُ لَكَ.

علی بن زید می گوید: عاتكه دختر زید، همسر عبد الله بن ابوبكر بود، و عبد الله با او شرط كرده بود كه اگر او مُرد، شوهر نكند. عاتكه پس از مرگ عبد الله بدون شوهر مانده بود و هر كس از وی خواستگاری می كرد، نمی پذیرفت، عمر به كسی كه ولایت بر عاتكه داشت گفت كه برای من از او خواستگاری كن، آن زن عمر را نیز قبول نكرد. عمر به سرپرست او گفت: تو او را به همسری من دربیاور. مراسم ازدواج انجام شد، عمر بر او وارد و با وی درگیر شد تا سرانجام با زور با وی همبستر شد. هنگامی كه كارش تمام شد، عاتكه با اظهار نفرت چندین مرتبه گفت: اُف اُف... سپس عمر خارج شد و نزد وی بازنگشت تا آن كه عاتكه كنیزش را فرستاد و به عمر گفت: بیا من در اختیار تو هستم.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الكبری، ج 8، ص 265، ناشر: دار صادر - بیروت.

ازدواج های اجباری با خاندان اهل بیت علیهم السلام:

البته در تاریخ نمونه های زیادی وجود دارد كه زورمداران و سردمداران با تأسی از عمر، هنگامی كه می خواستند خانواده و بستگان رسول خدا را آزار و اذیت كنند، پشنهاد ازدواج با دختران و نواده های پیامبر را مطرح می كردند و اگر آن ها موافق نبودند، با زور و تهدید این كار را عملی می كردند. نمونه بارز آن ازدواج زور مدارانه و ازدواج غاصبانه حجاج بن یوسف ثقفی با امّ كلثوم دختر حضرت زینب سلام الله علیها از عبدالله بن جعفر است كه به منظور توهین به خاندان رسول خدا مبادرت به غصب ناموس هاشمی كرد.

ازدواج اجباری حجاج بن یوسف با دختر حضرت زینب (س):

طبق نظر اهل سنت ، حضرت زینب سلام الله علیها از عبد الله بن جعفر دختری داشت كه حجاج بن یوسف سقفی با اكراه با وی ازدوج كرد. ابن حزم اندلسی می نویسد:

وتزوجت زینب بنت علی من فاطمة بنت رسول الله - صلی الله علیه وسلم - عبد الله بن جعفر بن أبی طالب؛ فولدت له ابنة تزوجها الحجاج بن یوسف.

زینب دختر علی از فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با عبد الله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج كرد؛ و از او صاحب دختری شد كه حجاج بن یوسف با آن دختر ازدواج كرد!

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای456هـ)، جمهرة أنساب العرب، ج 1، ص 38، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ - 2003م.

ابن أبی طیفور در بلاغات النساء، الآبی در نثر الدرر، زمخشری در ربیع الأبرار، و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت نقل كرده اند:

لما زفت ابنة عبد الله بن جعفر " وكانت هاشمیة جلیلة " إلی الحجاج بن یوسف ونظر إلیها فی تلك اللیلة وعبرتها تجول فی خدیها فقال لها بأبی أنت وأمی مما تبكین قالت من شرف اتضع ومن ضعة شرفت.

هنگامی كه دختر عبد الله جعفر را برای زفاف نزد حجاج بردند، هنگامی كه به او نگاه كرد، دید كه اشك های او بر گونه هایش جاری است. گفت: پدر و مادرم فدایت چرا گریانی؟ گفت: از شرافتی كه خوار و حقیر شد و از پستی كه بزرگی یافت.

ابن طیفور، أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر (متوفای280هـ)، بلاغات النساء، ج 1، ص 51؛

الآبی، أبو سعد منصور بن الحسین (متوفای421هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج 4، ص 39، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م؛

الزمخشری الخوارزمی، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 92؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای608هـ)، التذكرة الحمدونیة، ج 2، ص 48، تحقیق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولی، 1996م.

آیا پس از آن همه ستم و جنایتی كه حجاج بن یوسف در باره خاندان پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و بنی هاشم انجام داد، می توان به استناد این ازدواج، تجاهل كرد كه روابط حجاج بن یوسف با اهل بیت پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دوستانه بوده و او مرتكب هیچ ستم و جنایتی نسبت به آن ها نشده است؟!

ازدواج اجباری مصعب بن زبیر با سكینه بنت الحسین علیهما السلام

سبط بن جوزی در تذكرة الخواص در باره فرزندان امام حسین علیه السلام می نویسد:

وأما سكینة: فتزوجها مصعب بن الزبیر فهلك عنها... وأول من تزوجها مصعب بن الزبیر قهراً....

معصب بن زبیر با سكینه ازدواج كرد و در حالی كه همسر او بود، از دنیا رفت. نخستین كسی كه با سكینه ازدواج كرد، معصب بود و این ازدواج با اجبار صورت گرفت.

سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی، تذكرة الخواص، ص249 ـ 250، ناشر: مؤسسة أهل البیت ـ بیروت، 1401هـ ـ 1981م.

روایت جنیه در كتاب های سنی:

پیش از این با استناد به روایات صحیح السندی از كتاب های اهل سنت، ثابت كردیم كه امیر مؤمنان علیه السلام، خلیفه دوم را "فاجر، ستمگر، دروغگو، خیانتكار، گناهكار و پیمان شكن" می داند، و نیز ثابت كردیم كه اخلاق تند و خشونت ذاتی خلیفه دوم، شراب خواری، بدعت گذاری او دلیل های محكمی در كتاب های اهل سنت دارد.

همچنین رفتار خلیفه دوم با فاطمه زهرا سلام الله علیها و به شهادت رساندن بانوی دو عالم مسأله ای ثابت شده است و روایات صحیح السندی در كتاب های اهل سنت دارد.

بنابراین می گوییم حتی اگر چنین ازدواجی با تهدید و زورگویی های عمر اتفاق افتاده باشد، امكان ندارد كه امیر مؤمنان اجازه داده باشد، دست خلیفه دوم به ناموس رسول خدا برسد.

اهل سنت در قضیه زلیخا و عزیز مصر و آسیه و فرعون اعتقاد دارند از آن جایی كه آسیه قرار است در بهشت همسر رسول خدا باشد، دست فرعون هیچگاه به آسیه نرسیده است؛ بلكه هر وقت كه فرعون قصد آسیه را كرده، خداوند جنیه ای را به صورت آسیه فرستاده است.

همچنین چون قرار بوده كه زلیخا در آینده زن حضرت یوسف علیه السلام شود ، هر وقت كه عزیز مصر می خواست با زلیخا خلوت كند، خداوند جنیه ای را به صورت زلیخا می فرستاده است.

عبد الرحمن صفوری در نزهة المجالس می نویسد:

قیل كانت زلیخا من بنات الملوك وكان بینها وبین مصر نصف شهر فرأت فی منامها یوسف فتعلق حبه بقلبها فتغیر لونها فسألها أبوها عن ذلك فقالت رأیت صورة فی منامی لم أری أحسن منها فقال أبوها لو عرفت مكانه لطلبته لك ثم رأته فی العام الثانی فقالت له بحق الذی صورك من أنت قال أنا لك فلا تختاری غیری فاستیقظت وقد تغیر عقلها فقیدها أبوها بالحدید ثم رأته فی العام الثالث فقالت بحق الذی صورك أین أنت قال بمصر فاستیقظت وقد صح عقلها فأخبرت أباها بذلك ففك القید منها وأرسل إلی ملك مصر أن لی بنتا قد خطها الملوك وهی راغبة إلیك فكتب إلیه قد أردناها فجهزها أبوها بألف جاریة وألف عبد وألف بعیر وألف بغلة فلما دخلت مصر وتزوجها الملك بكت بكاء شدیدا وسترت وجهها وقالت للخادم لیس هو الذی رأیته فی المنام فقالت الجاریة اصبری فلما رآها الملك افتتن بها وكان إذا أراد النوم معها مثل الله له جنیة فی صورتها وحفظها لیوسف فلما اجتمع بها وجدها بكرا كما حفظ آسیة بنت مزاحم رضی الله عنها من فرعون لأنها من زوجات النبی صلی الله علیه وسلم فی الجنة.

گفته شده است كه زلیخا از دختران پادشاهان بود و بین محل سكونت او با مصر، پانزده روز راه بود؛ شبی در خواب یوسف را دیده و مهر او در دلش نشست؛ و به همین سبب رنگ رخسارش تغییر یافت. پدرش از او علت این تغییر رنگ را پرسید؛ او در پاسخ گفت: در خواب چهره ای را دیدم كه از آن زیباتر را ندیده ام؛ پدرش گفت: اگر بدانم كجاست، در پی او خواهم رفت.

سال بعد در خواب یوسف را دید و به او گفت: قسم به حق كسی كه تو را آفرید، به من بگو كه هستی؟ در پاسخ گفت: من همسر تو خواهم بود؛ مبادا غیر من را برگزینی!

در همین حال از خواب بیدار شده و عقل از سرش رفته بود؛ به همین سبب پدرش او را به بند كشید.

در سال سوم او را در خواب دید و به او گفت: قسم به حق كسی كه تو را آفرید، به من بگو در كجایی؟ در پاسخ گفت: من در مصر هستم.

در همین حال از خواب بیدار شده و عقل او بازگشت؛ و این مطلب را به پدرش خبر داد؛ پدرش بند را از او باز كرده و نامه ای به پادشاه مصر فرستاد كه من دختری دارم كه پادشاهان خواستگار او هستند؛ اما او دل به تو بسته است.

در پاسخ نوشت كه ما نیز خواستار او هستیم؛ پدر زلیخا او را به همراه هزار كنیز و هزار برده و هزار شتر و هزار استر به مصر فرستاد؛ هنگامی كه به مصر رسیده و پادشاه مصر با او ازدواج كرد، گریه بسیار كرده و صورت خویش را پنهان نمود؛ و به خادم خویش گفت: این آن كسی كه در خواب دیدم نیست! اما كنیز به او گفت: باید صبر كنی!

هنگامی كه پادشاه زلیخا را دید، فریفته او شد؛ اما هر زمان می خواست با او بخوابد، خداوند جنیه ای را به صورت او در آورده و زلیخا را برای یوسف نگاه داشت و هنگامی كه یوسف با زلیخا ازدواج كرد، متوجه شد كه او باكره است!

همانطور كه آسیه بنت مزاحم را از فرعون حفظ نمود؛ زیرا او از همسران پیامبر در بهشت خواهد بود.

الصفوری، عبد الرحمن بن عبد السلام بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفای 894 هـ)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس، ج 2، ص 262، تحقیق: عبد الرحیم ماردینی، ناشر:دار المحبة - دار آیة - بیروت - دمشق - 2001 / 2002م.

و طبق روایات اهل سنت، هر اتفاقی كه در امت های پیشین صورت پذیرفته باشد، در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد؛ بنابراین احتمال خداوند جنیه ای را به صورت امّ كلثوم برای خلیفه فرستاده باشد؛ همان طور كه به جای آسیه و زلیخا فرستاد!!!

محور نهم: بررسی روایات اهل تسنن:

روایات زیادی از طریق اهل سنت در باره این ازدواج وارد شده است كه از نظر سندی با مشكلاتی مواجه هستند و از طرف دیگر از نظر مضمون آن قدر با هم تعارض دارند كه به هیچ وجه قابل جمع نیستند.

حضرت آیت الله میلانی در كتاب تزویج امّ كلثوم من عمر، تمام این روایات را بررسی و رد كرده است. از آن جایی كه هدف ما بر چكیده نویسی است ، از بررسی باقی روایات خودادری می كنیم و فقط مهم ترین روایت را كه بخاری در صحیحش نقل كرده، بررسی خواهیم كرد.

بخاری می نویسد:

حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، أَخْبَرَنَا یُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَاب [ زهری ]، قَالَ ثَعْلَبَةُ بْنُ أَبِی مَالِك إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ ـ رضی الله عنه ـ قَسَمَ مُرُوطًا بَیْنَ نِسَاء مِنْ نِسَاءِ الْمَدِینَةِ، فَبَقِیَ مِرْطٌ جَیِّدٌ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ مَنْ عِنْدَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَعْطِ هَذَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم الَّتِی عِنْدَكَ. یُرِیدُونَ أُمَّ كُلْثُوم بِنْتَ عَلِیّ. فَقَالَ عُمَرُ أُمُّ سَلِیط أَحَقُّ. وَأُمُّ سَلِیط مِنْ نِسَاءِ الأَنْصَارِ، مِمَّنْ بَایَعَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم. قَالَ عُمَرُ فَإِنَّهَا كَانَتْ تَزْفِرُ لَنَا الْقِرَبَ یَوْمَ أُحُد. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ تَزْفِرُ تَخِیطُ.

ثعلبة بن مالك می گوید: عمر، لباس یا روسری هایی را بین زنان مدینه تقسیم می كرد، یكی از لباس های ارزشمند باقی مانده بود، گفتند این سهم دختر پیامبر است كه نزد تو است. مقصود دختر علی (علیه السلام) بود. عمر گفت: امّ سلیط كه از زنان مدینه بود سزاوارتر است؛ زیرا او در روز احد مشك های پاره را وسله می زد و می دوخت.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1056، ح2725، كتاب الجهاد والسیر، ب 66، باب حَمْلِ النِّسَاءِ الْقِرَبَ إِلَی النَّاسِ فِی الْغَزْوِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن كثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

اولا: در سند این روایت یونس بن یزید ایلی قرار دارد كه به اعتقاد بزرگان اهل سنت؛ از جمله محمد بن اسماعیل بخاری، در روایات از ابن شهاب زهری دچار خطا های زیادی شده و از زهری احادیث منكر نقل كرده است.

مزی در تهذیب الكمال در ترجمه او می نویسد:

وقال محمد بن عوف، عن أحمد بن حنبل: قال وكیع: رأیت یونس بن یزید الایلی وكان سیئ الحفظ.

قال أبو عَبد الله: یونس كثیر الخطأ عن الزُّهْرِیّ، وعقیل أقل خطأ منه.

وقال أبو زُرْعَة الدمشقی: سمعت أبا عَبد الله أحمد بن حنبل یقول: فی حدیث یونس بن یزید منكرات عن الزُّهْرِیّ.

وَقَال أبو الحسن المیمونی: سئل أحمد بن حنبل: من أثبت فی الزُّهْرِیّ؟ قال: معمر. قیل له: فیونس؟ قال: روی أحادیث منكرة.

وقال محمد بن سعد: كان حلو الحدیث، كثیره، ولیس بحجة، ربما جاء بالشئ المنكر.

وكیع گفته است: یونس بن یزید ایلی را دیدم كه حفظ او بد بود!

ابوعبد الله (ظاهرا احمد بن حنبل) گفته است كه یونس از زهری اشتباهات بسیار دارد و عقیل از او كمتر اشتباه كرده است.

ابوزرعه دمشقی گفته است: از ابوعبد الله احمد بن حنبل شنیدم كه می گفت: در روایات یونس بن یزید روایات منكر بسیاری از زهری وجود دارد.

ابوالحسن میمونی نیز گفته است: از احمد بن حنبل سؤال شد كه چه كسی بهترین راوی از زهری است؟ گفت معمر؛ سؤال شد: پس یونس چه؟ گفت روایات منكر نقل می كند!

محمد بن سعد نیز گفته است كه او روایات شیرین بسیاری دارد؛ اما حجت نیست؛ زیرا گاهی روایات منكر می آورد!

المزی، یوسف بن الزكی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال، ج 32، ص 554، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م

و ابن حجر عسقلانی در ترجمه او می نویسد:

یونس بن یزید بن أبی النجاد الأیلی بفتح الهمزة وسكون التحتانیة بعدها لام أبو یزید مولی آل أبی سفیان ثقة إلا أن فی روایته عن الزهری وهما قلیلا وفی غیر الزهری خطأ.

یونس بن یزید، ثقه است؛ اما روایات او از زهری اشتباهات كمی دارد؛ و از غیر زهری خطا دارد.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 7912، رقم: 7919، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.علی بن عابس.

ثانیاً: در سند این روایت محمد بن مسلم زهری وجود دارد كه از دشمنان اهل بیت علیهم السلام و عضو گروه جعل حدیث بنی امیه بوده است. همچنین زهری "كثیر الإندراج" بوده؛ یعنی سخنان خود را وارد روایت می كرد.

زهری، در خدمت گروه جعل حدیث بنی امیه:

زهری از كسانی است كه در دربار بنی امیه، عضو گروه جعل حدیث بوده است؛ چنانچه ابن عساكر، از عالمان بزرگ اهل سنت در كتاب تاریخ مدینه دمشق می نویسد:

نا جعفر بن إبراهیم الجعفری قال كنت عند الزهری أسمع منه فإذا عجوز قد وقفت علیه فقالت یا جعفری لا تكتب عنه فإنه مال إلی بنی أمیة وأخذ جوائزهم فقلت من هذه قال أختی رقیة خرفت قالت خرفت أنت كتمت فضائل آل محمد.

جعفر بن ابراهیم جعفری می گوید: در حال شنیدن حدیث از زهری بودم، ناگهان زن كهن سالی آمده و گفت: ای جعفری از زهری حدیث نقل نكن. چون به بنی امیّه گرایش یافته و جوائزشان را دریافت كرده است! گفتم: این زن كیست؟ زهری گفت: خواهر من است و خرفت ـ دیوانه ـ شده است.

آن زن در پاسخ گفت: تو خرفت ـ دیوانه ـ شده ای؛ زیرا كه فضائل آل محمد را كتمان و پنهان می كنی!.

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 42، ص 228، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

ابن حجر در ترجمه اعمش می گوید:

وحكی الحاكم عن ابن معین أنه قال أجود الأسانید الأعمش عن إبراهیم عن علقمة عن عبد الله فقال له انسان الأعمش مثل الزهری فقال برئت من الأعمش أن یكون مثل الزهری الزهری یری العرض والإجازة ویعمل لبنی أمیة والأعمش فقیر صبور مجانب للسلطان ورع عالم بالقرآن.

حاكم ( نیشابوری) از ابن معین نقل كرده است كه: بهترین سند این است كه اعمش از ابراهیم، از علقمه و او از عبد الله نقل كند. شخصی از او پرسید: اعمش مثل زهری است؟ ابن معین گفت: بیزازم از این كه اعمش مثل زهری باشد؛ چرا كه زهری دنبال مال دنیا و گرفتن جایزه بود و برای بنی امیه كار می كرد؛ اما اعمش فقیر و صبور بود و از فرمانروایان دوری می كرد، اهل ورع و عالم به قرآن بود.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج 4، ص 196، ناشر: دار الفكر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.

و همچنین ذهبی در سیر اعلام النبلاء می نویسد:

كان رحمه الله محتشما جلیلا بزی الأجناد له صورة كبیرة فی دولة بنی أمیة.

زهری، دارای مال و ثروت زیادی بود و در حكومت بنی امیه اسم و رسمی داشت.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 5، ص 337، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

و ابن عساكر می نویسد:

عن عمر بن ردیح قال كنت مع ابن شهاب الزهری نمشی فرآنی عمرو بن عبید فلقینی بعد فقال ما لك ولمندیل الأمراء یعنی ابن شهاب

از عمر بن ردیح روایت شده است كه گفت روزی به همراه زهری می رفتم؛ عمرو بن عبید من را دید؛ پس از آن روزی مرا دیده و گفت: با دستمال پادشاهان یعنی زهری چه می كردی؟

ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 55، ص 370، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.

از طرفی عالمان اهل سنت؛ از جمله مزی و ذهبی از امام صادق علیه السلام نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:

هشام بن عباد، قال: سمعت جعفر بن محمد، یقول: الفقهاء أمناء الرسل، فإذا رأیتم الفقهاء قد ركنوا إلی السلاطین فاتهموهم.

هشام بن عباد می گوید: از جعفر بن محمد (علیه السلام) شنیدم كه می فرمود: فقهاء امانت داران پیامبرانند؛ پس هر گاه آنان را دیدید كه به سلاطین تكیه كردند ( با آن ها ملازم شدند ) به آن ها بدبین شوید.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 6، ص 262، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

با این حال، چگونه می شود به چنین شخصی كه در دربار دشمنان امیرمؤمنان كارش جعل حدیث بر ضد امیرمؤمنان بوده است، اعتماد كرد؟

زهری، كثیر الإدراج است:

ثالثاً: از آن جایی كه زهری كثیر الأندارج بوده، مدرجات و اضافات او حتی از دیدگاه بزرگان اهل سنت نیز هیچ اعتباری ندارد؛ یعنی زهری از كسانی است كه الفاظی را از پیش خود در احادیث پیامبر اضافه می كرده است و كلام خود را با كلام پیامبر خلط می كرده است و با توجه به متن روایت، ظاهرا جمله " یُرِیدُونَ امّ كلثوم بِنْتَ علی " از اضافات زهری است و در اصل روایت نبوده است.

حسن بن سقاف از عالمان اهل سنت در كتاب تناقضات البانی می نویسد:

ثم إن الزهری كان یدرج ألفاظا فی الأحادیث النبویة هی من فهمه أو تفسیره نبه علی ذلك بعض الأئمة كالبخاری وربیعة شیخ الامام مالك... وكم فی الفتح وغیره من جمل وكلمات وعبارات نبه علیها الحفاظ أنها من مدرجات وزیادات الزهری والله الهادی.

زهری، الفاظی را در احادیث نبوی زیاد می كرد كه آن الفاظ فهم و یا تفسیر خودش بوده است؛ چنانچه بعضی از ائمه؛ همانند بخاری، ربیعة شیخ و امام مالك به آن اشاره كرده اند.

چه بسیار است در فتح الباری و... جمله ها، كلمات و عباراتی كه حافظان حدیث اشاره كرده اند كه آن ها از زیادات زهری است.

السقاف، حسن بن علی بن هاشم بن أحمد بن علوی (معاصر)، تناقضات الألبانی الواضحات فیما وقع له فی تصحیح الأحادیث وتضعیفها من أخطاء وغلطات، ج 3، ص 336، ناشر: دار الامام النووی، عمان - الأردن، الطبعة: الرابعة، 1412هـ ـ 1992 م.

ابن حجر در فتح الباری موارد متعددی در باره مدرجات زهری در كتاب صحیح بخاری آورده كه ما به چند مورد اشاره می كنیم:

1. تنبیه ) قوله "وبعض العوالی الخ" مدرج من كلام الزهری فی حدیث أنس بینه عبد الرزاق عن معمر عن الزهری... فقال هو إما كلام البخاری أو أنس أو الزهری كما هو عادته.

عبارت "وبعض العوالی.. از ادراجات زهری است... این مطلب یا كلام بخاری است، یا انس و یا زهری همانطور كه عادت او است!

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 2، ص 29، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

2. قال الخطابی هذه الزیادة یشبه أن تكون من كلام الزهری وكانت عادته أن یصل بالحدیث من كلامه ما یظهر له من معنی الشرح والبیان.

ظاهرا این مقدار زیاده از كلام زهری است؛ عادت او این بود كه سخن خویش را در میان روایت وارد می كرد تا معنی و شرح آن را مشخص كند!

ج 5، ص 38

3. قوله وما نعلم أحدا من المهاجرات ارتدت بعد ایمانها هو كلام الزهری.

عبارت "وما نعلم أحدا من المهاجرات ارتدت بعد ایمانها" این از كلام زهری است!

ج 5، ص 352.

4. ( قوله فهما علی ذلك إلی الیوم ) هو كلام الزهری أی حین حدث بذلك.

عبارت "فهما علی ذلك الی الیوم" این از سخنان زهری است، یعنی تا زمانی كه این روایت را می گفت!

ج 6، ص 204.

5. ( قوله وهی العوامر ) هو كلام الزهری أدرج فی الخبر

عبارت "وهی العوامر" این از مدرجات كلام زهری است كه در روایت وارد شده است!

ج6، ص204.

و نیز موارد بسیاری؛ از جمله: ج 6، ص 174 و ج 6، ص 249 و ج 7، ص 186 و ج 8، ص 87 و ج 9، ص 404 و ج 10، ص 78 و ج 10، ص 141 و ج 11، ص 507 و ج 12، ص 362 و...

و همچنین نووی، یكی دیگر از بزرگان اهل سنت در باره دو روایتی كه از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در باره جهر و یا اخفات قرائت نماز پشت سر امام جماعت وارده شده، می نویسد:

( الشرح ) * هذان الحدیثان رواهما أبو داود والترمذی وغیرهما وقال الترمذی هما حدیثان حسنان وصحح البیهقی الحدیث الأول وضعف الثانی حدیث أبی هریرة وقال تفرد به عن أبی هریرة ابن أكیمة، بضم الهمزة وفتح الكاف، وهو مجهول قال وقوله فانتهی الناس عن القراءة مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فیما جهر فیه هو من كلام الزهری وهو الراوی عن ابن أكیمة قاله محمد بن یحیی الذهلی والبخاری وأبو داود واستدلوا بروایة الأوزاعی حین میزه من الحدیث وجعله من قول الزهری.

این دو حدیث را ابوداوود، ترمذی و دیگران نقل كرده اند. ترمذی گفته است كه این دو حدیث حسن هستند. بیهقی، حدیث اول را تصحیح و حدیث دوم را كه حدیث ابوهریره از أبی اكیمه است تضعیف كرده است؛ چرا كه أبی اكیمة مجهول است. و نیز بیهقی گفته است كه " فانتهی الناس عن القراءة مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فیما جهر فیه " از كلام زهری است كه زهری روایت را از أبی اكیمه نقل كرده است. این سخن را محمد بن یحیی الذهلی، بخاری، ابوداوود گفته اند. و به روایت اوزاعی استدلال كرده اند، هنگامی سخن زهری را از حدیث جدا كرده اند و آن را كلام زهری قرار داده اند.

النووی، أبی زكریا محیی الدین (متوفای676 هـ)، المجموع، ج 3، ص 311، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، التكملة الثانیة.

این نشان می دهد كه " مدرجات " زهری از دیدگاه اهل سنت ارزشی ندارد و الا بیهقی یكی از دلیل های ضعف حدیث أبی هریره را اندارج زهری نمی دانست.

زهری از مدلسین بوده است:

رابعاً: زهری از مدلسین بوده است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در كتاب " تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس "، زهری را در مرتبه سوم از مدلسین قرار داده و در تعریف این مرتبه از مدلسین گفته است:

الثالثة من أكثر من التدلیس فلم یحتج الأئمة من أحادیثهم الا بما صرحوا فیه بالسماع ومنهم من رد حدیثهم مطلقا

افرادی كه تدلیس بسیار داشته اند، ائمه به روایات آنان احتجاج نكرده اند، مگر روایاتی را كه در آن ها تصریح به سماع كرده باشند؛ و بسیاری از ائمه روایات آنان را مطلقا رد كرده اند!

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس، ج 1، ص 13، تحقیق وتعلیق د. عاصم بن عبد الله القریونی، ناشر: مكتبة المنار ـ اردن، عمان، الطبعة الأولی.

و در ترجمه زهری می نویسد:

محمد بن مسلم بن عبید الله بن شهاب الزهری الفقیه المدنی نزیل الشام مشهور بالامامة والجلالة من التابعین وصفه الشافعی والدارقطنی وغیر واحد بالتدلیس.

محمد بن مسلم بن عبید الله بن شهاب زهری فقه مدنی، كه در شام زندگی كرده و مشهور به امامت و جلالت و از تابعین بود؛ شافعی و دارقطنی و دیگران او را مدلس خوانده اند!

ج 1، ص 45.

از طرف دیگر عالمان اهل سنت تدلیس و مدلسین تقبیح كرده و تدلیس را برادر كذب دانسته اند؛ چنانچه خطیب بغدادی در الكفایة فی علم الروایة از قول شعبة بن حجاج می نویسد:

عن الشافعی، قال: "قال شعبة بن الحجاج: التدلیس أخو الكذب... وقال غندر: سمعت شعبة یقول: التدلیس فی الحدیث أشد من الزنا، ولأن أسقط من السماء أحب إلی من أن أدلس... المعافی یقول: سمعت شعبة یقول: لأن أزنی أحب إلی من أن أدلس.

تدلیس، برادر دروغ است. غنذر می گوید: از شعبه شنیدم كه می گفت: تدلیس در حدیث از زنا بدتر است، من از آسمان سقوط كنم برایم بهتر از این است كه تدلیس كنم. معافی می گوید: از شعبه شنیدم كه می گفت: من زنا كنم، بهتر از این است كه تدلیس كنم.

و در ادامه می نویسد:

"خرّب الله بیوت المدلّسین، ما هم عندی إلا كذابون " و " التدلیس كذب "

خداوند، خراب كند خانه تدلیس كنندگان را، آن ها در نزد من جز دروغ نیستند. تدلیس همان دروغ است.

البغدادی، أحمد بن علی أبو بكر الخطیب (متوفای463هـ)، الكفایة فی علم الروایة، ج 1، ص 356، تحقیق: أبو عبدالله السورقی، إبراهیم حمدی المدنی، ناشر: المكتبة العلمیة - المدینة المنورة.

آیا بازهم می توان به روایت زهری اعتماد كرد؟

زهری، دشمن امام علی علیه السلام است:

ثانیاً: زهری نسبت به امیرمؤمنان علیه السلام بد گویی می كرده است. ابن أبی الحدید معتزلی شافعی در شرح نهج البلاغه می نویسد:

وَ كَانَ الزهْرِیُّ مِنَ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْهُ علیه السلام

وَ رَوَی جَرِیرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شَیْبَةَ قَالَ شَهِدْتُ مَسْجِدَ الْمَدِینَةِ فَإِذَا الزُّهْرِیُّ وَ عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَیْرِ جَالِسَانِ یَذْكُرَانِ عَلِیّاً فَنَالا مِنْهُ فَبَلَغَ ذَلِكَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَجَاءَ حَتَّی وَقَفَ عَلَیْهِمَا فَقَالَ أَمَّا أَنْتَ یَا عُرْوَةُ فَإِنَّ أَبِی حَاكَمَ أَبَاكَ إِلَی اللَّهِ فَحَكَمَ لِأَبِی عَلَی أَبِیكَ وَ أَمَّا أَنْتَ یَا زُهْرِیُّ فَلَوْ كُنْتُ بِمَكَّةَ لَأَرَیْتُكَ كَرَامَتَكَ .

زهری نیز از منحرفان نسبت به علی علیه السلام بود. از محمد بن شیبه روایت شده است كه روزی در مسجد مدینه زهری و عروة بن زبیر نشسته بودند و از علی بدگوئی ها میكردند. این خبر بعلی بن الحسین علیه السلام رسید پیش آن ها آمده و فرمود: اما تو عروه پدرم با پدرت پیش خدا حكومت بردند خدا به نفع پدرم حكومت كرد. و تو ای زهری! اگر در مكه بودی نشان می دادم كه چه شخصیتی داری.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 61، تحقیق محمد عبد الكریم النمری، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418هـ - 1998م.

آیا ادعای كسی را كه از نواصب به شمار می رفته و به همراه سرسخت ترین دشمنان آن حضرت همواره امیرمؤمنان علیه السلام را سبّ می كرده است می توان در باره اهل بیت علیهم السلام شنید و قبول كرد؟

و امام علی بن الحسین علیه السلام در نامه به زهری می نویسد:

... وَ اعْلَمْ أَنَّ أَدْنَی مَا كَتَمْتَ وَ أَخَفَّ مَا احْتَمَلْتَ أَنْ آنَسْتَ وَحْشَةَ الظَّالِمِ وَ سَهَّلْتَ لَهُ طَرِیقَ الْغَیِّ بِدُنُوِّكَ مِنْهُ حِینَ دَنَوْتَ وَ إِجَابَتِكَ لَهُ حِینَ دُعِیتَ فَمَا أَخْوَفَنِی أَنْ تَكُونَ تَبُوءُ بِإِثْمِكَ غَداً مَعَ الْخَوَنَةِ وَ أَنْ تُسْأَلَ عَمَّا أَخَذْتَ بِإِعَانَتِكَ عَلَی ظُلْمِ الظَّلَمَةِ إِنَّكَ أَخَذْتَ مَا لَیْسَ لَكَ مِمَّنْ أَعْطَاكَ وَ دَنَوْتَ مِمَّنْ لَمْ یَرُدَّ عَلَی أَحَدٍ حَقّاً وَ لَمْ تَرُدَّ بَاطِلًا حِینَ أَدْنَاكَ وَ أَحْبَبْتَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ أَ وَ لَیْسَ بِدُعَائِهِ إِیَّاكَ حِینَ دَعَاكَ جَعَلُوكَ قُطْباً أَدَارُوا بِكَ رَحَی مَظَالِمِهِمْ وَ جِسْراً یَعْبُرُونَ عَلَیْكَ إِلَی بَلَایَاهُمْ وَ سُلَّماً إِلَی ضَلَالَتِهِمْ دَاعِیاً إِلَی غَیِّهِمْ سَالِكاً سَبِیلَهُمْ یُدْخِلُونَ بِكَ الشَّكَّ عَلَی الْعُلَمَاءِ وَ یَقْتَادُونَ بِكَ قُلُوبَ الْجُهَّالِ إِلَیْهِمْ فَلَمْ یَبْلُغْ أَخَصُّ وُزَرَائِهِمْ وَ لَا أَقْوَی أَعْوَانِهِمْ إِلَّا دُونَ مَا بَلَغْتَ مِنْ إِصْلَاحِ فَسَادِهِمْ وَ اخْتِلَافِ الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ إِلَیْهِمْ.

بدان كه ساده ترین نمونه كتمان و سبك ترین باری كه (در این راه) به دوش می كشی، این است كه ترس و وحشتی را كه ستمگر ( از عواقب بیدادگری و مردم آزاری در دل ) دارد تو با نزدیك شدن به او ( به عنوان یك مقام دینی ) و پذیرفتن دعوت گاه و بیگاهش تسكین می دهی، و راه ضلالت را برایش هموار می كنی. من چه بیمناكم كه تو فردا با گناه خود همراه ستمگران وارد شوی، و از آن دست مزدها كه برای همكاری با ستمگران دریافت كرده ای بازخواست شوی، تو اموالی را به ناحق گرفته ای، به كسی نزدیك شده ای كه حق هیچ كس را رد نمی كند، و تو نیز با نزدیكی به او باطلی را بر نمی گردانی، با آن كه به دشمنی خدا برخاسته طرح دوستی ریخته ای، مگر نه این است كه با این دعوت ها می خواهند تو را چون قطب آسیا محور بیدادگری ها قرار دهند، و ستمكاری ها را گرد وجود تو بچرخانند؟ ترا پلی برای بلاها ( و مقاصد ) شان سازند، نردبان گمراهی ها و مبلغ كجرویهایشان باشی، و به همان راهی برندت كه خود می روند؟

می خواهند با وجود تو عالمان راستین را در نظر مردم مشكوك سازند، و دلهای عوام را بسوی خود كشند. [ ای عالم دین فروخته ] كاری كه به دست تو می كنند از عهده مخصوص ترین وزیران و نیرومندترین همكارانشان بر نمی آید، تو بر خرابكاریهای آنان سرپوش می نهی، پای خاص و عام را به بارگاهشان می گشائی...

الحرانی، أبو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة (ق4هـ)، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم، ص276، تصحیح و تعلیق: علی أكبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الثانیة، 1404هـ.

از این نیز كه بگذریم، زهری از كسانی است كه از عمر بن سعد روایت نقل كرده است و با این كار دشمنی خود را با اهل بیت علیهم السلام آشكار نموده است. عمر سعدی كه جگر گوشه رسول خدا را با آن وضع فجیع به شهادت رساند و نوامیس رسول خدا را به اسارت گرفت. ذهبی می نویسد:

عمر بن سعد بن أبی وقاص، عن أبیه، وعنه ابنه إبراهیم، وقتادة، والزهری.

عمر بن سعد، از پدرش روایت نقل كرده و از او پسرش ابراهیم، قتاده و زهری روایت نقل كرده اند.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، الكاشف فی معرفة من له روایة فی الكتب الستة، ج 2، ص 61، رقم: 4058، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413هـ - 1992م.

آیا چنین كسی می تواند مورد اعتماد باشد؟ آیا روایت چنین كسی می تواند منبع عقائد مسلمانان باشد؟

نتیجه:

اولا: اصل وجود دختری به نام امّ كلثوم از حضرت زهرا سلام الله علیها جای تردید دارد و عده ای از محققین شیعه و سنی صریحا منكر وجود دختری به نام امّ كلثوم شده اند.

ثانیاً: امّ كلثومی كه با عمر ازدواج كرده، دختر ابوبكر بوده نه دختر امیر مؤمنان علیه السلام.

ثالثاً: بر فرض این كه چنین ازدواجی با دختر امیرمؤمنان صورت گرفته باشد، طبق روایات شیعیان با زورگویی و اجبار بوده است؛ بنابراین، هیچ خدمتی به حسن روابط بین اهل بیت و خلیفه دوم نمی كند.

پیشینه تحقیق:

كتاب های بسیاری در باره ازدواج امّ كلثوم نوشته شده كه محققین گرامی می توانند به آن ها مراجعه بفرمایند. ما به چند مورد اشاره می كنیم:

المسائل العُكبریة و المسائل السرویة، شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه (متوفای 413هـ)

تزویج امّ كلثوم لعمر، سید مرتضی علم الهدی (متوفای 436هـ)؛

رسالة فی تزویج عمر لامّ كلثوم بنت علی ( ع )، الشیخ سلیمان بن عبد الله الماحوزی (متوفای1121 هـ)؛

قول محتوم فی عقد امّ كلثوم ، سید كرامة علی الهندی، چاپ هند، 1311هـ؛

العجالة المفحمة فی ابطال روایة نكاح امّ كلثوم (فارسی)، سید مصطفی ابن السید محمد هادی بن مهدی بن دلدار علی نقوی (متوفای 1323هـ)؛

كنز مكتوم فی حل عقد امّ كلثوم، سید علی اظهر الهندی الكهجوی (متوفای 1352هـ)؛

تزویج امّ كلثوم بنت امیرمؤمنان علیه السلام وانكار وقوعه، الشیخ محمد الجواد البلاغی (متوفای1352هـ؛

زواج امّ كلثوم، سید علی الشهرستانی (معاصر)؛

إفحام الأعداء والخصوم بتكذیب ما افتروه علی سیدتنا امّ كلثوم علیها سلام الحی القیوم، الموسوی الهندی، السید ناصر حسین (معاصر)،

فی خبر تزویج امّ كلثوم من عمر و تزویج امّ كلثوم من عمر، سید علی المیلانی (معاصر).

و....